نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 اردیبهشت 31 ساعت 5:50 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
رشته عشق شود محکمتر .........................!
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 اردیبهشت 31 ساعت 12:40 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
فرشتهها میآیند نامت که میآید، فرشتهها میآیند به شاعران الهام دهند، تا از تو حرف بزنند. بَعد، شعرها را میبرند به آسمان. خاک، حرفِ تو را نمیزند و خاکیان. اصلاً نمیتوانند از تو حرف بزنند. فقط میمانند چاهها، که آنها را هم، علی علیهالسلام همرنگ آسمانها کرد. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل اینها نیستی! کوثر جاری نوری که از نوزاد رسالت ساطع گشته، خانههای مکه را روشن میکند. انگار امروز، روز میلاد خلقت است! کوثر آمده است تا هستی را به حرکت درآورد. نزول کرده است تا معراج را در دل خلقت، رقم بزند. این است که زنان آسمانی، قنداقه کوثر را به دست خدیجه میسپارند و بشارت میدهند که: بگیر این دختر را که طاهره و مطهره است و خداوند، او و نسلش را بابرکت قرار داده است. نامت که میآید... بشارت
افطار امشب، از آسمان به رسول صلیاللهعلیهوآله نازل شده. طَبَق بهشتی را میگشاید و به میوههای آسمانی که تحفه خداوند بر اوست، مینگرد. یک خوشه خرما، یک خوشه انگور، و جامی از شراب بهشت! جبرئیل، از ابریق بهشتی آب بر دستان پیامبر میریزد. میکائیل، دست او را میشوید و اسرافیل، با دستمال بهشتی، خشک میکند. وقت آن است که اشکهای غریبانه این چهل شب تنهایی خدیجه، اجابت یابد. جبرئیل فرمان میدهد. (برخیز و به منزل خدیجه برو!)
با قابلههای بهشتی درد، تمام وجود خدیجه را دربرگرفته است. آن چه بر درد او میافزاید، زخم زبانهایی است که زنان قریش در پاسخ او، بر او وارد آوردهاند. حالا مادر اسلام، زیر سقف خانه، تنها و بیسامان نشسته و از درد به خود میپیچد. نمیداند کدام درد بر او سختتر آمده است. این درد، یا درد سرزنشهای مردم؟! پیامبر صلیاللهعلیهوآله سکوت بانو را با صدای آسمانی خود میشکند: (چه شده؟! با چه کسی سخن میگویی!؟ در تنهاییات با خود حرف میزنی!) وقت آن است که مادر، پرده از این راز شگفت بردارد. آهنگ عرش، صدای خدیجه را طنین میدهد: (یا رسول اللّه! فرزندی که در رحم من است، با من حرف میزند!) لبخندی آرام، بر چهره پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقش میبندد. سری تکان میدهد و میفرماید: (جبرئیل اینک به من خبر داد که فرزند تو دختر است و نسلی پاک و مطهر از او خواهد بود!) با تقدیر وتشکر از سرکار خانم جمشیدی وهمکلاسی محترمشان . دانشجویان رشته علوم قرآنی دانشگاه میبد آرزوی سلامتی وموفقیت را برایشان خواستاریم
grn1717isfedu@org
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
چهارشنبه 90 اردیبهشت 28 ساعت 6:19 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 5:40 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
بسمه تعالی اولین جلسه ستاد اوقات فراغت منطقه جر قویه علیا در محل اداره آموزش وپرورش برگزار گردید که در این جلسه برنامه های پیشنهادی ویژه طرح تابستان ارائه شد
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 5:10 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 4:55 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
جدایی و طلاق به شیوه قرآنی هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هر گاه بخواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند غفور و رحیم است. در واقع نه صدق و راستى و وفادارى مؤمنان مخلص بدون پاداش مىماند ، و نه سستىها و کارشکنیهاى منافقان بدون کیفر ! یکی دیگر از بحث هایی که در سوره احزاب بیان شده است ، موضوع طلاق و رها کردن زنان و ذکر شرایط آن می باشد که با هم به بررسی آن می پردازیم . امام حسین علیه السلام بالاى سر شهدا چه آیه ای را تلاوت مىفرمودند؟ « مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ- و َ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ؛ از میان مؤمنان مردانى هستند که آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل کردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند ، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند .» (23 احزاب )
کلمهى « نحب» داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است که چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود . در برابر گروهى که خواهان زندگى در رفاه بودند ، «یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ» (احزاب، 20) گروهى در انتظار شهادتند : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» امام حسین علیه السلام در کربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود . (تفسیر کنز الدّقائق) و از اینجا روشن مىشود که آیه چنان مفهوم وسیعى دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و هر زمان شامل مىشود ، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خداى خویش ایستادند و آماده جهاد و شهادت بودند .
1ـ همهى اصحاب پیامبر و مؤمنان در یک درجه نیستند : «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» 2ـ نقل کمالات دیگران یکى از راههاى تربیت است : «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ» ... 3ـ دفاع از حقّ تا مرز شهادت ، نشانهى صداقت در ایمان است : «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ» 4ـ تعهّد ، لازم الاجراء و عمل به آن نشانه صداقت است : «صَدَقُوا ما عاهَدُوا» 5 بزرگداشت شهدا ، پیام و درسى قرآنى است : «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ» 6ـ انتظار شهادت نیز یک ارزش است : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» آمادگى براى لقاى خداوند ، از صفات مؤمنان است . 7ـ باب شهادت برای همیشه باز است : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» 8ـ شهادت برخى مؤمنان ، عامل عقب نشینى یا دلسردى دیگر مؤمنان نمىشود ، (مؤمن با اینکه شهادت دوستان و عزیزان خود را مىبیند ، باز خود در انتظار شهادت است) : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» 9ـ مؤمنان واقعى پایبند عهد و پیمان خود با خدا هستند و هیچ چیز حتّى شهادت دوستان و عزیزان، روحیه آنان را تغییر نمىدهد : «وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» توبه پذیرى خداوند، با لطف او همراه است!! « لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً ؛ تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب کند یا (اگر توبه کنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زیرا که خداوند آمرزندهى مهربان است.» (احزاب 24) کلمه توبه اگر با حرف «الى» بیاید ، منظور توبه بندگان به درگاه خداوند است و اگر با «على» بیاید ، منظور توجّه و لطف خداوند به بندگان می باشد : «یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» این آیه نتیجه و هدف نهایى عملکرد مؤمنان و منافقان را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند :" هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد ، و منافقان را هر گاه بخواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد ، چرا که خداوند غفور و رحیم است ." در واقع نه صدق و راستى و وفادارى مؤمنان مخلص بدون پاداش مىماند ، و نه سستىها و کارشکنیهاى منافقان بدون کیفر. منتها براى اینکه راه بازگشت حتى به روى منافقان لجوج بسته نشود با جمله " أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ" درهاى توبه را به روى آنها مىگشاید و خود را با اوصاف " غفور و رحیم" توصیف مىکند تا انگیزه حرکت به سوى ایمان و صدق و راستى و عمل به تعهدات الهى را در آنها زنده کند .
1ـ حوادث تلخ و سخت هدفدار است ، تا استعدادها شکوفا شود و انسان با کوشش و تلاش به پاداش برسد : «لِیَجْزِیَ» 2ـ با پاداش دادن به راستگویان ، دیگران را به صادق بودن تشویق کنیم : «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ» 3ـ تنها ، نجات در راستگویى است : «لِیَجْزِیَ ... بِصِدْقِهِمْ» 4ـ دریافت پاداش بر اساس صداقت در عمل انجام می شود : «بِصِدْقِهِمْ» 5ـ بشارت ، قبل از انذار است : «لِیَجْزِیَ ... یُعَذِّبَ» 6ـ هیچ عملى بدون پاداش نیست . (نه صدق صادقین و نه نفاق منافقین) : «لِیَجْزِیَ ... یُعَذِّبَ» 7ـ لطف خداوند ، از منافقان نیز دور نیست ، به شرط آنکه خود آنها بخواهند : «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» 8ـ توبه پذیرى خداوند ، با لطف او همراه است : «غَفُوراً رَحِیماً»
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلاً ؛ اى پیامبر! به همسرانت بگو : اگر شما زندگى دنیا و زینت (و زرق و برق) آن را مىخواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نیکو (بدون قهر و خشونت) رهایتان کنم .»(احزاب 28) به دنبال کسب غنایم جنگى به وسیلهى مسلمین ، همسران پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله به توسعهى زندگى رو آوردند و از آن حضرت وسایل و امکانات رفاهى طلب کردند . رسول خدا با خواسته آنان مخالفت کرد و به مدّت یک ماه از آنان فاصله گرفت تا آیه مورد بحث نازل شد . در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) زده و آنها را به عنوان" ام المؤمنین" (مادر مؤمنان) معرفى نموده ، بدیهى است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین ، وظائف سنگینى نیز همراه دارد ، چگونه زنان پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىتوانند ام المؤمنین باشند ولى فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ و چنین پندارند که اگر غنائمى نصیب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترین قسمتهاى غنائم را به خود اختصاص دهند ، و چیزى که با جانبازى و خونهاى پاک شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد ، در حالى که در گوشه و کنار افرادى ، در نهایت عسرت زندگى مىکنند. از این گذشته نه تنها پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) به مقتضاى آیات پیشین" اسوه" مردم است که خانواده او نیز باید اسوه خانوادهها ، و زنانش مقتداى زنان با ایمان تا قیامت گردند . تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب کند یا (اگر توبه کنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زیرا که خداوند آمرزندهى مهربان است پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) پادشاه نیست که حرم سرایى داشته باشد پر زرق و برق ، و زنانش غرق جواهرات گران قیمت و وسائل تجملاتى باشند . شاید هنوز گروهى از مسلمانان مکه که به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر صفه (همان سکوى مخصوصى که در کنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا به صبح مىگذراندند ، و خانه و کاشانهاى در آن شهر نداشتند ، در چنین شرائطى هرگز پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) اجازه نخواهد داد زنانش چنین توقعاتى داشته باشند . اینجا است که پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) به فرمان خدا مأمور مىشود با قاطعیت تمام با این مسأله برخورد کند و براى همیشه وضع خود را با آنها روشن سازد . و این آیه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) را مخاطب ساخته و مىگوید :" اى پیامبر به همسرانت بگو : اگر شما زندگى دنیا را مىخواهید ، و طالب زینت آن هستید ، بیائید هدیهاى به شما دهم ، و شما را به طرز نیکویى رها کنم ، بى آنکه خصومت و مشاجرهاى در کار باشد ." " امتعکن" از ماده" متعه" است ، و منظور از آن هدیهاى است که با شئون زن متناسب باشد در اینجا منظور این است که مقدار مناسبى بر مهر بیفزاید و یا اگر مهریهاى تعیین نشده هدیه شایستهاى به آنها بدهد به طورى که راضى و خشنود گردند ، و جدایى آنها در محیط دوستانه انجام پذیرد . و منظور از" سراح جمیل" در آیه مورد بحث رها کردن زنان توأم با نیکى و خوبى و بدون نزاع و قهر است .
1ـ زندگى رهبر مسلمین باید ساده باشد . (موقعیّت دینى و اجتماعى، براى انسان وظیفهى خاصّى به وجود مىآورد.) : «إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ... أُسَرِّحْکُنَّ» 2ـ رهبر مسلمین نباید تحت تأثیر تقاضاهاى نابجاى همسر وخانواده اش قرار گیرد : «قُلْ لِأَزْواجِکَ» 3ـ رشد درآمد بیت المال ، نباید توقّع بستگان رهبر را بالا ببرد : «قُلْ لِأَزْواجِکَ» 4ـ نه تنها رهبر جامعه اسلامى ، بلکه وابستگان او نیز تحت نظر و توجّه مردم قرار دارند : «قُلْ لِأَزْواجِکَ» 5ـ مسئولیّتهاى الهى ، فوق مسئولیّتهاى خانوادگى است . (گاهى به خاطر قداست رهبرى، باید از مسایل عاطفى و خانوادگى گذشت.) : «قُلْ لِأَزْواجِکَ» 6ـ زن آزاد است مىتواند با زندگى ساده ، ولى همراه با سعادت بماند و مىتواند راه دیگرى را انتخاب کند : «إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ ... أُسَرِّحْکُنَّ» 7ـ در برابر تقاضاى نابجاى همسر، نظر قطعى خود را صریح و روشن اعلام کنید : «إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ» (با قاطعیّت ولى همراه با مهربانى و عدالت ، توقّعات بىجا را از بین ببرید.) 8ـ هنگام دسترسى به بیت المال و غنائم، با برخورد قاطع با خانواده و نزدیکان جلو توقّع و انتظارات بى مورد دیگران را بگیریم : «إِنْ کُنْتُنَّ» ... 9ـ اگر زنى زندگى ساده و سالم را تحمّل نکرد ، با رعایت عدالت و انصاف طلاقش دهید و به ادامهى زندگى مجبورش نکنید : «إِنْ کُنْتُنَّ ... أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ» 10ـ خطر دنیاگرایى، حتّى خاندان نبوّت را تهدید مىکند :«إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ» ... 11ـ کامیابى از زر و زیور دنیا حرام نیست ، لکن در شأن خاندان نبوّت نیست : «فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ» 12ـ اگر مجبور به طلاق شدید ، راه جدایى را با نیکویى و عدالت طى کنید : «أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا»
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 10:8 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|