سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
دانش، تو را به آنچه خدایت بدان فرمان داده راهنمایی می کند و زهد، راه ترا به سوی آن آسان می گرداند . [امام علی علیه السلام]

عاشق خدا باشیم یا از خدا بترسیم؟

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

خدا

خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .

بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .

چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .

ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟

در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .

بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .

 

واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد،

صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد .

اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.

ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت‏هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه‏اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»(نازعات 40و41)‏ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

ملاحظه می‌کنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مى‏داند خدا او را مى‏بیند، و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى‏دهد مى‏داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى‏دارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
خدا

ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود می‌داند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم می‌دهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .

با توجه به مطالبی که گذشت می‌توان گفت ترس از خدا سرچشمه‏هاى مختلفى دارد. شمارى از آن‏ها عبارت است از:

الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى‏گردد.

ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم‏ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى‏شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).

ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى‏پایان را تصور مى‏کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى‏دوزند، حالت خوف مى‏یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى‏فرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آن‏ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد.

بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش‏ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى‏کند.

نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:

1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار

2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان

3- ترس از فریب خوردن از دنیا

4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان

5- ترس از سوء عاقبت‏. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است

6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن

7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان

8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن

9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن

10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......

این نوع از ترس عالى‏ترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.

قران کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»

نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مى‏ترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مى‏نماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراج‏السعادة ج : 2 ص : )182

نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد

بى‏خبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این‏ها

غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت

اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراج‏السعادة ج : 2 ص :190 )

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)

نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 10:4 صبح |

    عاشق خدا باشیم یا از خدا بترسیم؟

    همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

    خدا

    خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .

    بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .

    چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .

    ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟

    در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .

    بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .

     

    واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟

    همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد،

    صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

    آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد .

    اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.

    ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت‏هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه‏اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»(نازعات 40و41)‏ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!

    امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

    ملاحظه می‌کنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مى‏داند خدا او را مى‏بیند، و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى‏دهد مى‏داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى‏دارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
    خدا

    ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود می‌داند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم می‌دهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .

    با توجه به مطالبی که گذشت می‌توان گفت ترس از خدا سرچشمه‏هاى مختلفى دارد. شمارى از آن‏ها عبارت است از:

    الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى‏گردد.

    ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم‏ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى‏شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).

    ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى‏پایان را تصور مى‏کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى‏دوزند، حالت خوف مى‏یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى‏فرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آن‏ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد.

    بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش‏ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى‏کند.

    نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:

    1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار

    2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان

    3- ترس از فریب خوردن از دنیا

    4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان

    5- ترس از سوء عاقبت‏. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است

    6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن

    7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان

    8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن

    9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن

    10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......

    این نوع از ترس عالى‏ترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.

    قران کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»

    نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مى‏ترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مى‏نماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراج‏السعادة ج : 2 ص : )182

    نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد

    بى‏خبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این‏ها

    غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت

    اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراج‏السعادة ج : 2 ص :190 )

    امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)

    نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 9:50 صبح |

    مقصود از عبادت کردن خدا چیست؟

    مقصود از عبادت کردن خدا چیست؟ آیا عبادت کردن فقط از طریق خواندن نماز است؟

    ‏عبادت معنای وسیعی دارد که هم شامل بعضی امور واجب و تکالیف الهی می شودو هم بعضی اموری را که مستحب است، در بر می گیرد.
    عبادت در لغت به معنای انجام فرائض (واجبات) دینی به قصد قرب الهی و انجام دستور او و پرستش و بندگی است.(1)
    بنای اصلی عبادت، اعتراف به بندگی خدا است، در این صورت گسترة عبادت علاوه بر واجبات و مستحبات، امور مباح را نیز در بر می گیرد و آن را به مستحب تبدیل می کند. تشنه، اگر هنگان نوشیدن آب شکر خدا را به جا آورد، این کار او عبادت محسوب می شود، پس عبادت تنها در خواندن نماز و گرفتن روزه نیست! اعتراف به بندگی خدا و هر کار مثبتی را به یاد او انجام دادن عبادت است. در عین حال شاخص اصلی و مصداق برتر عبادت، در انجام واجبات خلاصه می شود. آنچه از طرف خداوند و پیامبرش در مورد رعایت حقوق انسان ها و چگونگی ارتباط با مردم بیان شده نیز عبادت محسوب می شود. رعایت حق الله، حق النّاس و حق النفس عبادت است. کسب روزی حلال که انجام وظیفه در مقابل خود و خانواده است، عبادت محسوب می شود.
    امام سجاد(ع) فرمود: « هر کس به واجبات خدا عمل کند، از عابدترین مردم است».(2)
    خوب است در پایان به بعضی دیگر از مصادیق عبادت که از مستحبات است اشاره کنیم.
    رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «نگاه به عالِم، نگاه به امام عادل، نگاه به پدر و مادر از روی مهربانی و رحمت، نگاه به برادر دینی که در راه خدا دوستش بداری، عبادت است».(3)
    نگاه به صورت دانشمند و یا مهربانانه به چهره پدر و مادر نگاه کردن مثل انجام تکلیف با سختی و مشقت همراه نیست و هزینه نخواهد داشت اما چنین نگاهی را عبادت شمرده اند، زیرا انسان هر کار یا هر عملی را هر چند بدون صرف وقت و بدون مشقت اما با اخلاص و برای خدا انجام دهد، عبادت محسوب می شود.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 9:40 صبح |

    غیبت از بزرگترین گناهان است. همانطور که می‌دانیم سرمایه بزرگ انسان در زندگی حیثیت و آبروی اوست و هر چیزی آنرا به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد. بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب می‌شود و اینجاست که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین‌تر است.

    مفهوم غیبت
    چنانچه از اسمش پیداست بدین معناست که در غیاب کسی سخن گویند. منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی. در اعمال او باشد یا در سخنش و حتی در واری که مربوط به اوست مانند لباس ، خانه ، همسر ، فرزندان و مانند اینها. بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند غیبت نخواهد بود مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویی داشته باشد که در اینصورت حرام است. مثل اینکه در مقام مذمت کسی بگوید آن فرد نابیناست یا کوتاه قد است.

    چهره اخروی غیبت
    از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است : شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می‌خوردند. از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفت اینها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردار را می‌خوردند یعنی غیبت مردم را می‌کردند. (مستدرک ، باب 132)

    بر اساس این روایت شریف غیبت در آخرت بصورت خوردن گوشت مرده مجسم می‌گردند. چنانچه در سوره حجرات آیه 12 خداوند می‌فرماید : «. . . و لا یغتب بَعضکم بعضاً ایحب احدکم اَن یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه ؛ بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد که کراهت دارد.»

    در تفاسیر متعدد در ذیل این آیه آمده است که آبروی برادر مسلمان همچون گوشت‌تن اوست و ریختن این آبرو با غیبت و فاش کردن اسرار ، مثل خوردن گوشت‌تن اوست در حالی که غیبت شده مثل مردگان قادر به دفاع از خود نیست. به تعبیری دیگر افراد جامعه اسلامی از مومنان تشکیل شده است و مومنان نیز به فرموده خداوند برادر یکدیگرند. عبارت «اخیه میتاً» برای این است که او بی‌خبر از غیبت است و عبارت «فکر هتموه» این را می‌رساند که کراهت شما از این کار امری ثابت و محقق است. هیچ شکی در این نیست که شما هرگز راضی نمی‌شوید گوشت مرده انسانی را که برادر شماست بخورید بلکه از آن کراهت دارید، پس باید از غیبت کردن هم نفرت داشته باشید.

    فلسفه تحریم غیبت
    یکی از فلسفه‌های تحریم غیبت این است که آبرو و حیثیت انسانها که سرمایه بزرگ هر فردی است در هم نشکند و شخصیت افراد لکه‌دار نشود.
    نکته دیگر اینکه غیبت بدبینی می‌آفریند. پیوندهای اجتماعی را سست می‌کند. سرمایه اعتماد را از بین می‌برد و پایه‌های تعاون و همکاری را متزلزل می‌کند.
    دیگر اینکه غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها می‌پاشد و گاه سرچشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتارها می‌شود و آثار سوء فردی و اجتماعی فراوانی را بدنبال می‌آورد.
    موارد جواز غیبت
    در چند مورد فقها غیبت کردن را جایز شمرده‌اند که عبارتند از :


    غیبت از کسی که فسقش آشکار باشد نه نهانی. مثل اینکه ظرف شراب را آشکارا در خیابان بدست گرفته و بیاشامد.
    در مقام شکایت مظلوم از ظالمی که به او ستم کرده و بیان ظلمی که به او شده غیبت مانعی ندارد.
    هر گاه مسلمانی از کسی مشورت گیرد در باب معامله‌ای که با شخص معینی می‌خواهد انجام دهد و طرف مشورت عیبی از آن شخص می‌داند که اگر نگوید معامله انجام می‌گیرد و آن مسلمان به رنج و ضرر خواهد افتاد در اینصورت ذکر آن عیب برای چنین شخصی مانعی ندارد.
    غیبت کردن به قصد نهی از منکر مانعی ندارد به این معنی که هرگاه منکری را از مسلمانی ببیند و بداند که اگر غیبتش را بکند آنرا ترک می‌کند در اینصورت غیبت جایز است ولی اگر احتمال بدهد که ترک کرده ذکر آن جایز نیست و حرام است.
    غیبت نمودن و ظاهر کردن عیب کسی که گمراه و گمراه کننده است و در دین خدا بدعتی گذاشته به قصد اینکه مردم فریب وی را نخورند و در دامش نیفتند جایز نیست.
    غیبت کردن از فاسقی که روایتی نقل کرده یا بر امری شهادت داده به قصد اینکه مردم فسق او را بشناسند و به قولش ترتیب اثر ندهند جایز است.
    رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی کند زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده مقدم بر مفسده هتک ادعا کننده است.
    بطور کلی هر موردی که مصلحت غیبت کردن از مفسده حتک احترام مومن بیشتر باشد غیبت جایز است.
    کفاره و توبه آن
    چون غیبت کردن از گناهان کبیره است اگر کسی به آن مبتلا شد واجب است فورا از آن پشیمان شود و پس از پشیمانی قلبی به زبان نیز استغفار نماید و عازم باشد که دیگر گرد چنین گناهی نرود و بار دیگر مرتکب این گناه ناپسند نشود. و از آنجا که غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد از او عذرخواهی نماید هر چند بصورت سربسته باشد و اگر دسترسی بطرف ندارد یا از دنیا برای او استغفار نموده و عمل نیک انجام دهد شاید به برکت آن خدای متعال هم وی را بخشیده و طرف مقابل را راضی سازد.

    همچنین ببینید




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 90 اردیبهشت 24 ساعت 11:23 صبح |

    روایت است از امام کاظم علیه‌السلام که روزی عمرو بن عبید نزد پدرم حضرت صادق علیه‌السلام آمد و سلام کرد و نشست و این آیه را تلاوت نمود: «کسانی که اجتناب می‌کنند از گناهان کبیره و فراحش...» (سوره شوری _ 35) و ساکت شد.


    حضرت فرمود چرا بقیه را نخواندی و ساکت شدی؟ عرض کردم خواستم بفرمایید تا بدانم گناهان کبیره چیست؟ حضرت فرمود:

    شرک به خدا
    بزرگترین گناه کبیره شرک به خداست و مشرک محروم از بهشت است چنان که می‌فرماید: «هر که برای خدا شریک قائل شود خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش دوزخ باشد» (سوره مائده _ 76)

    نا امیدی از رحمت خدا
    بعد از شرک ناامیدی از رحمت خداست و هر که ناامید باشد کافر است چنان که در قرآن می‌فرماید: «نومید مشوید از رحمت خدا همانا مایوس نمی‌شوند از رحمت خدا مگر کافران» (سوره یوسف _ 87)

    ایمنی از آزمایش
    بعد از آن ایمنی از آزمایش و مجازات است و کسی از آزمایش خداوند ایمن نمی‌شود مگر زیان کاران چنان که در قرآن می‌فرماید: «از مکر خدا ایمن نمی‌گردند مگر جماعت زیانکاران» (سوره اعراف _ 97) دیگری عاق پدر و مادر شدن است و خداوند عاق را جبار شقی نامیده است چنان که در آیه 32 سوره مریم می‌فرماید: «و به نیکویی به مادر توصیه نمود و مرا ستمکار و شقی نگردانید»

    قتل مومن
    دیگری قتل مومن است بدون حکم شرعی و خداوند جایگاه قاتل را جهنم قرار داده چنان که می‌فرماید: «هر کس مومنی را به عمد بکشد مجازات او آتش جهنم است که در آن همیشه مغرب خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید برایش مهیا سازد» (سوره نسا _ 95)

    تهمت
    دیگری تهمت و نسبت زنا دادن به کسی است و هر که چنین تهمتی بزند و عده عذاب به او داده شده چنان که می‌فرماید: "کسانی که به افراد با ایمان نسبت زنا داده‌اند در دنیا و آخرت ملعون خواهند بود و به عذاب سخت معذب خواهند شد» (سوره نور _ 23)

    خوردن مال یتیم
    و دیگر خوردن اموال یتیم است که آن هم در آخرت جز عذاب ثمر دیگری ندارد چنان که خداوند می‌فرماید: «آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می‌خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می‌برند و به زودی در آتش افروخته خواهند افتاد» (سوره نسا _ 11)

    فرار از جنگ
    و دیگر فرار از جنگ است (که به دستور پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و یا امام علیه‌السلام و یا نائب خاص پیغمبر و امام واجب شده باشد) چنان که می‌فرماید: «هر که در روز جنگ فرار کرد همانا به طرف خشم و غضب خدا روی آورده و جایگاهش دوزخ که بدترین منزل است خواهد بود.»

    خوردن ربا
    و دیگری خوردن ربا است که خداوند در حق ربا خورندگان می‌فرماید: آن کسانی که ربا می‌خورند می‌فرماید: «آن کسانی که ربا می‌خورند مبعوث نمی‌شوند در قیامت از قبرهای خود مگر مانند آن که شیطان ایشان را با مس کردن مخبط کرده»

    ساحر و جادوگر
    دیگری سحر و جادو کردن و یاد گرفتن و یاد دادن آن است و خدای متعال در مذمت ساحران فرموده: «و محققا می‌دانند که هر که سحر کند، در عالم آخرت هرگز بهره‌ای از بهشت نخواهد یافت».

    زنا
    دیگری زنا کردن است و خدای تعالی وعده عذاب به زنا کنندگان داده چنان که می‌فرماید: «هر که زنا کند کیفرش را خواهد دید و عذابش در قیامت مضاعف و دو چندان شود و با ذلت و خواری به جهنم جاوید و ملخد گردد» (سوره فرقان _ 68)

    قسم ناحق
    و دیگری قسم نا حق یاد کردن است. یاد کنندگان ناحق در آخرت بهره‌ای از رحمت الهی ندارند چنان که می‌فرماید: «آنان که عهده خدا و سوگند خود را به بهایی اندک بفروشد اینان را در آخرت بهره و نصیبی از رحمت خداوندی نیست».

    خیانت
    و دیگری خیانت به دین و مملکت و اموال و ناموس مردم نمودن است و خائن را نیز به کیفر اعمالش می‌رسانند چنان که می‌فرماید: «هر کس خیانت کند روز قیامت به کیفر آن خواهد رسید» (سوره آل عمران _ 155)

    ندادن زکات
    و دیگری ندادن زکات است و خدای تعالی در حق مانعین زکات فرموده: «روزی که آن طلا و ذخایرشان در آتش جهنم گداخته شود و پیشانی و پشت و پهلویشان را بدتن داغ کنند» (سوره توبه _ 35)

    شهادت دروع و کتمانش
    و دیگری شهادت دروغ و ناحق دادن است که در آیه 72 سوره فرقان می‌فرماید: «...هر کس به دروغ و ناحق شهادت دهد مومن نیست و مرتکب گناه کبیره شده است». و دیگری کتمان شهادت نمودن است در جایی که آبرو و یا جان و یا اموال مومنی در معرض تلف و خطر باشد چنان که خدای متعال می‌فرماید:«شهادت را مخفی نکنید زیرا هر کس شهادت را کتمان کند البته به قلب گناه کار است» (سوره بقره _ 283)

    شراب خواری و ترک نماز
    و دیگری شراب خوردن است و خدای تعالی نهی از خوردن شراب و مسکرات دیگر فرموده هم چنان که از بت پرستی نهی نموده است و دیگری ترک نماز است و رسول خدا در ذم تارک الصلوة فرمود: «هر کس عمدا نماز را ترک نماید از امان و پناه رسول خدا خارج است».

    نقض عهد و قطع رحم
    و دیگری نقص عهد و قطع رحم نمودن است و خداوند ناقض عهد و قاطع رحم را لعن نموده به قولش که می‌فرماید: «برای ایشان است لعن خدا و منزلگاه بد نصیب آنهاست» (سوره وعد _ 25) پس عمروبن عبید از خدمت آن حضرت خارج شد و سخت به خود می‌پیچید و گریه شدید می‌نمود و می‌گفت هلاک شد آن که به رای خود فتوی می‌دهد و خود را در فضیلت و علم برابر شما می‌داند.

    تذکر
    (در شماره و تعداد گناهان کبیره اختلاف نظر وجود دارد در روایت فوق تعداد آن را بیست و در بعضی پنج و در بعضی هفت و در بعضی هفتاد شمرده شده است جهت اطلاع بیشتر از این موضوع به کتاب گناهان کبیره اثر شهید محراب آیة اله دستغیب مراجعه نمایید)

    منبع
    ارشاد القلوب دیلمی _ ترجمه مسترحمی




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 90 اردیبهشت 24 ساعت 11:20 صبح |

    در قلمرو آفتاب (امید به رحمت الهی)

    اشاره
    بازسازی اخلاقی و تعالی شخصیت معنوی انسان، از والاترین و مقدس ترین اهداف پیامبران الهی و جانشینان ایشان بوده است. آنان با تحمل مشقت های بسیار در این مسیر، تمامی همّ خویش را بر آن گذاشتند تا اخلاق نیک را با شیوه های رفتاری و گفتاری خویش به آدمی بیاموزند واو را از زشتی ها به دور داشته، متوجه حقیقت والای انسانی و ارزش سترگش کنند. از این رو، کمتر گزاره دینی را می توان یافت که در متن آن، صبغه ای اخلاقی وجود نداشته باشد. در این میان، نقش برجسته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بسیار چشم گیر جلوه می نماید. آنان به عنوان تجسمی از روح اخلاق، برترین آموزگاران نیکی و نیکو سیرتی بودند و هر لحظه از زندگانی پر برکتشان، در بردارنده عالی ترین درس های آموزنده و نکته هایی برجسته از اخلاق الهی است. از این رو، برآن شدیم دست مایه ای هر چند کوتاه اما گران قدر و ارجمند را ارایه نماییم.

    مفهوم امیدواری
    امیدواری، حالتی است در انسان که در نتیجه انتظار تحقق امری در نزد فرد برای او پیش می آید و سبب احساس راحتی، رضایت و نیز دلگرمیِ او می شود؛ البته این حالت در صورتی است که اسباب تحقق و زمینه های شکل گیریِ چیزی که امید آن می رود، فراهم آمده یا دست کم بیشتر آن گرد هم آمده باشد. برخی دانشمندان اخلاق می گویند:«هر کس منتظر نتیجه مطلوبی در آینده باشد و گمان به تحقق اسباب آن داشته باشد، هم زمان احساس خرسندی به او دست می دهد که این خرسندی، همان امیدواری است...؛ اما اگر عدم فراهم شدن اسباب از پیش معلوم است، دیگر توقع و انتظار وقوع آن امر، امیدواری نیست، بلکه نوعی غرور و نادانی است».

    ارزش امیدواری
    آیات و روایات بسیاری در مورد ارزش امیدواری وجود دارد و از زوایای گوناگونی به آن نگریسته؛ البته تنها وجه نیکو و پسندیده امیدواری را، امید داشتن به پروردگار می داند، به گونه ای که آدمی همواره رفتار خود را با آن همراه سازد، لحظه ای بدون امید نیاساید و به گونه ای به پروردگار امیدوار باشد که همه اسباب تحقق امر را در کف قدرت او بداند. روزی شخصی نزد امام صادق علیه السلام رفت و به دلیل مشکلات توان فرسای ملی، از ایشان درخواست کمک نمود. امام با مهربانی فرمود: متأسفانه امروز چیزی برای کمک به شما در دسترس ندارم، اما به زودی مالی به دستم خواهد رسید و آن را به شما خواهم داد ان شاءاللّه . مرد گفت: ای فرزند رسول خدا، پس موعدی را مقرر کنید که خدمت برسم و آن را تحویل بگیرم. امام هر چند نمی خواست امید را از آن مرد بگیرد، ولی فهمید مرد امیدواری چندانی به رحمت خدا ندارد. از این رو، موضوع را برایش تبیین نمود و فرمود: «چگونه به تو وعده بدهم، در حالی که من به آنچه امیدی ندارم، در برابر رحمت پروردگار امیدوار می شوم و مهربانی خدا، هر ناامیدی را برایم به امیدواری تبدیل می کند».

    روزنه ای به سوی آفتاب
    آن گاه که انسان همه درها را به سوی خود بسته می بیند و در دره تاریک ناامیدی سقوط می کند، دریچه ای پیش چشمانش باز می شود و دستاویز محکمی او را از سقوط در ژرفای تاریک ناامیدی نجات می دهد. آن نوری است که از روزن امیدواری به سوی آفتاب گیتی فروز مهرورزی و بنده نوازی پروردگار جهانیان، چشمان خسته و منتظرش را در می نوردد و گویی حیاتی دوباره وجودش را فرا می گیرد و در دل خود احساس «گرمی» می کند. به راستی اگر امید در زندگانی نبود، تاریکی همه جا را فرا می گرفت و همه شکوفه های احساس، در تاریکی و سرما می مردند. به جاست پروردگار را به شکرانه امیدی که به رحمت بیکرانش در دل بندگان خود قرار داده، دیگرگونه سپاس گوییم.

    امیدواری؛ سرچشمه شناخت خدا
    آدمی آنگاه که به تحقق امری امید می بندد، در واقع به پناهگاه استواری پناهنده می شود که در سایه سار آن، وقوع آنچه را می خواهد، به انتظار می نشیند. او با این پناه آوردن، اقرار می کند به آنچه بدان پناه آورده ایمان دارد و آن را قدرتی فراتر از قدرت خود می انگارد؛ چرا که اگر جز این بود، پناه بردن به آن هم معنایی نداشت. از این روست که امام صادق علیه السلام در پاسخ به فردی که درباره اثبات وجود خدا پرسش می کند، می فرماید: ای بنده خدا، بگو بدانم آیا تاکنون سوار بر کشتی شده ای؟ فرد پاسخ می دهد: آری. امام می فرماید: آیا هیچ شده است که کشتی تو گرفتار توفان شود و غرق در امواج خروشان گردد، به گونه ای که نه کشتی دیگری باشد و نه شناگری که تو را نجات دهد؟ گفت: بله اتفاق افتاده است. امام فرمود: در آن لحظه آیا دلت متوجه حقیقتی نشد که بتواند تو را نجات دهد و بدان امیدوار شوی؟ باز پاسخ گفت: آری. امام فرمود: همان حقیقت سترگی که به وجود آن ایمان داری و بدان امیدوار شده و به نجات دلگرم می شوی، خدای تواناست. او آنجا که نجات دهنده ای نیست، تنها نجات دهنده است و پناه بی پناهان.

    امیدواری؛رمز پذیرش عبادت ها
    گاه آدمی می پندارد با عبادت بسیار می تواند حق بندگی پروردگار خویش را به جای آورد و افزونی عبادت در این مسیر راهگشاست. اما روایت های معصومان علیهم السلام چیز دیگری می گوید و بر این پندار نادرست خط بطلان می کشد. پروردگار در این زمینه به رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «پرستشگران به اعمالی که برای دست یابی به پاداش من انجام می دهند، تکیه ننمایند؛ چرا که اگر تمام عمرشان را هم در عبادت سپری کنند و تلاش بسیاری نیز بنمایند، باز هم کوتاهی کرده اند و هرگز به حقیقت و کُنه عبادت من که به سبب آن کرامتی که نزد من است و نعمت های مرا می جویند، نخواهند رسید، بلکه باید تکیه بر مهربانی من نمایند و به بخشایش و بخشندگی من امیدوار باشند، نه به عمل و کردار نیک خود».

    سازندگی امیدواری
    امیدواری، در روح و روان فرد تأثیر سازنده ای بر جای می گذارد و سبب کمال یافتن نفس او می شود؛ چرا که فرد امیدوار، تا آخرین لحظه، دست از تلاش برنداشته، همواره در تکاپو برای رسیدن به کمالی والاتر است. در واقع این امیدواری است که از انسان موجودی استوار ساخته، او را به گوهر وجودی خویش نزدیک می نماید و ارزش او را ارتقا می بخشد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «امیدواری، کمال نفس است و کسی که خداشناس باشد، همواره به او امید دارد. ترس از خدا و امیدواری به او، دو بال پرواز مؤمن به سوی بهشت برین، و به منزله چشمی است که با آن به وعده های الهی بهتر می نگرد و به واسطه امیدواری، بخشایش و رحمت پروردگار را فرا می خواند و دل را بدان زنده می کند و ترس را از دل خود بیرون می راند».

    ناامیدی؛ دلیل فرو رفتن در گناهان
    وقتی فردی مرتکب لغزش می شود، هرگز نباید امید به بخشایش پروردگار را از دست بدهد؛ چرا که هر اندازه گناه او بزرگ باشد، بخشش و مهربانی خدا بزرگ تر از آن است. اما اگر امید خویش را به بخشش و رحمت خدا از دست بدهد، بازگشت و جبران گذشته را غیرممکن دیده، آب را از سر گذشته می بیند. همین موضوع سبب می شود که دامان خود رابه دیگر گناهان نیز بیالاید و از انجام هر عملی پروایی نداشته باشد. نوشته اند روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر فراز منبر رفت و فرمود:«سوگند به آن کسی که جز او دیگری را ستایش نشاید، به هیچ مؤمنی خیر دنیا و آخرت داده نشد، مگر آن کسی که خدا امید به بخشش خود را ارزانی او داشته باشد... . سوگند به آن کسی که جز او پرستش شایستگی دیگری را ندارد، خدا هیچ بنده ای را پس از توبه و بازگشت عذاب نخواهد کرد، مگر آن کسی که در امیدواری به پروردگارش کوتاهی کند. سوگند به هم او که پروردگار، هر مؤمنی را به اندازه امیدش به او، پاداش داده و رفتار خواهد کرد؛ زیرا بخشنده است و همه چیز در کف قدرت اوست و شرم دارد از اینکه بنده ای به او امید بندد، ولی امیدش را ناامید سازد. پس به خدا خوش گمان و امیدوار باشید».

    گناه و امیدواری به رحمت خد
    آدمی بایستی بتواند در امیدواری به پروردگار خویش تعادل را حفظ نماید؛ نه آن گونه از عذاب خدا بترسد که امید به نجات و رستگاری را از دست بدهد و نه آنقدر در امیدواری زیاده روی کند که حتی از گناه و سرکشی نیز احساس ایمنی نماید. شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: «گروهی را می شناسم که گناه می کنند و می گویند ما به رحمت پروردگار خویش امیدواریم و به رفتار خود ادامه می دهند. حضرت فرمود: اینان مردمی هستند که دل به آرزویی خام خوش کرده اند و دروغ می گویند که امیدوارند. آنان امیدوار نیستند؛ چرا که هر کس امیدی در دل دارد، به دنبال دست یابی به آن تلاش می کند و آن را می یابد و هر کس هم از چیزی بترسد، از آن خواهد گریخت. [پس دروغ می گویند. آنان از عذاب خدا نمی ترسند؛ وگرنه از آن دوری می جستند و گناه نمی کردند].

    امیدواری بدون انجام کار نیک
    اگر کسی واقعا به جایْ گرفتن در بهشت برین و رسیدن به خشنودی خداوند تعلّق خاطر داشته باشد، کوله بار خود را تنها از امید پر نمی کند و برای رسیدن به آرزوی خود، تلاش می نماید، تا توشه ای برتر و پربارتر برای خود فراهم آورد و آنگاه به خدای خویش و مهربانی و لطف او امیدوار گردد. افرادی هستند که شاید گناه نکنند، ولی در پی نیکوکاری هم نبوده و تنها آرزوی رستگاری می نمایند. امیرمؤمنان علیه السلام در هشداری تکان دهنده به ایندسته از انسان ها می فرماید:«امید دارید که پروردگار پاداش تان دهد، در حالیکه نزد او گردن فرازی می کنید و بدون هیچ گونه کمکی به مستمندان، انتظار دارید به پاداش صدقه دهندگان دست یابید و در حالی که در نعمت های خداغلطان هستید، آن را از بیوه زنی محروم و نیازمند، دریغ می دارید؟! بدانید که آدمی بدانچه از اعمال نیک انجام دهد پاداش می گیرد و هر آن چه را از پیش ذخیره سازد، در نزد پروردگارش حاضر می شود».

    امید بستن به غیر خد
    کسی که به دیگری امید دارد، در واقع به قدرت او اقرار می نماید و آن را با امید به او می ستاید. کسی که به غیر خدا دل بندد و امیدوار گردد، در حقیقت قدرت او را برتر از قدرت خدای خویش پنداشته و وجود بیکران خدای خود را نادیده گرفته است. خدا نیز در این حال او را به خود واگذاشته و امیدش را نیز ناامید می سازد. حسین بن عُلوان، از شاگردان امام صادق علیه السلام در مجلسی نشسته بود و با دوست خود مناظره علمی می کرد. هزینه سفر او به اتمام رسیده و او از این مسئله ناراحت بود. دوستش از او پرسید: به چه کسی امیدواری؟ وی پاسخ داد: به فلان شخص. دوستش گفت: به خدا سوگند به آرزویت نخواهی رسید. حسین می گوید: چرا؟ او پاسخ داد: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند به عزت و جلالش سوگند یاد کرده، رشته امید هر کس را که به غیر از او امیدوار باشد، خواهد برید و در نزد مردم لباس خواری بر تنش خواهد پوشاند و او را از بخشودگی و لطف خود دور خواهد ساخت. نیز می فرماید: آیا بنده من در گرفتاری ها به غیر از من دل می بندد، در حالی که برطرف شدن مشکلات او دردست من است و دری بسته را می کوبد که کلید همه درهای بسته نزد من است و درِ خانه من به روی همه باز؟!»

    در سراپرده امید
    پروردگارا، امیدم همواره به بخشش توست و دیدگان آرزومندی ام به سرانگشتان درخشان مهربانی تو دوخته شده است. می دانم که گناه، مرا از تو دور می سازد و رشته امیدواری را می بُرد، ولی به جبروت و سترگی ات سوگند، هرگز به انگیزه دور شدن از تو، انگیخته بر گناه نشده ام. تو برترین نعمت خود، که امیدواری به بخشش است را ارزانی ام داشته ای و از همین روست که هر گاه در بیکرانگی بخشایش و مهربانی تو می اندیشم، آزمندی در آن می ورزم و از طمع لطف تو به اشتباه می افتم. ای امیدوار کننده بندگان ناچیز و ای بزرگِ ذرّه نواز، به امیدی که ارزانی ام داشته ای تو را می ستایم و به بخشایشت امیدوارم.

    گلبرگی از آفتاب
    امام علی علیه السلام فرمود: هر شخص امیدواری، عاقبت یابنده خواهد بود.

    امام باقر علیه السلام فرمود: از امیدواری دروغین دوری گزین، تا به ترس و عذاب راستین گرفتار نشوی.

    امام علی علیه السلام فرمود: از کسانی مباش که خواهان آخرت اند، ولی عملی نیک انجام نمی دهند و خواستار پذیرش توبه شان هستند، اما آرزویی بلند دارند؛ کسانی که در دنیا سخنشان چون زاهدان است و رفتارشان چون مایلان به دنیا.

    امام علی علیه السلام فرمود: هرگز به غیر خدا امید نداشته باشید و جز از گناه خود، از چیز دیگری نترسید.

    امام علی علیه السلام فرمود: همه امیدواری تان به پروردگار بلند مرتبه باشد و به غیر از او امید نبندید که هر کس به دیگری امید بست، زیان دید.

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: به چیزی که امید وار نیستی رخ دهد، [به دلیل لطف خدا] بیشتر امید داشته باش تا چیزی که امیدواری به وقوع پیوندد؛ چرا که برادرم موسی علیه السلام رفت تا آتشی برای خانواده اش فراهم کند، ولی با خدای خویش گفت وگو کرد
     




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 90 اردیبهشت 22 ساعت 10:14 صبح |
    مردان روزهای سخت(آغاز هفته هلال احمر)

     

    اشاره

    انسان ها همیشه در امنیت، آسایش و آرامش نیستند و گاه حوادث طبیعی و غیرطبیعی، این آرامش را به هم می زند. در این زمان، ندای یاری طلبیِ حادثه دیدگان به گوش می رسد و انسان هایی آموزش دیده، صبور و نیکوکار، فقط برای رضای حضرت حق به کمک آنها می شتابند و دردهاشان را تسکین می بخشند. آری، سخن از تجسّم و نماد امداد و کمک، یعنی «جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران» است؛ نهادی که بدون چشم داشت مادّی، به یاری محرومان می شتابد و از ایشان دلجویی می کند.

    به منظور تقدیر از زحمات خستگی ناپذیر این عزیزانِ فداکار، هفته ای در بهمن ماه در نظر گرفته شده است. ما نیز به سهم خود، از زحمات شبانه روزی این بزرگواران سپاسگزاری می کنیم و به همه این مردان روزهای سخت، خسته نباشید می گوییم.

    تاریخچه

    در قرن نوزدهم میلادی، جنگ خونینی بین ایتالیا و فرانسه از یک سو، و اتریش از سوی دیگر درگرفت. در آن زمان، تاجری سوئیسی به نام «ژان هانری دونان» با سرمایه شخصی خود به مداوای پنج هزار مجروح این نبرد پرداخت و بعدها در سال 1862، در خاطرات خود از این جنگ، پیشنهادهایی انسان دوستانه را مطرح ساخت؛ پیشنهادهایی برای کمک به آسیب دیدگان جنگی، بدون در نظر گرفتن اولویت های سیاسی، عقیدتی و نژادی.

    در سال 1863، نخستین کنوانسیون ژنو و کمیته بین المللی صلیب سرخ پایه گذاری شد؛ البته کشور عثمانی، در آن زمان نشان صلیب سرخ را نپذیرفت و به جای آن،هلال احمر را قرار داد که تمام کشورهای اسلامی نیز آن را پذیرفتند. کشور ما ایران هم در سال 1308ش، به عضویت آن جمعیت درآمد.

    هلال احمر در ایران

    دولت ایران، در چهاردهم آذرماه 1253، معادل پنجم دسامبر1874، قرار داد ژنو و در تاریخ 13 شهریور 1279، قوانین الحاقی را امضا کرد؛ ولی تا 23 سال بعد، هیچ سازمان و ارگانی رسمی در کشور به وجود نیامد. در خرداد ماه 1302 و چند ماه بعد به دنبال وقوع چند زلزله در شرق خراسان، سیرجان و کرمان، برای نخستین بار نیروهای ارتش به عنوان عوامل حکومت و با استفاده از امکانات موجود، به کمک آسیب دیدگان شتافتند و اولین استمداد ملی برای کمک به آسیب دیدگان در سطح کشور انجام گرفت. بدین ترتیب، در سال 1302، جمعیت شیر و خورشید سرخ در کشور تأسیس شد که در سال 1359، به جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران تغییر نام یافت.

    خدمت داوطلبانه

    خدمت داوطلبانه، به عنوان هدف و انگیزه اصلی تشکیل نهضت های بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر مطرح بوده است. این خدمت بدان معناست که این جمعیت ها، به عنوان پُلی میان توانمندان و نیازمندان ایفای نقش نموده، با سازماندهی و برنامه ریزی نیروهای داوطلب، و جمع آوری کمک ها و هدایای نیکوکاران، در زمان نیازِ آسیب دیدگان، به یاری آنها می شتابند.

    خدمت داوطلبانه به این دلیل که از طرف انسان های داوطلب، برای التیام رنج و آسیب هم نوعانشان صورت می گیرد، بدون هیچ توقعی انجام گرفته و خیریه می باشد، چرا که همه انسان ها ممکن است در یک موقعیت اضطراری، به کمک و مساعدت دیگران نیاز داشته باشند و آنانی که امروز کمک دهنده هستند، ممکن است فردا گیرنده کمک باشند.

    اصول هفتگانه

    بر مبنای اساسنامه و مقررات صلیب سرخ و هلال احمر جهانی، این نهاد اجتماعی، باید از دخالت در امور سیاسی، نظامی و تبعیض های قومی و فرقه ای به طور کامل دوری کند. از این رو، در کنفرانس جهانی این تشکیلات در سال 1349، هفت اصل اساسی و مهم به تصویب رسید که هیچ گاه نباید در ارائه خدمات از آن سرپیچی کرد: 1. خدمات بشردوستانه؛ 2. استقلال؛ 3. بی غرضی و عدم تبعیض در ارائه خدمات، بدون توجه به نژاد، رنگ و طبقه؛ 4. خدمت داوطلبانه، خیریّه و بلاعوض؛ 5. بی طرفی؛ 6. وحدت و انحصار در همه جا؛ 7. جهانی بودن این جمعیت و خدمات آن (جهان شمولی).

    فعالیت ها

    جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی، در بخش های امداد، نجات، خدمات اجتماعی، پرورشی، درمانگاه، فیزیوتراپی و داروخانه با کمترین هزینه درمانی، کمک بسیار شایان توجهی به محرومان و افراد بی بضاعت می نماید. مرکز امداد هلال احمر، با برپایی مانورهای امداد و نجات در هفته کاهش بلایای طبیعی، به نوعی به مردم، آموزش های لازم را برای رویارویی بهتر با حوادث طبیعی ارائه می دهد.

    هلال احمر، هیچ تبعیضی را بر پایه ملیت، نژاد، باورهای مذهبی، طبقه یا عقاید سیاسی روا نمی دارد. تلاش آن برای تسکین آلام انسان های رنجور و دردمند است و اولویت اصلی کار خود را در موارد آشفتگی ها و آسیب ها می داند.

    هلال احمر و جنگ

    در زمان حماسه بی مانند دفاع مقدس، جمعیت هلال احمر، نهایت همت و تلاش خود را در طبق اخلاص نهاده بود و ایثارگران امدادگر، حتی با به خطر انداختن جان خود، داوطلبانه برای انجام وظیفه و خدمت به هم وطنانشان، رهسپار میدان های جنگ می شدند. زدن چادرهای موقتی برای آوارگان، فراهم آوردن مایحتاج روزمره اولیه برای جنگ زدگان و درمان آسیب دیدگان و مجروحان جنگی، از افتخارات جمعیت هلال احمر می باشد.

    زلزله

    جمعیت هلال احمر برای سرعت بخشی به امداد و یاری رسانی به زلزله دیدگان، انبارهای امدادی مجهّزی در تمام نقاط کشوردارد که امکانات زیست اولیه برای مردم، مثل چادر، مواد غذایی و وسایل گرمازا در آن فراهم شده است. در ضمن برای موارد فروریختن آوار، دستگاه های مجهّزِ ردیاب در نظر گرفته شده اند.

    جمعیت هلال احمر، از ارگان هایی است که عملیاتش به پس از بروز حادثه مربوط می شود و مقوله اطلاع رسانی و آگاه کردن مردم نسبت به رویارویی بهتر با حوادث طبیعی، بر عهده سازمان های دیگر است.

    تهیه دارو

    یکی از اقدامات خیلی مهم و حیاتی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، کمک به تهیه دارو و وسایل و تجهیزات پزشکی مورد نیاز مراکز بهداشتی، درمانی و آموزشی کشور، با هماهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. البته بودجه محدود جمعیت هلال احمر، تا حدودی تهیه تمام انواع کمیاب و نادرداروها را مشکل کرده است و در نتیجه، گاه مردم نمی توانند تمامی داروهای مورد نیاز خود را از هلال احمر تهیه کنند. با این حال، در مواردی که مشکل بودجه نباشد، داروخانه مرکزی هلال احمر، داروها را تهیه می کند تا حضور دلالان و واسطه های دارو کمتر شود و در نتیجه، این اقدام با امنیت بیشتر و قیمت مناسب تری به دست بیماران و نیازمندان برسد.

    خدمتی پرارزش

    حضرت امام خمینی رحمه الله در دیدار نماینده خود در جمعیت هلال احمر، و نیز جمعی از کارکنان این نهاد در سراسر کشور، از کار ایشان به نیکی یاد کردند و آن را در عین دشواری، پرارزش خواندند. ایشان در این زمینه می فرماید:«البته این کار [هلال احمر] بسیار ارزنده است؛ با معلولین سرو کار داشتن و با ضعفا سر و کار داشتن و با اشخاصی که در جنگ هستند و در بیمارستان ها هستند سرو کار داشتن، در عین حالی که مشکل است، پرارزش است». ایشان همچنین، عمل کارکنان هلال احمر را در صورت نیّت سالم، همان تقوا و علم دانستند و فرمودند: «[هلال احمر] ایده اش اگر یک ایده انسانی ـ اسلامی باشد، این هم یکی از اموری است که دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است».

    هلال احمر؛ حفظ خاطره شهد

    شهیدان والا مقام انقلاب اسلامی، نمادهایی بی مانند در فعالیت های فرهنگی، هنری و تبلیغی جمهوری اسلامی مان می باشند. اکنون که آن کبوتران خونین بال در میان ما نیستند، بر ماست که خاطره آن راست قامتان همیشه تاریخ را حفظ کنیم و به بهترین شیوه، یاد آنها را در دل ها و خاطره ها زنده بداریم. مقام معظم رهبری، یکی از برنامه های کارکنان جمعیت هلال احمر را، زنده نگهداشتن خاطره شهیدان می دانند ومی فرمایند: «امیدوارم این سازمان های امدادگر مانند هلال احمر و...، خدمات ارزنده خود را نسبت به کسانی که در حقیقت، گل های سرسبد جامعه ما هستند، به بهترین وجه ادامه بدهند و خاطره شهدای گران قدر را در فعالیت های فرهنگی و هنری و تبلیغی حفظ کنند».

    هلال احمر و مظلومان فلسطین

    در سخنان مقام معظم رهبری راجع به مسئله مظلومان فلسطین، به کمک هر ایرانی نیکوکار به این جامعه ستمدیده تأکید شده است. در این میان، ایشان نقش نهادهای امدادی نظیر هلال احمر را، جمع آوری و سازماندهی کمک های مردمی، و فرستادن آن به فلسطین اشغالی می دانند. معظم له در این باره می فرماید:«در کشور ما، اگر مردم دوست داشته باشند،... می توانند همین هزار تومان ها را در همین مراکز امدادی مثل هلال احمر و...و این مجامع امدادی جمع کنند، یک ثروت مفصلی می شود و می تواند یک کمکی به مردم فلسطین بکند».




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 90 اردیبهشت 22 ساعت 10:11 صبح |
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ