خدمت رسانی به مردم از نگاه قرآن و عترت وقتی خضر پیامبر برای خدمت به مساکین و یتیمان و با تشنگی و گرسنگی تمام به مرمت دیواری اقدام میکند که در زیر آن آدرس گنج دو یتیم است، وقتی که این عمل طاقتفرسای خضر در شرایطی صورت میگیرد که اهل همان قریه از اطعام دو پیامبر خدا امتناع میورزند «فابوا ان یضیفوهما» هنگامی که ذوالقرنین برای مصونیت مردم و ایمنی آنان اقدام به ساخت سدی در برابر یأجوج و مأجوج مینماید و میفرماید: «فاعینونی بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما» آیا استفاده از آهن برای ساختن سد آهنی حکایت استفاده ار تکنولوژی پیشرفته در راه خدمت به مردم نیست. وقتی حضرت سلیمان(ع) با آن حکومت بینظیرش که جن و انس و طیر حتی شیاطین و عناصر مطرود جن در اختیارش بود، با فقیران و تهیدستان محشور بود و خدمت به آنان را نصبالعین خود قرار داده بود و به صراحت میفرمود: «أنا مِسکین معالمساکین» وقتی در راه خدمت به مردم، حضرت سلیمان(ع) از عناصر مطرودی مانند شیاطین و عفریتها هم استفاده کرده تا کار بنایی و غواصی را انجام دهند «والشیاطین کل بناء و غوّاص» وقتی موسی(ع) با احساس تکلیف در مورد خدمت به مردم، سقایت و آبیاری را سیره خود قرار داده و با استفاده از اعجاز الهی دوازده چشمه برای مردم میجوشاند. «فانفجرت مِنهاثنتا عشرة عینا» وقتی پیامبر اکرم(ص) در راه خدمت به مردم چنان خود را به زحمت میاندازد که خداوند متعال در شأن والای او سوره طه را نازل میکند «طه ما انزلنا القرآن لتشقی» یا میفرماید: «فلعک باخع نفسک اِلا یکونوا مؤمنین» وقتی امیرمؤمنان علی(ع) و تمام ائمهها در کنار آثار سجدههای طویل که بر پیشانی دارند زخمی هم بر پشت شانه دارند که نشان از حمل غذا برای مستمندان است. وقتی یگانه عالم، علی(ع) به کاشت نخل همت میکند و کشاورز نمونه مدینه و کوفه میشود و محصول خود را به مستمندان انفاق میکند. وقتی امام حسن(ع) در کنار مهمانخانه صلواتی خود که پایگاه مستضعفان است، چند بار تمام اموال یا نیمی از آن را در راه فقراء انفاق میکند و با دست خویش تنها در یک نوبت که تاریخ موفق به ثبت آن شده 300 زوج جوان را به خانه بخت میفرستد. وقتی امام حسین(ع) در کنار جهاد بزرگ و ایثار بینظیرش در کربلا به دستگیری و ادای قرض مقروضان همت میکند. هنگامیکه امام سجاد(ع) به دشمنان خود نیز شبانه کمک میکند و به دوستانش چنان مساعدت میکند که هرگز محتاج مخلوق نشوند. وقتی علیبنیقتین با اجازه امام معصوم و صرفاً به انگیزه خدمت به شیعیان حاضر میشود در دربار عباسیان قبول مسئولیت نماید. وقتی در حکومت امام مهدی(عج) خدمت به خلق به اوج خود رسیده و زمین برکات خود را به تمامه نشان میدهد. وقتی امام خمینی(ره) اینهمه نهاد را برای خدمتگزاری به مردم تأسیس نموده و خود به صراحت میفرماید: «اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از آن است که رهبر بگویند.» وقتی مقام معظم رهبری تمام سالها را سال نهضت خدمتگزاری به مردم نامیدهاند و مسابقه خدمتگزاری را طراحی فرمودهاند. وقتیکه ... وقتیکه ... آری آنگاه باید باور کنیم که خدمتگزاری سیره تمام انبیاء و اولیاء و ملائک بوده است و ما نیز باید نه به عنوان یک ژست سیاسی که بهعنوان یک عقیده دینی و سنت الهی نسبت به این مهم اهتمام ورزیم و بدانیم که «عبادت به جز خدمت خلق نیست» کسانی که با شعار خدمت به جوانان به کرسیها و مناصب مهم رسیدهاند نباید ولینعمتان خود را فراموش کنند. اگر خودمان با حقوق فقط سیهزار تومان در ماه زندگی کرده بودیم و شب تاریک بیست و نهم! را درک کرده بودیم، به خدمتگزاری با دید دیگری نگاه میکردیم. همه باید باور کنیم که در بسیاری از خانه ها، فقر با تمام قامت رخ نموده و اگر به فریاد نرسیم دین از در دیگر خارج میشود(اگر خارج نشده باشد). همه باید قیافه شرمنده پدرهای خانواده را مدام در نظرمان مجسم کنیم که برای تأمین قوت لایموت خانواده نیز عرق شرم میریزند و بهراستی که کرامت این انسانها وظیفه همه ماست. مسئولان ما در برابر این مهم مسئولند.«وقفوهم انهم مسئولون اما خدمت رسانی به شهر حسن آباد در دولت دهم وهمت دولت مردان استان اصفهان در گاز رسانی به شهر حسن آباد از مناطق کویر ومحروم استان اصفهان ما مردم جر قویه دست این عزیزان را می بوسیم وبر بوسه یمان افتخار می کنیم
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
یکشنبه 89 شهریور 28 ساعت 12:30 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
مسائل رهبری از دیدگاه نهج البلاغه مجله فصلنامه نهج البلاغه، شماره 4 و 5، وی در ادامه به مسئله ضرورت رهبری بعنوان یک اصل برای حفظ نظم و حیات اجتماعی جامعه می پردازد و رهبری را عاملی برای رفع نیازهای اجتماع و ثبات جامعه برمی شمرد . سپس شرایط رهبری را با توجه به احراز صلاحیتهای عمومی همانند تقوی، امانتداری و . . . و همچنین احراز صلاحیتهای خاص - که لازمه رهبری توانمند و مقتدر می باشد - تبیین کرده است . مقدمه ضمنا باید توجه داشت که هر چند در نهج البلاغه و طبعا در اسلام مسئولیت رهبری در دو بعد نظری و عملی یا در دو جهت اجرا، طرح و تبیین شده، ولی چنان نیست که این دو مسئولیت در عمل قابل تفکیک نباشند . با بیان دیگر یک رهبر با استناد به دلایل قطعی اسلامی این اجازه را از طرف خداوند دارد که در شرایط مقتضی مسئولیت اجرایی خود را به فرد واجد شرایطی واگذار نماید مشروط بر اینکه مسئولیت نظارت مستقیم را خود عهده دار شود . یک تن از فضلا و محققین معاصر در این موضوع چنین می نویسد:
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 89 خرداد 22 ساعت 9:29 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
حجاب از دیدگاه قرآن الف ـ مهمترین آیه ی حجاب در قران آیه 30 سوره ی نور است که می خوانیم : ای پیامبر !به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانند و دامن عفت خود را حفظ کنند و زینت و آرایش خود را جز آنکه قهراً آشکار می شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید به وسیله مقنعه و چارقد سینه و گردن خود را بپوشانند و زینت خود را آشکار نسازند جز برای شوهران و سایر افراد محرم خود. همه مفسران و علما اتفاق نظر دارند که طبق این آیه زنان باید بدن و موی خود را از نامحرم بپوشانند . تنها بحث و گفتگو در این است که منظور از استثنا (الا ما ظهر منها ) که کشف این مقدار اجازه داده شده است . بعضی گویند : منظور صورت و دستها تا مچ است و یا صورت تنها است . بعضی می گویند : منظور انگشتر و النگو و خلخال و یا سورمه و انگشتر و رنگی گه به وسیله خضاب در دست مانده می باشد . بعضی هم می گویند :منظور لباس روئین زن آنچه قهراً پیدا است می باشد : برای هریک از این اقوال بخثهای دامنه دار شده و جای آن در فقه اسلامی است . ولی آنچه در اینجا لازم به تذکر است این است که اهل حجاب و پوشش بدن و مو طبق آیه قوق مورد اتفاق همه است . ب ـ یکی دیگر از آیاتی که در قران دلالت بر وجود حجاب و پوشش برای زن می کند آیه 58 سوره احزاب است که می خوانیم : ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مومنان بگو که خویشتن خود را به جلباب (چادر و عبا ) بپوشاند که این کار به خاطر آنکه به عفت شناخته شوند و کلی معترض آنها نشود برای آنان بسیار بهتر است . علامه طبرسی در مجمع البیان ذیل ایه فوق می گویند : جلباب عبارت است که روسری که هنگام بیرون رفتن از خانه بوسیله آن سرو صورت خود را می پوشاند . نکته ای که ذکر آن در اینجا لازم است اینکه دو مطلب از این راه می توان تایید برای لزوم پوشش وجه و کفین (صورت و دو دست تا مچ )استفاده کرد . 1ـ صورت زن کی از دلرباتین اعضا زن است و از روایات و قرائن استفاده می شود که فلسفه ی حجاب و پوشش بیشتر از اینرو است که باعث تهییج مردان و جوانان و فساد و گسترش فحشا نگردد بنابراین پوشش صورت باید بیشتر رعایت گردد. 2ـ فرضا اگر وجه و کفین (صورت و دستها تا مچ )استثنا شده باشد و پوشش آن از دیدگاه اسلام واجب نباشد ، شاید این استثنا در مواردی است که تربیت اسلامی حکومت کند . ما در محیط هایی که تربیت اسلامی نیست و اکثر جوانان با چشمهای آلوده و تند عادت به نگاه کردن کرده و در مسیر هرزگی و سبکسری و آزار و متلک گفتن گام برمی دارند . در چنین محیط هایی عدم پوشش وجه و کفین هیچگونه صلاحیت ندارد بلکه ناروا است بعضی متعقدند « آنکانکه که قائل به جواز نپوشیدن وجه و کفین هستند در همه جا نمی توانند این مطلب را بگویند . روایت ام سلمه یکی از همسران رسول خدا (ص) می گوید همراه میمونه (یکی از همسران رسول خدا ) در حضور پیامبر (ص) در حضور پیامبر بودیم در این هنگام « ابن مکتوم » که نابینا بود وارد شد پیامبر (ص) به ما فرمود : احتجبا «در پشت حجاب قرار گیرید » عرض کردیم :آیا او نابینا پشت فرمود مگر شما نابینا هستید آیا او را نمی بینید و چنانچه از قرآن آیه 204بقره استفاده می شود از بزرگترین فساد در زمین که کار منافقین و مفسران است فساد در حرث و نسل (نابودی کشاورزی و نسل پاک)است که باید شدیدا از آن جلوگیری شود . بر همگان روشن است که حجاب اسلامی نقش اساسی در حفظ نسل و تامین پاکی اساسی خلقت نسلهای آینده دارد چرا که زن مربی جامعه است و انسانها از دامن او پیدا می شوند. اگر او دامن خود را در پناه پوشش حفظ کند سعادت انسانهای آینده را پایه ریزی و بیمه نموده است .
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
سه شنبه 89 خرداد 18 ساعت 5:46 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
امان از حرف مردم خشمم را مشت کرده ام و به در و دیوار می کوبم بی تابی ام را... با این قضاوتهای نا به جا ... با این حرفهای نامنصفانه و دروغ... با این تهمتها و ناراستی ها و غیبتها و حرف و حدیثهای مردم باید چه کرد.... صدایت را که نمی شنوم .... صدایم را میشنوی؟ با حرف مردم چه کنم؟ با این بندگان بی انصافت چه کنم؟ پاسخ اینهمه قضاوت نادرست را چطور ندهم؟ چگونه بدهم؟؟؟؟
.... وقت اذان است. اعصابم خط خطی است. تلویزیون را روشن میکنم. دارد قرآن می خواند....
مزمل : وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ? 10 ? جزء 29 و بر آنچه مى گویند شکیبا باش و از آنان با دورى گزیدنى خوش فاصله بگیر
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
یکشنبه 89 خرداد 2 ساعت 5:27 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
خدایا... باز هم جریان آنطور که من خواستم پیش نرفت باز هم شکست... باز هم درب بسته... باز هم موج منفی... باز هم .... بازهم من خواستم و تو نخواستی... باز هم دل من رضا شد و رضای تو در آن نبود.... باز هم... خدایا... حداقل چیزی بگو که جانم از این غم رها شود.... سوره قلم - آیه 48 جزء 29 پس در[ امتثال ]حکم پروردگارت شکیبایى ورز، و مانند همدم ماهى[ یونس ]مباش ، آنگاه که اندوه زده ندا درداد. از خود می پرسم : مگر یونس چه کرد که من باید مثل یونس نباشم؟.... شما میدانید داستان یونس را ؟ یونس را و آنگونه ای که نباید باشیم؟....
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
یکشنبه 89 خرداد 2 ساعت 4:47 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
تفسیر سوره زلزال جزء سی ام قران شماره99 در فضیلت این سوره تعبیرات مهمى در روایات اسلامى آمده ، از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : من قراءها فکانما قراء البقرة و اعطى من الاجر کمن قراء ربع القرآن : همه این سوره راجع به رستاخیز است و بیان حال و هول آن !آن روز که کوهها ی پا بر جا از بیخ برکنده شوند و چون پشم زده در هوا پراکنده گردند !لرزه در زمین افکنند و خاک فرا جنبش آرند .ماه از گردش بیفتد و آفتاب از فلک جدا شود .دریا به جوش آید و آب را آتش گرداند .اسمان فرو گشایند .گرد از جهان برخیزد.از هوا فرشته آیدو از خاک مرده برآید.همه را در یم عرصه گرد آورند و همه را جزای کار دهند .مومنان را احسان و غفران و کافران را غل و زقوم و قطران!این است که فرمود : فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ(7) وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا یَرَهُ(8) فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ(7) وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا یَرَهُ(8)
ای مسکین لختی بیاندیش تا چه کرده ای ؟چه ساخته ای ؟روز جزا آنچه از کردار و گفتار کرده و گفته ای ذره ای فرو نگذارند! و همه را به حساب آرند !و سزای آن به تمامی بدهند .آن روز فریاد و ناله ستم کاران بر آید و خروش ستم دیدگان سر اید ,توانایان اسیر ناتوانان شوند , بی نوایان بر توانگران امیر شوند , نیکوکاران خندان و شادان! و بدکاران گریان و سوزان نه کس را زهره حمایت و نه کس را امکان عنایت باشد . هر که را توفیق رفیق و سعادت مساعد باشد پس دست به دامن پاکی و ورع زند و در معاملت گزاف کاری نکند و همه را پیش خود حساب کند تا خود با ایمان بماند و مردم هم از قصد جنایت وی در امان باشند و او با اسلام بماند تا مردم از او بسلامت باشند . که گفته اند : مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او ایمن باشند . و پیغمبر فرمود :مومن کسی است که جان و مال مردم از او در امان باشد .
1.تفسیر ابوالفتوحی رازی،ج 12، ص 146
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 88 اسفند 24 ساعت 9:5 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
موضوع: آرامش فرد و جامعه، در سایهی قرآن و روایات
تاریخ پخش: 29/11/88 بسم الله الرحمن الرحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی در این جلسه میخواهم مقداری راجع به امنیت در قرآن صحبت کنم. مسئلهی امنیّت و آرامش. موضوع ما، بسم الله الرحمن الرحیم. امنیت و آرامش.
از نعمتهایی که خداوند در قرآن بارها بیان کرده است، مسئلهی امنیّت و آرامش است. حالا امنیّت و آرامش، چند زاویه دارد. امنیّت و آرامش فیزیکی، روانی، علمی، اقتصادی، الآن در جامعهی ما میگویند: فلانی امنیّت شغلی ندارد. یعنی نمیداند فردا چه میشود؟ یا مثلاً مهریهها را گران میکنند؟ میگوییم: مگر دخترت را میفروشی؟ این همه سکه چه خبر است؟ میگوید: میترسم یکوقت داماد دخترم را طلاق بدهد و رها کند و برود. من امنیّت خانوادگی ندارم. مهر زیاد میگیرم، که بتوانم داماد را چهارمیخ کنم. اگر خواست فرار کند، گیر باشد. امنیّت خانوادگی! اینکه ما ضامن میگیریم برای این است که امنیّت اقتصادی نیست. میترسیم ببرد بخورد. میگوییم: چه کسی ضامنت است؟ اینکه اسلام سفارش کرده راست حرف بزنید، برای اینکه اگر مردم دروغگو شدند، هیچکس به حرف هیچکس اعتماد ندارد. اعتماد از دست میرود. اینکه میگویند: اگر با کفّار هم عهد بستید، به عهدتان وفا کنید، به خاطر این است که حتی کفّار هم باید امنیّت داشته باشند. 1- ایمان به خدا، عامل امنیت و آرامش این مسئلهی امنیّت یک خرده فکر کنیم میبینیم اصلاً همهی کارهای ما به خاطر این است که در آن آرامش باشد. در خود ایمان به خدا آرامش است. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یعنی آدم که خدا دارد، آرامش دارد. حالا مردم فهمیدند، نفهمیدند. بالاخره خدا که میداند. اینکه آدم بفهمد که مردم نفهمیدند، ولی خدا فهمید. مردم حساب زحمات مرا ندارند، اما خدا حسابش را دارد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» (زلزله/7) یعنی به اندازهی وزن یک ذره اگر کاری را بکنید، در این هستی هدر نمیرود. خدا ریز و درشت را میبیند یعنی چه؟ یعنی خاطرت جمع باشد. مردم بفهمند یا نفهمند. حالا که فهمیدند، قدردانی بکنند یا نکنند، حالا که قدردانی کردند، به اندازه قدردانی بکنند، یا کم بگذارند. هرچه بادا باد! خدا میداند. توحید مایه آرامش است. بسم الله الرحمن الرحیم. بگذارید من این را باز کنم. آرامش در سایهی توحید، در سایهی نبّوت، در سایهی امامت و ولایت فقیه، آرامش در سایهی ایمان به معاد، آرامش در سایهی نماز، آرامش در سایهی جبهه و جنگ، آرامش در سایهی خمس و زکات. در همهی اینها یک نوع آرامش وجود دارد. اما توحید؛ شعار توحید چیست؟ «لا اله الا الله» فرمود: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» حصن یعنی قلعه، «وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» (بحار الانوار/ج49/ص126) « أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» این حدیث معروف است. یعنی کسی که خدا پرست شد، وارد قلعه شده است. آدم موّحد دستش را در دست خدا گذاشته است. همهی رادیوهای خارجی علیه تو گفتند! بسمه تعالی به درک! خدا از من راضی باشد، هرکس دلش هرچه میخواهد بگوید. این آرامش میدهد. امام حسین را روز عاشورا به رگبار بستند. اما فرمود: «رضاً برضاک» من راضی هستم. روی دوش پیغمبر گفت: راضی هستم. زیر سم اسب هم گفت: راضی هستم. این درس توحید است. امام که در هواپیما نشست از پاریس به تهران بیاید. به ایشان گفتند: چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی! ممکن است هواپیما سرنگون شود، چون حکومت هنوز دست شاه بود و بختیار و اینها و آمریکا. و ممکن هم است که هواپیما به سلامت بنشیند و جمهوری اسلامی تشکیل شود. یعنی جمهوری اسلامی تشکیل شود یا نشود، من به وظیفهام عمل کردم. ولذا در قرآن کنار «یَقتُلون» میگوید: «یُقتلون»، «یَقتلون»، «یُقتلون». «یَقتلون» یعنی تو دشمن را بکشی. «یُقتلون» یعنی دشمن تو را بکشد. هردو یکی است. من دشمن را بکشم، الحمدلله! پیروز شدم. دشمن من را بکشد، الحمدلله شهید شدم. «یَقتُلون»، «یُقتَلون» 2- حضرت سلیمان و حضرت داود، بندگان خالص خداوند دو تا پیغمبر در قرآن در سورهی صاد دو تا تابلو روبروی هم است. یکی تمام لذتها و امکانات در اختیارش است. سلیمان! حضرت سلیمان. صفحهی روبرو حضرت ایوب، همهی بدبختیها رویش آمد. دو تا تابلو را روبروی هم گذاشته است. این این صفحه قرآن است، این، این صفحه. هردو در سورهی صاد است. یعنی قرآن را که باز میکنی، این صفحه سلیمان است. این صفحه ایوب است. یکی همهی لذتها، یکی همهی تلخیها! پشت سر هر دو میگوید: « نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (صاد/30 و44) هم به سلیمان میگوید: « نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» هم به ایوب میگوید. یعنی اینها بندهی خوبی بودند. از من جدا نشدند. یعنی اگر کسی صیاد باشد، هم در دریای شور ماهی میگیرد، هم در دریای شیرین. اگر کسی غوّاص باشد، هم در دریای شیرین لؤلؤ و مرجان درمیآورد و هم در دریای شیرین. اگر کسی ناخدا باشد، هم در دریای شور قایقرانی میکند و هم در دریای شیرین. یعنی اگر خود آدم جوهر داشته باشد، صیّاد و غوّاص و ناخدا باشد، در همهی دریاها... در همهی امکانات میتواند استفاده کند. آدمی که مخلص شد، «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) بگو خدا، مهم نیست. اضافهکار هست یا نه؟ فعلاً این کار واجب است. خدا دوست دارد، من این کار را بکنم. چه مأموریت داشته باشم. چه مأموریت نداشته باشم. به بنده ابلاغ نشده است. طبق تبصرهی فلان از مادهی فلان، بنده مسئول روابط عمومی عطسه هستم. ایشان الآن سرفه کرد. به من ربطی ندارد. قانون خشک این میشود. یک کاری که لازم است و مفید است، انجام بدهیم. حالا بنده آمدم دیدم، اتفاقاً این کار را هم یکبار کردم.در یک خیابان تنگی، یک آدم لوسی، ماشینش را دوبله پارک کرده بود. آمدم پایین گفتم: باد چرخش را خالی کنیم، این که نمیشود. رفتم گفتم: صاحبش کجاست؟ گفتند: رفته دفتر محضر. رفتیم گفتیم: سوییچ را بده. بنده خدا نمیدانست چه کار داریم؟ سوییچش را داد. گفتم: فردا بیا بگیر. 24 ساعت تو باید بیماشین باشی. گفت: مگر پلیس هستی؟ گفتم: من حجة الاسلام هستم. ولی چون کار خلاف کردی، من کمک پلیس میکنم. یکبار دیگر دیدم، یک آبگوشت کلّهای این استخوانهای کله پاچه را در جوی آب ریخت. گفتم: خوب در جوی میریزی آشغال میایستد. جوی پر میشود. خرابی به وجود میآورد. گفت: به شما ربطی ندارد. من رفتم شهردار آوردم جریمهاش کردم. گفت: تو شهردار هستی؟ گفتم: من اینجا به کمک شهردار هستم. همهی ما پلیس هستیم. همهی ما شهردار هستیم. همهی ما معلم هستیم. 3- خدمت به مردم، به خاطر خدا
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 88 اسفند 1 ساعت 12:12 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|