سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
خداوند، هر بدعت گذاری را دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

نایت اسکیننایت اسکین

ولادت حضرت علی ع وروز پدر مبارکباد این دوشاخه گل تقدیم همه پدر ان زحمت کش ورنج دیده




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 91 خرداد 11 ساعت 10:20 صبح |

     ماه رجب، که از ماههاى حرام است و احترام خاصى در میان همه قبایل و طوائف داشت، ازدحام عجیبى در اطراف کعبه بود و سیل مردم از پیر و جوان با احترام ویژه?اى در اطراف خانه خدا در حال طواف بودند که زنى حامله، با چهره?اى شکسته، در گرداگرد خانه خدا بى?تابانه مى?گردید و با انگشتان لرزانش به جامه کعبه آویخته بود و در حالى که قطرات اشکش سیل?آسا به صورتش مى?ریخت، زیر لب مى?گفت:
    پروردگارا! من به تو ایمان آورده?ام و به آنچه کتاب و پیامبر از سوى تو آمده ایمان دارم. پروردگارا! من به آیین جدم «ابراهیم خلیل» که بینانگذار این خانه کهن است، ایمان دارم. پروردگارا! ترا سوگند مى?دهم به حق بنیانگذار این بیت، و به حق این مولودى که در شکم دارم، این زایمان را بر من آسان گردان.
     چشمهاى کنجکاو او را مى?دید و گوشهاى شنوا سخنانش را دنبال مى?کرد و حس کنجکاوى در مغزها تحریک مى?شد، که ناگهان فریادى از تعجب از همگان بلند شد و به دنبال آن سکوتى سنگین بر همگان حکمفرما شد. آب در گلوها خشکید، حیرت و تعجب بر چهره?ها نقشى شگفت زده بود و نفسها از سینه?ها بیرون نمى?آمد.
    کسى جرأت نداشت سکوت را بشکند و بگوید: لحظه?اى پیش دیوار کعبه شکافته شد و زن حامله?اى به درون خانه خدا رهنمون شد!
    چه کسى باور مى?کرد که سنگ خارا آغوش باز کند و زن حامله?اى را در خود جاى دهد؟!
    حیرت و تعجب مردم هنگامى افزایش یافت که تلاش پرده?داران کعبه، در گشودن قفل در به نتیجه نرسید.
    لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده مى?شد، همگان در انتظار بودند که از فرجام این راز آگاه شوند. از نقطه نظر مردم نگران و حیرت?زده، هر لحظه?اى چون یک ساعت مى?گذشت و همگان ثانیه شمارى مى?کردند که نیروى غیبى این مشکل را بگشاید.
    پس از گذشت مدتى طولانى، همان سنگ خارا آغوش باز کرد و فاطمه بنت اسد در حالى که مولود کعبه را در آغوش داشت بیرون آمد.
    صداى هلهله اوج گرفت و در خانه?هاى مکه طنین انداخت. ابوطالب، عمو و برترین حامى محمد(ص) در حالى که برق شعف از دیدگانش مى?جهید، بانگ برآورد:
    أیّها النّاس: ولد فى الکعبة ولى?اللَّه.
    هان اى مردم! ولى خدا در خانه خدا دیده به جهان گشود.
     این حادثه پرشکوه و بى?نظیر تاریخ، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سى?امین سال حمله ابرهه به خانه خدا (عام الفیل) اتفاق افتاد.

    حضرت علی(ع) فرزند ابوطالب ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود، علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود:
    ((نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه، وصی و وزیر من خواهد بود. تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید)).حضرت علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود, امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود.در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود و آن حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد.حضرت علی (ع) در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که آن حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود:

                                             ((هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود)).

    دو حدیث از حضرت علی (ع):

    العِلمُِ کنزٌ عظیمٌ لا یَفنی: دانش گنجینه ای بزرگ و فناناپذیر است که نابودی ندارد.

    أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ: دانش سه قسم است: فقه براى دین، و پزشکى براى تن، و نحو براى زبان                                  

    برگرفته از وب سایت امام علی(ع) و وب سایت موعود
    روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران میلاد مولود کعبه را به تمامی همکاران محترم تبریک و تهنیت می گوید.


     

     




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 91 خرداد 11 ساعت 10:6 صبح |

     

    هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
    ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟

    زنده‌تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟
    مرگمان باد و مباد آنکه ترا گریه کنیم؟

    رفتنت آینه آمدنت بود، ببخش
    شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم

    ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
    می‌توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟

    گوش جان باز به فتوای تو داریم، بگو
    با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟

    ای تو با لهجه خورشید سراینده ما
    ما ترا با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟

    آسمانا! همه ابریم گره خورده به هم
    سر به دامان کدام عقده‌گشا گریه کنیم؟

    باغبانا! ز تو و چشم تو آموخته‌ایم
    که به جان تشنگی باغچه‌ها گریه کنیم




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | سه شنبه 91 خرداد 9 ساعت 5:25 عصر |

    در سوگ پیرجماران(سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله )
    صفات بارز امام
    امام خمینی رحمه الله از نظر علم و عمل، درک عمیق معرفتی و نیز تقوای عملی و علمی، از بزرگ ترین شخصیت های اسلامی به شمار می آمد. ایشان هم چنین در اندیشه دینی وتسلط بر معارف تشیّع، وارستگی، تهذیب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بی نظیر بود. اراده پولادین وی که ریشه در ایمان و اتکایش به خداوند داشت، اجازه نمی داد هیچ مانعی در عملی ساختن مقاصد والایش جلودار شود. ایشان درعین حال انسانی بسیارمهربان، سرشار از عطوفت، خویشتن دار و پرهیزکار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترین حوادث، خللی دراراده ایشان در رسیدن به هدف ایجاد کند.

    قاطعیت امام رحمه الله
    زمانی که امام خمینی رحمه الله امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش تشخیص می دادند،اگر سایر افراد هم با آن مخالفت می کردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام می دادند. ایشان در زمان پهلوی، خطاب به فرستاده رژیم شاه می گویند: «این را بدانید تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و بااین نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».

    جاذبه و دافعه امام رحمه الله
    امام خمینی رحمه الله ضمن آن که در مقابل افراد خودی و انسان های محروم، فروتن و خاکسار بودند، در برابر ستمگران و افراد خیانت کار، هیچ گونه تساهل و تسامحی نداشتند و مصداق این جمله حضرت علی علیه السلام بودند که «دشمن ستم کار و یاور ستمدیده باشید». از این رو، به هیچ عنوان به دشمنان روی خوش نشان نداده و با عزت نفس و صلابت معنوی، کوچک ترین اعتنایی به مقامات سیاسی طاغوت و استکبار نداشتند. ایشان با الهام از سیره معصومان علیه السلام ، معتقد بودند که باید در برابر باطل و جبهه نفاق، قاطعت به خرج داد.

    سیمای مردمی امام رحمه الله
    از جمله ویژگی های رهبری الهی امام خمینی رحمه الله آمیختگی بعد الهی با روح مردم داری ایشان بود. حضرت امام رحمه الله پیوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم می دانستند. ایشان می فرمودند: «مردم عزیز وشریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید».

    امام و نظم در زندگی
    امام خمینی رحمه الله در پیروی از فرمایش امام علی علیه السلام ، در رعایت پرهیزکاری و نظم در امور، از نمونه های کامل به شمار می روند که ضمن تهذیب نفس و تقوا، برای تمامی ساعات شبانه روز خود، برنامه ای خاص داشتند. تمامی کارهای ایشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نیایش، رسیدگی به امور مسلمانان و کشورهای اسلامی، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور شخصی، برنامه و زمان مشخصی داشتند. ایشان ضمن پشتکار و خستگی ناپذیری، بر خدا توکل می کردند که همین ویژگی ها، سبب بهره برداریِ هرچه بهتر از ساعات پربرکت عمر ایشان گردیده بود.

    ساده زیستی و نظافت
    ساده زیستی و پاکیزگی، از جمله ویژگی های برجسته زندگی حضرت امام خمینی رحمه الله است. یکی از پزشکانِ ایشان می گوید: «برای انجام خدمات درمانی، به محضر امام رسیده، مشغول کار بودم که چشمم به قطعه ای پارچه افتاد که خیلی مرتب و منظم، تا شده بود و نزدیک ایشان قرار داشت. نخست نفهمیدم چیست و تنها وقتی آقا داشتند جورابشان را پا می کردند، متوجه شدم، آن پارچه مرتب و منظم، جوراب ایشان است. جالب است که وقتی لنگه دوم جوراب را پوشیدند، دیدم وصله هم خورده است».

    امام و نماز
    نماز، ارتباط بین بنده و خداوندگار عالمیان و صفا دهنده روح آدمی است که آن را جانی تازه می بخشد. نقل می کنند در روزهایی که امام خمینی رحمه الله ، در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند و زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودندو حتی در آن حال، نماز شب خود را نیز ترک نکردند.

    حضرت امام خمینی رحمه الله ، برای نماز تمیزترین جامه را برتن می کردند. ایشان سپس با دقت وضو می گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه می کردند. بعد عطر می زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز می ایستادند. حتی در هنگام بیماری و با وجود زخمی بزرگ در ناحیه شکم، ایشان موقع نماز، تمیزترین جامه ها را بر تن می کردند.

    امام و دوستی با فرزندان
    امام خمینی رحمه الله در عین داشتن صلابت و صراحت، پدری مهربان و دل سوز و یاری امین برای اطرافیان و آشنایان نیز بودند. یکی از فرزندان این بزرگوار در وصف پدر چنین می گوید: «امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند، ولی در عین حال به خاطر جذبه ای که داشتند، از آقا حساب می بردیم. امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کردند، به طوری که بعد از این همه سال، متوجه نشدیم کدام یک از فرزندانشان را بیش تر دوست داشته اند».

    آینده نگری و عاقبت سنجی امام
    آینده نگری و عاقبت اندیشی در امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی رحمه الله به شمار می رفت که همواره به آن توجه وافری داشتند. ایشان در جایی فرموده بودند: «در این مبارزه، بذری را که ما الان می کاریم، ممکن است پنجاه سال دیگر به نتیجه برسد».

    بصیرت و بینش امام
    بصیرت، بینایی و دیدن مسائل و عمق زوایای امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی رحمه الله به شمار می رفت که در فراز و نشیب های مسایل، از آن استفاده می کردند. ایشان نقل می کنند که: «گاهی کسی پیش من آمده، شروع به صحبت می کند [؛ ولی] هنوز حرفش تمام نشده، می فهمم که این چه می خواهد بگوید، چه نقشه ای دارد و چه نتیجه ای می خواهد از این ملاقات بگیرد».

    رمز موفقیت امام
    شعار امام خمینی رحمه الله همواره انجام تکلیف شرعی بود. در منطق امام، شکست یا پیروزی معنایی نداشت و در همه حال، به اصلاح جامعه انسانی و نجات بشر از سلطه شیاطین می اندیشید. از این رو، در طول دوران مبارزه، با کسانی چون شاه، صدام، کارتر و دیگران که در مقابلش ایستادند، کینه ای نداشت؛ بلکه درصدد اصلاح آنان نیز بود. رمز موفقیت امام را باید در جهاد طولانی او با نفس و خودسازی، قبل از ورود در عرصه سیاست دانست.

    امام و هدایت جهانی
    از برجسته ترین اقدامات سیاسی، در زندگی امام خمینی رحمه الله ، نامه ایشان به میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی بود. هنگامی که قطب اول قدرت در شرق و اتحاد کمونیستی، تصمیم گرفت تا به وسیله گورباچف دست به اصلاحات و تغییراتی بزند، امام رحمه الله در پیامی به او در دی ماه 1367، خبر از سقوط کمونیسم و فروپاشی آن داد و فرمود: «از این پس، باید کمونیسم را در موزه های تاریخ سیاسی جهان جست وجو کرد». امام با صلابت تمام به آنهاهشدار داد که مشکل شما، مسأله مالکیت و اقتصاد نیست؛ مشکل شما،عدم اعتقاد واقعی به خداست.

    امام و علوم دیگر
    روح حساس و جست وجوگر امام خمینی رحمه الله ایشان را بر آن داشت تا هم زمان با فقه؛ اصول، ریاضیات، هیئت و فلسفه را نزد سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بیاموزد و دروس و علوم معنوی و عرفانی را نیز، نزد آقا میرزا علی اکبر حکیمی ادامه دهد. ایشان، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد حاج میرزا جواد آقا تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را، به مدت شش سال نزد میرزا محمدعلی شاه آبادی گذراند.

    مقام علمی امام رحمه الله
    امام خمینی رحمه الله از همه علوم لازم برای موفقیت در نهضت بهره مند بود. او عالمی اسلام شناس، سیاست مدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنیا و تاریخ عمومی و تاریخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصی حوزوی در حد بسیار بالایی برخوردار بود، به گونه ای که نه تنها در حرکت های خود نیاز علمی به کسی نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار می رفت. یکی از نزدیکان امام می گوید: «یکی از اساتید نجف می گفت: من بیست سال در نجف درس خواندم و خیال می کردم مستغنی شده ام، اما وقتی امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! دیدم خیر، هنوز چیزی نفهمیده ام».

    امام رحمه الله و طرح مباحث نظری حکومت
    با تبعید شدن امام خمینی رحمه الله ، به نجف اشرف، ایشان در بهمن 1348، سلسله درس هایی را درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح نمودند. امام درآن درس ها، دورنمای مبارزه و هدف های نهضت را ترسیم، و مبانی فقهی، اصولی و عقلی حکومت اسلامی و مباحث نظری حکومت داری را ارائه کردند. با انتشار این مطالب در قالب کتاب ولایت فقیه، شور تازه ای در میان مبارزان به وجود آمد.

    امام رحمه الله و طرح مسایل نوین فقهی
    دوران تبعید امام خمینی رحمه الله در ترکیه، با سختی های زیادی همراه بود، به گونه ای که حتی ایشان حق پوشیدن لباس روحانیت را نداشت. این دوران تبعید، یازده ماه به طول انجامید. ترک ها برای منزوی ساختن ایشان، چندین بار محل سکونت را تغییر دادند، اما امام چون کوهی استوار در مقابل دشمنان ایستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکیه، به تدوین کتاب تحریر الوسیله پرداختند که در آن، برای اولین بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، در رساله های عملیه یاد شده بود.

    امام، عرفان و تعقّل
    بیش تر عرفا، سیر و سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و عقیده دارند که راه عرفان، جدای از طریق عقل است و مسایل عرفانی، یافتنی است، نه گفتنی. امام خمینی رحمه الله نه تنها در پیمودن این مسیر، عقل را مردود نمی شمردند؛ بلکه برای طرح مبانی عرفانی و خداشناسی، استدلال عقلی هم می کردند. در واقع امام، با تأثیرپذیری از قرآن و تعالیم اهل بیت علیهم السلام برای عنصر تفکر و اندیشه، احترام خاصی قائل بوده و از تعقل به شدت حمایت می کردند. در عرفان ایشان، تفکر و تحقیق، یکی از ارکان سیر و سلوک به شمار می آید.

    امام و درس اخلاق
    پس از رحلت آیت اللّه حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد بزرگ اخلاق، امام خمینی رحمه الله این درس را در عصر روزهای جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطیلی کشید.یکی از شاگردان این کلاس می گوید: «امام، در هفته یک بار درس اخلاق داشتند که یک هفته انسان را کنار از گناه نگاه می داشت و تحت تأثیرآن، او را از تمایلات مادی و حیوانی باز می داشت».

    امام و توصیه به تهذیب نفس در جوانی
    حضرت امام خمینی رحمه الله درنامه ای که به فرزندشان حاج احمدآقا نگاشت، در مورد چگونگی استفاده از دوران جوانی، چنین سفارش می کند. «عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است، استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می رود؛ حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می دهد، تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخرْ با وعده های پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد».

    سکونت امام پس از پیروزی انقلاب
    امام خمینی رحمه الله پس از پیروزی انقلاب، در 10 اسفند 1357، از تهران به قم هجرت نموده و تا زمان ابتلا به بیماری قلب (2 بهمن 1358) در قم به سر بردند. پس از آن، ایشان برای مداوا به بیمارستان قلب تهران انتقال یافته و به مدت 39 روز در بیمارستان قلب بستری بودند. پس از خروج از بیمارستان، به طور موقت، در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساکن شده و سپس در تاریخ 27 اردیبهشت 1359، بنا به تمایل خود، به منزلی استیجاری در محله جماران، نقل مکان نموده و تازمان رحلت در آن جا ساکن بودند.

    امام رحمه الله از دیدگاه مقام معظم رهبری
    مقام معظم رهبری، عظمت روح و شخصیت والای امام خمینی رحمه الله را چنین بیان می کنند: «نام آور بزرگ دوران معاصر، یعنی امام روح اللّه خمینی رحمه الله دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزکار و حکیمی سیاست مدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود. در او خصلت های برجسته خداداد، در آمیخته با آن چه او خود از معارفی قرآنی آموخته ودل و جانش رابه آن زیور داده بود، شخصیت عظیم وجذاب و تاثیرگذاری پدید آورده بود که هر یک ازچهره های برجسته یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بُعدی و کوچک به نظر می آمدند.

    دیدگاه هِنری کِسینجر در مورد امام رحمه الله
    هِنری کِسینجر، مشاور رئیس جمهوری آمریکا در دهه هفتاد میلادی، در مورد امام خمینی چنین می گوید: «آیت اللّه خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد. تصمیمات او، آن چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاست مداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت. هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند. او با معیارهای دیگری، غیراز معیارهای شناخته شده در دنیا سخن می گفت و عمل می کرد. گویی از جای دیگری الهام می گرفت. دشمنی آیت اللّه خمینی با غرب، برگرفته ازتعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت».

    وداع با رهبر
    خورشید فروزان عالم اسلام و ستاره درخشان عالم عرفان و فقاهت، سرور مجاهدان راه حق، رهبر کبیرانقلاب و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی رحمه الله پس از سال ها مبارزه در راه حق و متجلی ساختن اسلام ناب محمدی و خدمت صادقانه به مردم، در شامگاه 13 خرداد 1368 به ملکوت اعلی پیوست و جهانی را در سوگ خود نشاند.

    سال ها می گذرد، حادثه ها می آید  انتظار فَرَج از نیمه خرداد کشم 

    وصیت نامه الهی ـ سیاسی
    امام خمینی رحمه الله سال ها قبل از رحلت خویش، در تاریخ 26 بهمن ماه 1361، وصیت نامه الهی ـ سیاسی خویش را تنظیم نمودند که حاوی اصول و اندیشه های آن حضرت، خطاب به تمام اقشار جامعه است که تاکنون که دو دهه از نوشتن آن می گذرد، توجه و عمل کردن به مطالب آن، رهگشای بسیاری از مشکلات جامعه خواهد بود.

    دیدگاه امام خمینی درباره مقام معظم رهبری
    14 خرداد 1368 روزی است که آیت اللّه خامنه ای توسط مجلس خبرگان به جانشینی آن عزیز سفرکرده، به سِمَت رهبری نظام جمهوری اسلامی انتخاب گردیدند. قبل از رحلت، امام خمینی رحمه الله دربیاناتی در مورد آیت اللّه خامنه ای چنین فرموده بودند که: «جناب عالی رایکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسایل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت فقیه جدا جانب داری می کنید، می دانم» و «در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی می دهید».

    دارایی امام خمینی رحمه الله پس از رحلت
    مطابق اصل 142 قانون اساسی، دیوان عالی کشور، موظف است دارایی رهبر و مسؤولان رده بالای نظام را قبل و بعد از مسؤولیت، رسیدگی و بررسی کند. حضرت امام رحمه الله نخستین کسی بودکه صورت دارایی خود را در تاریخ 24 دیماه 1359 برای دیوان عالی ارسال نمود. بعد از رحلت امام رحمه الله نتیجه بررسی در 11 تیرماه 1368، طی بیانیه ای چنین بیان شد که: «نه تنها به اموال امام چیزی اضافه نشده، بلکه قطعه زمین ارث رسیده به امام در خمین نیز پس از انقلاب در زمان حیات ایشان بین مستمندان محل تقسیم شده است. تنها ملک غیرمنقول امام، منزل قدیمی ایشان در قم بود که از زمان تبعید در سال 1343، عملاً در اختیار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسایل اولیه زندگی در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالی مستعمل موجود، ملک کسی نیست و باید به سادات نیازمند داده شود. از آن حضرت هیچ وجه نقدی باقی نمانده و هر چه هست، وجوهات است که ورثه حقی در آن ندارند.» بدین ترتیب، دارایی برجا مانده از مردی که قریب به نود سال عمر کردو بر قلوب تمام ایرانیان و بسیاری از غیر ایرانیان حکومت می کرد، شامل: عینک، ناخن گیر، شانه، تسبیح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانی او و کتب دینی می باشد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.»

    امام و شعر
    حضرت امام خمینی رحمه الله در کنار مسایل سیاسی و اجتماعی که نیاز به روحیه ای قوی و انعطاف ناپذیر دارد، دارای ذوقی سرشار از زیبایی ها بود. ایشان از دوران جوانی، اشعاری عرفانی و گاه سیاسی و اجتماعی سروده بودند که متأسفانه در یورش های رژیم شاه مفقود گردیده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب نیز سروده هایی دارند که در قالب غزل، دوبیتی، رباعی و.. می باشد و در آثاری با نام های سبوی عشق، محرم راز، نقطه عطف و دیوان اشعار به چاپ رسیده است.


    توفان فصل سرخ
    کجاست آن که در این فصل سرخ، توفان کرد  کجاست آن که دلم را شکوفه باران کرد 
    کجاست آن که در گدازه های عطش  به بزم ساده و زیبای عشق مهمان کرد 
    کجاست آن که شبی زخم داغ داران را  به بوی مرهم جادوی عشق درمان کرد 
    کجاست آن که شب سرد غربت ما را  به یک نگاه خداگونه نورباران کرد 
    کجاست آن که به اندوه رفتنش ناگاه  هزار قافله عشق را پریشان کرد 
    کجاست آن که پیام آور شکفتن بود  چه کس بهارمرا زیرا خاک پنهان کرد 
    دلم قرار نمی گیرد این چه غوغایی است  کجاست آن که در این فصل سرخ توفان کرد 
    حمداللّه رجایی بهبهانی


    راهت ادامه دارد
    خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم  شعاع چشم تو را، تا خدا ادامه دهیم 
    دوباره خواب شرم را بیاشوبیم  به رغم خوف و خطر، جاده را ادامه دهیم 
    بیا به سنت پیشینیان کمر بندیم  که یا ز پای درآییم یا ادامه دهیم 
    اگر زمرز زمین و زمان فرا رفتی  تو را در آن سوی جغرافیا ادامه دهیم 
    قیصر امین پور




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 91 خرداد 8 ساعت 5:26 عصر |

    ولادت و حسب و نسب

    بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفیل بطرز عجیب و بی سابقه ‏اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:

    اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست‏ 
    بطحا صدف گوهر یکدانه تست‏ 
    گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب‏ 
    اى نجل خلیل خانه خود خانه تست

    پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است

    شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده‏اند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمده‏اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانه‏ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند.

    علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود بهمین مطلب اشاره کرده‏اند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و کلمه در کفایة الطالب چنین مینویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و این دو بیت را گفت.

    یا اهل بیت المصطفى النبى‏ 
    خصصتم بالولد الزکى‏ 
    ان اسمه من شامخ العلى‏ 
    على اشتق من العلى

    و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامیکه او را قنداق کرده بدست شوهر خود میداد گفت خذه فانه حیدرة و بهمین جهت آنحضرت در غزوه خیبر بمرحب پهلوان معروف یهود فرمود: 
    انا الذى سمتنى امى حیدرة 
    ضرغام اجام و لیث قسورة

    على علیه السلام هنگام بعثت

    سبقتکم الى الاسلام طفلا صغیرا ما بلغت اوان حلمى

     

    پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم از دوران جوانى غالبا از اجتماع پلید آنروز کناره گرفته و بطور انفراد بتفکر و عبادت مشغول بود و در نظام خلقت و قوانین کلى طبیعت و اسرار وجود مطالعه میکرد،چون به چهل سالگى رسید در کوه حرا که محل عبادت و انزواى او بود پرتوى از شعاع ابدیت ضمیر او را روشن ساخته و از کمون خلقت و اسرار آفرینش دریچه‏اى بر خاطر او گشوده گردید،زبانش بافشاى حقیقت گویا گشت و براى ارشاد و هدایت مردم مأمور شد.محمد صلى الله علیه و آله و سلم از آنچه میدید بوى حقیقت میشنید و هر جا بود جستجوى حقیقت میکرد،در دل خروشى داشت و در عین حال زبان بخاموشى کشیده بود ولى سیماى ملکوتیش گویاى این مطلب بود که:

    در اندرون من خسته دل ندانم چیست‏
    که من خموشم و او در فغان و در غوغا است

    مگر گاهى راز خود بخدیجه میگفت و از غیر او پنهان داشت خدیجه نیز وى را دلدارى میداد و یارى میکرد.چندى که بدین منوال گذشت روزى در کوه‏حرا آوازى شنید که (اى محمد بخوان) !

    چه بخوانم؟گفته شد:

    اقرا باسم ربک الذى خلق،خلق الانسان من علق،اقرا و ربک الاکرم،الذى علم بالقلم،علم الانسان ما لم یعلم...

    اما انتشار چنین دعوتى بآسانى ممکن نبود زیرا این دعوت با تمام مبانى اعتقادى قوم عرب و سایر ملل مخالف بوده و تمام مقدسات اجتماعى و دینى و فکرى مردم دنیا مخصوصا نژاد عرب را تحقیر مینمود لذا از دور و نزدیک هر کسى شنید پرچم مخالفت بر افراشت حتى اقرباء و نزدیکان او نیز در مقام طعن و استهزاء در آمدند.در تمام این مدت که حیرت و جذبه الهى سراپاى وجود مبارک آنحضرت را فرا گرفته و بشکرانه این موهبت عظمى بدرگاه ایزد متعال سپاسگزارى و ستایش مینمود چشمان درشت و زیباى على علیه السلام او را نظاره میکرد و از همان لحظه اول که از بعثت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم آگاه گردید با اینکه ده ساله بود با سلام گرویده و مطیع پیغمبر شد و اولین کسى است از مردان که به آنحضرت گرویده است و این مطلب مورد تصدیق تمام مورخین و محدثین اهل سنت میباشد چنانکه محب الدین طبرى در ذخائر العقبى از قول عمر مى‏نویسد که گفت:

    کنت انا و ابو عبیدة و ابوبکر و جماعة اذ ضرب رسول الله (ص) منکب على بن ابیطالب فقال یا على انت اول المؤمنین ایمانا و انت اول المسلمین اسلاما و انت منى بمنزلة هارون من موسى. 

    من با ابو عبیدة و ابوبکر و گروهى دیگر بودم که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بشانه على بن ابیطالب زد و فرمود یا على تو از مؤمنین،اولین کسى هستى که ایمان آوردى و تو از مسلمین اولین کسى هستى که اسلام اختیار کردى و مقام و نسبت تو بمن مانند مقام و منزلت هارون است بموسى.

    جایگاه على در قرآن در رابطه با پیامبر (ص)

    در سال نهم پس از هجرت پیامبر،گروهى به نمایندگى از نصاراى نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤالهایى بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند .و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویى شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفى خود نسبت به تعلیمات اسلامى پافشارى کردند.آن گاه وحى نازل شد و پیامبر را مأمور به مباهله با آنان ساخت .مباهله نفرین کردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسیله خداوند بر آن که باطل است عذابش را نازل کند:?هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند.بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم،لابه و زارى کنیم و لعنت خدا را نثار دروغگویان گردانیم? (1) .

    پیامبر (ص) به دلیل مأموریتى که داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسیحى را به مباهله دعوت کرد.نیشابورى در تفسیر:غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زیر را نقل کرده است:?پیامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مأمور کرده است که اگر پذیراى برهان نشدید با شما مباهله کنم،گفتند اى ابو القاسم!ما باز مى‏گردیم و درباره کار خود با هم مشورت مى‏کنیم،آن گاه به نزد تو مى‏آییم.و چون بازگشتند به شخص دوم هیأت نمایندگى که مردى کاردان و با تدبیر بود گفتند:اى عبد المسیح!نظر تو چیست؟اوگفت:به خدا قسم اى جمعیت نصارا شما دانستید که محمد پیامبرى است فرستاده از جانب خدا.و براستى سخن قاطع را درباره صاحبتان مسیح براى شما بیان کرد.و به خدا سوگند،هرگز قومى با پیامبرى مباهله نکرد مگر آن که بزرگ و کوچک آنان از میان رفتند.و شما اگر این کار را بکنید بیچاره مى‏شوید!اگر خوش ندارید،در موضع خود بایستید و بر دین خود پافشارى ورزید و این مرد را به حال خود واگذارید و به شهرهاى خود باز گردید.

    هیأت نمایندگى مسیحیان به حضور پیامبر (ص) آمد،دیدند او براى مباهله بیرون آمده است در حالى که عبایى از موى سیاه بر دوش داشت؛حسین (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پى او حرکت مى‏کرد،على (ع) نیز پشت سر فاطمه حرکت مى‏کرد،و پیامبر (ص) به آنها مى‏گفت هر وقت من دعا کردم شما آمین بگویید.اسقف نجران رو به همراهان کرد و گفت:اى گروه نصارا!من چهره‏هایى را مى‏بینم که اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند که کوه را از جا بکند،فورا خواهد کند!پس با او مباهله مکنید که هلاک مى‏شوید و بر روى زمین تا روز قیامت یک مسیحى باقى نخواهد ماند.سپس،رو به پیامبر کردند و گفتند:اى ابو القاسم!تصمیم ما این است که با تو مباهله نکنیم...?

    طبرى در تفسیر خود از چندین طریق نقل کرده است که پیامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسین را در داستان مباهله به همراه خود آورده بود

    و در صحیح مسلم از سعد بن ابى وقاص روایت شده است که چون این آیه نازل شد:?بیایید فرزندان و...خود را گرد آوریم?پیامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسین را طلبید و گفت:بارلها اینان اهل بیت منند?  .خداوند پیامبرش را مأمور کرده بود تا به هیأت نمایندگى نجران بگوید:?بیائید فرزندان،زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم...?براى اطاعت این فرمان پیامبر حسنین را حاضر کرد که پسران دختر او و در حقیقت فرزندان او بودند؛فاطمه را به حضور خواست که او برجسته‏ترین زنان از اهل بیت رسول بود.و لیکن چرا به همراه آنان على را آورده بود که نه از پسران پیامبر است و نه از زنان او؟

    براى على در آیه مبارکه جایى نیست،مگر این که داخل در فرموده خداى متعال?انفسنا?باشد .براستى که بردن على دلیل بر این است که پیامبر خدا او را به منزله خود به حساب مى‏آورد و اگر پیامبر خدا او را چنین به حساب مى‏آورد پس،در حقیقت او را در میان همه مسلمانان ممتاز دانسته است.پیامبر خدا در موارد مختلفى صریحا مى‏فرمود:على از من است و من از اویم.و حبشى بن جناده روایت کرده است که او خود از پیامبر خدا شنید که مى‏فرمود:?على از من است و من از او و کسى از جانب من کارى را انجام نمى‏دهد بجز على.?

    امیرالمؤمنین على علیه السلام در یک نگاه

    کنیه على (ع)

    آن حضرت را به دو کنیه ابو الحسن و ابو الحسین نامیده‏اند.امام حسن (ع) در حیات پیامبر پدرش را با کنیه ابو الحسین و امام حسین (ع) او را با کنیه ابو الحسن مى‏خوانده‏اند.پیامبر نیز وى را با هر دوى کنیه‏ها خطاب مى‏کرده است.چون پیامبر وفات یافت على (ع) را به این دو کنیه صدا مى‏کردند.یکى دیگر از کنیه‏هاى على (ع) ،ابو تراب است که آن را پیامبر برگزیده و بر وى اطلاق کرده بود.

    در استیعاب نقل شده است:?به سهل بن سعد گفته شد:حاکم مدینه مى‏خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر،على را دشنام گویى.سهل پرسید:چه بگویم؟گفت:باید على را با کنیه ابو تراب خطاب کنى.سهل پاسخ داد:به خدا سوگند جز پیامبر کسى على را بدین کنیت،نامگذارى نکرده است. پرسید:چگونه‏اى ابو العباس؟جواب داد:على (ع) نزد فاطمه رفت و آن‏گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز کشید و به خواب رفت.پس از او،پیغمبر (ص) پیش فاطمه آمد و از او پرسید:پسر عمویت کجاست؟فاطمه گفت:اینک او در مسجد آرمیده است.پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید که ردایش بر پشت مبارکش افتاده و پشتش خاک آلود شده است.پیامبر با دست‏شروع به پاک کردن خاک از پشت على کرد و فرمود:بنشین اى ابو تراب!به خدا سوگند جز پیامبر کسى او را بدین نام،نخوانده است.و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى‏تر نیست.?

    نسایى در خصایص از عمار بن یاسر نقل کرده است که گفت:?من و على بن ابیطالب (ع) در غزوه عشیره از قبیله ینبع با یکدیگر بودیم.تا آنجا که عمار گفت:سپس خواب هر دوى ما را فرا گرفت، من و على به راه افتادیم تا آنکه در زیر سایه نخلها و روى زمین خاکى و بى گیاه آرمیدیم.سوگند به خدا که جز پیامبر کسى ما را از خواب بیدار نکرد.او با پایش ما را تکان مى‏داد و ما به خاطر آنکه روى زمینى خاکى دراز کشیده بودیم،به خاک آلوده شدیم.در آن روز بود که پیغمبر (ص) به على (ع) فرمود.تو را چه مى‏شود اى ابو تراب؟چرا که پیامبر آثار خاک را بر على (ع) مشاهده کرده بود.?

    البته ممکن است که این واقعه چند بار اتفاق افتاده باشد.در روایتى دیگر آمده است:چون پیامبر على را در سجده دید در حالى که خاک بر چهره‏اش نشسته و یا آنکه گونه‏اش خاک آلود بوده به او فرمود:?ابو تراب!چنین کن‏?.

    همچنین گفته شده است پیامبر با چنین کنیه‏اى،على (ع) را خطاب کرد.چرا که گفت:اى على! نخستین کسى که خاک را از سرش مى‏تکاند تویى.

    على (ع) ،این کنیه را از دیگر کنیه‏ها بیشتر خوش مى‏داشت.زیرا پیامبر وى را با همین کنیه خطاب مى‏کرد.دشمنان آن حضرت مانند بنى امیه و دیگران،بر آن حضرت به جز این کنیه نام دیگرى اطلاق نمى‏کردند.آنان مى‏خواستند با گفتن ابو تراب،آن حضرت را تحقیر و سرزنش کنند و حال آنکه افتخار على (ع) به همین کنیه بود.دشمنان على،به سخنگویان دستور داده بودند تا با ذکر کنیه ابو تراب بر فراز منابر،آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و این کنیه را براى او عیب و نقصى قلمداد نمایند.چنان که حسن بصرى گفته است،گویا که ایشان با استفاده از این عمل،لباسى پر زیب و آرایه بر تن آن حضرت مى‏پوشاندند.چنان که جز نام ترابى و ترابیه بر پیروان امیر المؤمنین (ع) اطلاق نمى‏کردند.بدان گونه که این نام،تنها بر شیعیان على (ع) اختصاص یافت.

    کمیت مى‏گوید:

    گفتند رغبت و دین او ترابى است من نیز به همین وسیله در بین آنان ادعا کنم و به این لقب مفتخر مى‏شوم.

    هنگامى که کثیر غرة گفت:جلوه آل ابو سفیان در دین روز طف و جلوه بنى مروان در کرم و بزرگوارى روز عقر بود،یزید بن عبد الملک به او گفت:نفرین خدا بر تو باد!آیا ترابى و عصبیت؟!در این باره مؤلف در قصیده‏اى سروده است:

    به نام دو فرزندت،مکنى شدى و نسل رسول خدا در این دو فرزند به جاى ماند پیامبر تو را بو تراب خواند دشمنان آن را بر تو عیب مى‏شمردند و حال آنکه براى تو این کنیه افتخارى بود

    لقب على (ع)

    ابن صباغ در کتاب فصول المهمه مى‏نویسد:لقب على (ع) ،مرتضى،حیدر،امیر المؤمنین و انزع (و یا اصلع) (کسى که اندکى از موى جلوى سرش ریخته باشد.) و بطین (کسى که شکمش بزرگ است.) و وصى بود.آن حضرت به لقب اخیر خود در نزد دوستان و دشمنانش شهره بود.در روز جنگ جمل جوانى از قبیله بنى ضبه از سپاه عایشه بیرون آمد و گفت:

    ما قبیله بنى ضبه دشمنان على هستیم که قبلا معروف به وصى بود على که در عهد پیامبر شهسوار جنگها بود من نیز نسبت‏به تشخیص برترى على نابینا و کور نیستم اما من به خونخواهى عثمان پرهیزگار آمده‏ام زیرا ولى،خون ولى را طلب مى‏کند

    و مردى از قبیله ازد در روز جمل چنین سرود:

    این على است و وصیى است که پیامبر در روز نجوة با او پیمان برادرى بست و فرمود او پس از من راهبر است و این گفته را افراد آگاه در خاطر سپرده‏اند و اشقیا آن را فراموش کرده‏اند

    زحر بن قیس جعفى در روز جمل گفت:

    آیا باید با شما جنگ کرد تا اقرار کنید که على در بین تمام قریش پس از پیامبر برترین کس است؟!

    او کسى است که خداوند وى را زینت داده و او را ولى نامیده است و دوست،پشتیبان و نگهدار دوست است،همچنان که گمراه پیرو فرمان گمراهى دیگر است

    زحر بن قیس نیز بار دیگر چنین سروده است:

    پس درود فرستاد خداوند بر احمد (محمد (ص) )

    فرستاده خداوند و تمام کننده نعمتها فرستاده پیام‏آورى و پس از او خلیفه ما کسى که ایستاده و کمک شده است منظور من على وصى پیامبر است که سرکشان قبایل با او در جنگ و ستیزند

    این زحر در جنگ جمل و صفین با على (ع) همراه بود.همچنان که شبعث‏بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن ضبابى در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند.اما بعدا با حسین (ع) در کربلا به جنگ برخاستند و فرجام شومى را براى خود برجاى گذاشتند.

    کمیت مى‏گوید:

    کثیر نیز مى‏گوید:وصى و پسر عموى محمد مصطفى و آزاد کننده گردنها و ادا کننده دین‏ها

    همچنین آن حضرت به نام پادشاه مؤمنین و پادشاه دین(یعسوب المؤمنین و یعسوب الدین)نیز ملقب بوده است.

    روایت کرده‏اند که پیامبر به على (ع) فرمود:تو پادشاه دینى و مال پادشاه ظلمت و تاریکى است.

    در روایت دیگرى آمده است:این (على) پادشاه مؤمنان و پیشواى کسانى است که در روز قیامت‏با چهره‏هایى نورانى در حجله‏ها نشسته‏اند.

    ابن حنبل در مسند و قاضى ابو نعیم در حلیة الاولیا این دو روایت را نقل کرده‏اند.در تاج العروس معناى لغوى یعسوب ذکر شده و آمده است (ملکه کندوى زنبور عسل).على (ع) فرمود:من پادشاه مؤمنانم و مال پادشاه کافران است.یعنى مؤمنان به من پناه آورند و کافران از مال و ثروت پناه مى‏جویند.چنان که زنبور به ملکه خود پناه مى‏برد و آن ملکه بر همه زنبوران مقام تقدم و سیادت دارد.

    دربان على (ع)

    در کتاب فصول المهمة ذکر شده که دربان آن حضرت،سلمان فارسى (رض) بوده است.

    شاعر على (ع)

    همچنین در فصول المهمه گفته شده که شاعر آن حضرت،حسان بن ثابت‏بوده است.در اینجا اضافه مى‏کنم که شاعر آن حضرت در جنگ صفین،نجاشى و اعور شنى و کسان دیگرى غیر از این دو تن بوده‏اند.

    نقش انگشتر على (ع)

    سبط بن جوزى در کتاب تذکرة الخواص نوشته است:نقش انگشترى آن حضرت عبارت‏?خداوند فرمانروا،على بنده اوست‏? (الله الملک على عبده) بوده است.همچنین وى مى‏نویسد:آن حضرت انگشترى را در انگشتان دست راست‏خود مى‏کرده است و حسن و حسین (ع) نیز چنین مى‏کرده‏اند.

    ابو الحسن على بن زید بیهقى معروف به فرید خراسان در کتاب خود موسوم به صوان الحکمه که به نام تاریخ حکماى اسلام مشهور است در ذیل شرح زندگانى یحیى نحوى دیلمى ملقب به بطریق،چنین مى‏گوید:? یحیى فیلسوف و ترساکیش بود و عامل امیر المؤمنین (ع) در نظر داشت تا وى را از فارس بیرون براند.یحیى نیز ماجراى خود را براى على (ع) نگاشت و از آن حضرت درخواست امان کرد.محمد بن حنفیه،به فرمان على (ع) امان نامه‏اى براى یحیى نوشت که من آن امان نامه را در دست‏حکیم ابو الفتوح مستوفى نصرانى طوسى مشاهده کردم.توقیع على (ع) با خط خود آن حضرت و با عبارت ?الله الملک و على عبده‏? (خداوند فرمانروا و على بنده اوست.) در پاى این مکتوب موجود بود.سبط بن جوزى این عبارت را به عنوان نقش انگشترى آن حضرت دانسته ولى مطابق با نقل بیهقى این توقیع به دست‏حضرت نوشته شده است و بعید نیست که گفته بیهقى متین‏تر باشد.?

    همچنین احتمال دارد که آن حضرت نامه‏ها را چنین امضا مى‏کرده و سپس همان عبارت را بر نگین انگشترى نقش زده است.ابن صباغ در کتاب فصول المهمه فى معرفة الائمه گوید:?اسندت ظهرى الى الله‏? (پشت من به خداوند متکى است) نقش نگین آن حضرت بوده است.عده‏اى دیگر نقش نگین آن حضرت را?حسبى الله‏?ذکر کرده‏اند.کفعمى نیز در مصباح گوید:نقش نگین انگشترى آن حضرت‏?الملک لله الواحد القهار?بوده است.البته بعید نیست که آن حضرت داراى چند انگشترى با نقوش متعدد بوده است.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 91 خرداد 6 ساعت 4:29 عصر |

    خرمشهر را خدا آزاد کرد ››‌ امام خمینی (ره) روز سوم خرداد 1361 یکی از بارزترین جلوه‌های نصرالهی و یکی از مهمترین و زیباترین روزهای انقلاب اسلامی ایران می‌باشد. در این روز شهر مقاوم خیز خرمشهر که پس از 35 روز پایداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن در آمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) ، بار دیگر توسط رزمندگان اسلام فتح شد و پرچم اسلام بر فراز مسجد جامع و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز در آمد. خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت همه ملت مسلمان ایران را غرق شادی و سرور کرد و مردم ایران با حضور در مساجد نماز شکر به جای آورده و ندای ا... اکبر سردادند. عملیات بیت‌المقدس در دهم اردیبهشت 1361 آغاز شد و در چهار مرحله عملیات نهایتا در سوم خرداد 1361 به آزادسازی خرمشهر انجامید و تلفات زیادی به دشمن بعثی وارد آمد. این فتح مبین، دفاع مقدس را وارد مرحله نوینی کرد و برای اولین بار از شروع جنگ تحمیلی ایران در موضع قدرت قرار گرفت. همچنین این پیروزی بزرگ آمریکا و سایر قدرتها را سخت به وحشت انداخت و آنان که از پیروزی نهایی ایران اسلامی سخت بیمناک بودند، به تجهیز و تقویت بیش از پیش رژیم صدام پرداختند. نتایج نظامی به دست آمده از عملیات بیت‌المقدس: ـ آزاد سازی 5400 کیلومتر مربع از خاک کشور اسلامی از جمله خرمشهر و تأمین 180 کیلومتر خط مرزی ـ 19 هزار اسیر و 16 هزار کشته از دشمن ـ انهدام 60 فروند هواپیما ، 3 فروند هلی‌کوپتر، 418 دستگاه تانک و نفربر، 30 قبضه توپ، 49 دستگاه خودرو. ـ غنایم به دست آمده : یک فروند هلی‌کوپتر، 105 دستگاه تانک و نفربر و 56 دستگاه خودرو.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | سه شنبه 91 خرداد 2 ساعت 4:52 عصر |




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | سه شنبه 91 خرداد 2 ساعت 9:46 صبح |
    <   <<   106   107   108   109   110   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ