به مناسبت 8 آبان روز نوجوان ( سالروز شهادت محمد حسین فهمیده ) آنچه فهمیدنی بود ، فهمیده بود * یک نگاه ساده که توی تقویم می اندازی ، می بینی که روزها ، نام های مختلفی دارند : روز مادر ، روز پدر ، روز جوان ، روز جهانی کودک ، روز دختران ، روز خبرنگار ، روز ... . ولی منظور من از این نوشتار ، لیست کردن نام روز ها نیست .منظورم یکی از آن همه است که لابه لای جدول بندی تقویم ها گم شده وهر سال ، کمابیش بی سرو صدا عبور می کند ونیم نگاهی حتی به ما که کنار جاده گذر عمر نشسته ایم ، نمی اندازد : هشت آبان ، روز نوجوان ! *... می خواهم کمی عمیق تر نگاه کنیم ؛ روز مادر ، روزتولد حضرت زهرا ( علیها السلام ) است .روز پدر، روز تولد حضرت علی ( علیه السلام ) .روز جوان ، روزتولدحضرت علی اکبر( علیه السلام ) .روز دختران ، روز تولد حضرت معصومه ( علیها السلام ) ، وروز نوجوان ... ؟! *دنبال « روز تولد» نگرد . روز نوجوان ، « روز شهادت » نوجوانی است که از خاندان اهل بیت (علیه السلام) نبود ، اما نامش در کنار نام نوجوان کربلا جاودانه شد ؛ محمد حسین فهمیده .بله ؛ حقیقت به همین سادگی است . محمد حسین کاربزرگی کرد ومگر نه اینکه شهادت آرزوی عاشقان واول ره رستگاری آنهاست ، پس روز نوجوان ، روز تولد محمد حسین هم هست . *دوازده ساله بود که حوادث کردستان به اوج خودش رسیده بود .خودش ، خودش را اعزام کرد .به خاطر سن کمش ، اورا برگرداندند ، دستش را توی دست مادرش گذاشتند وخواستند از او تعهد بگیرند که زیر بار نرفت .پایش را کرده بود توی یک کفش که من می خواهم بجنگم . می گفت :خودتان را زحمت ندهید . اگر امام بگوید به هر کجا که باشد ، آماده رفتن هستم . با اشاره به برگه تعهد نامه می گفت :من نمی نویسم .اگر هم بنویسم حرفی دروغ زده ام ! ... مرغ محمد حسین یک پاداشت . * سراغ هر گروه وگردانی می رفت ، ردش می کردند وهیچ کدام بچه بسیجی نمی خواستند .به یکسری از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد . تمامی نیرویش را به کار گرفت تا فرمانده راراضی کند .فرمانده نتوانست مقابل آن همه اصرار این پسرک سیزده ساله ، سرسختی کند .قرار شدبرای یک هفته محمدحسین راتا خرمشهر ببرند . *این یک هفته ، برای محمدحسین خیلی مهم بود.نهایت قابلیت واستعدادهایش را نشان دادوخب ... ماندنی شد ! * محاصره شده بودند .محمدرضاشمس ، سخت مجروح شده بود .اورا کشان کشان آوردتا پشت خاکریزه . دستش راسایبان چشمانش کرد ونگاهی به آن طرف سنگرها انداخت .تانک های عراقی هجوم آورده بودند واین یعنی قتل عام همه بچه ها ... محمد حسین ، فکری به سرش افتاد ...دستش را پایین آورد .انگار محمد حسین دیده بود ، آنچه نادیدنی است ... وهمان ، دلش راپر داده بود .راستی محمدحسین فهمیده چه چیز را فهمیده بود ؟ ... * حالا بچه های دانش آموز ، بسیج می شوند برای یک جنگ تمام عیار ؛ با بی سوادی ، جنگ با فقر فرهنگی ، جنگ با بی حوصلگی وتنبلی ، وجنگ با همه کسانی که می خواهند سد محکم هویت دینی وفرهنگی وملی نوجوانان وجوانان این مملکت عزیز را به نحوی ، سوراخ کنند . دانش آموزان ، به یاد محمد حسین که نشان داد لیاقت به سن وسال نیست ومی شود با همان سن کم ، تاریخ ساز شد ، همه فریاد الله اکبری راکه محمد حسین در رویارویی باتانک صلاداد ، در گوش زمانه فریاد می زنند . جمله به یاد ماندنی امام را که یادتان هست : رهبر ماآن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزش آن ازصد ها زبان وقلم بالاتر است ، نارنجک به کمر می بنددو...
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آبان 7 ساعت 9:11 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
بسم الله الرحمن الرحیم «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» بحثمان را بینندهها شبی میبینند که شب شهادت امام جواد است. امام نهم! این جلسه مطالبی راجع به امام جواد(ع) میخواهم بگویم. هم از کمالات ایشان، زندگی ایشان، و علم ایشان و موعظههای ایشان در حدی که فرصت برنامه هست، من راجع به آن صحبت کنم.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آبان 7 ساعت 9:6 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
ازاینجا که منم تا آنجا که توئی.. فاصله ازکجا تا کجاست!! اینجا منم نشسته به انتظارت چشمبراهت! تا بیائی وآنسو تو غریبانه ایستاده به انتظارمن!تو ایستاده ومن نشسته!مهربان مولایم! شرمنده ام!ازاینکه همتم ازمورهم کمتراست سلیمان من! سایه ات را حس کرده ام! تو تا اینجا که منم بارها آمده ای... ومن تا آنجا که توئی ..فقط نگاهم آمده است! پای همتم لنگ است! دوروبرم ازدحام جمعیتی منتظر... سیاه لشکرمهربانی که اگربه کلام مشتاقان انتظاربود تو باید تاکنون صدباره آمده باشی! کاش ازتو گفتن برایم عادت نشود!میخواهم همیشه ازعمق جان ودل بخوانمت!
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
چهارشنبه 90 آبان 4 ساعت 11:26 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
بسمه تعالی
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 آبان 2 ساعت 9:24 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
موضوع: حق الناس بسم الله الرحمن الرحیم 27 دقیقه میخواهم برایتان صحبت کنم. بیست آیه! موضوع بیست آیه هم یک کلمه است، حقالناس! چیزی که همه به آن گرفتار هستیم. کسی نیست که بگوید من گیر حقالناس نیستم. استثنا ندارد. حق الناس یعنی حق بچه، حق همسر، حق همسایه، حق استاد، حق شاگرد، حق مسلمان، حق غیر مسلمان، غیر مسلمانها هم حقوقی دارند. رابطهی ما با یهود با مسیحیت، حق دشمن، جنگ هم آدابی دارد، دشمن را حق داری اگر شمشیر دست گرفت تو را بکشد شما هم گردنش را بزنی. اما اگر گردنش را زدی حق نداری تکهتکهاش کنی. چشمش را دربیاوری، گوشش را ببری، یعنی حتی در جنگ هم که بکش بکش است، آنجا هم قانون دارد. بنابراین موضوع ما حقالناس است.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 مهر 30 ساعت 10:24 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
* ختم سوره مبارکه حدید * جهت جمیع مطالب مهمه تجربه شده است به این نحو که که شب جمعه در مکانی خلوت رو به قبله با وضو بنشیند وهفت مرتبه بدونفاصله این سوره را بخواند وبهد از هفت مرتبه این دعا را بخواند « بسم الله الرحمن الرحیم اللهم إنی أسئلک بعزَّتک یا عزیز ، وبقدرتک یا قدیر وبحکمتک یا حکیم ، وبرحمتک یا رحمن ، وبمنِّک یا منان أن تحفظنا بالایمان قائماً ، قائداً راکعاً ، ساجداً ، نائماً ، ویقظتاً حیاً ومیِّتاً علی کل حال .اعوذ بالله مِن شرّ نفسی ومن کل ذی شرّ من شرّ شیاطین الجنِّ و ا لإنس ، ومن شرّ کل دابّة أنت آخذٌ بناصیتها ، إنَّ ربّی علی صراط ٍمستقیم ٍ وصلی الله علی محمد وآل محمد ».
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 مهر 30 ساعت 3:54 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
*ختم سوره مبارکه مزمل *
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 مهر 30 ساعت 3:53 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|