حمایت از امام خامنه ای .... با فرستادن صلوات برا سلامتیشون در برابر فتنه تازه بی بی سی برای ساختن مستند در مورد ایشان .... امام خمینی (ره) از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو یا دولت خارجى چه مى گوید، رادیوها باید به ما فحش بدهند. آن روزى را که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت ... آنها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
دوشنبه 90 آذر 21 ساعت 3:5 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
پس از رسیدن نامهی یزید مبنی بر اینکه سر مبارک سید الشهدا علیه السلام و کسانی که با او کشته شدهاند و آنچه از آنها غارت شده و اهل و عیال او را نزد او بفرستند، عبیدالله بن زیاد دستور داد اسیران کربلا آماده شوند و امر کرد امام سجاد علیه السلام را با زنجیر ببندند.
مراجعه شود به:
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آذر 19 ساعت 3:11 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
یکی از بزرگترین فجایع بشری در 10 محرم سال 61 هـ ق در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور کسی که جانشین ظاهری آن حضرت بود به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشتهها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ مبادرت ورزیدند.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
چهارشنبه 90 آذر 16 ساعت 10:9 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
زندگینامه حضرت علی اکبر(ع)»حضرت علی اکبر (ع) الگوی جوانان»«جوان کیست؟»«روایاتی در باب جوان و جوانی»
از خانواده دریا و به برادر و به یاور. و به پدر بزرگ؛ وقتی که پدر، دلتنگ آغوش گرم محمد0ص) می شود، وقتی که پدر می خواهد به آرامش و سکوت چهره ای فراموش شده در اذهان سنگ شده مردم پناه ببرد. نامت بزرگ است؛ یک بزرگی آرام؛ یک بزرگی بی انتها که ساحل را می شود در زلالی دریای چشمانت یافت... نامت بزرگ است، «اکبر»! نامت به تشنگی می رسد... ؛ درست وقتی که از لبان خشکیده پدر، آب طلب می کنی و مولای تشنگان، نام بلندت را در صفحه اول تشنگان، سرخ می نویسد و از آن جاست که با تشنگی، خویشاوند می شوی می سوزی، خاکستر می شوی و آن گاه، در تاریخ، جاودانگی را حک می کنی. نمی دانم چرا نامت همیشه پس از آب می آید؛ دو واژه بعد از تشنگی؟ کسی که خویشاوند نزدیک زلالی است...، از خانواده دریا، کسی که به کوثر می رسد چرا؟ تشنگی چرا؟! و پدر هم تشنه است؛ حتی تشنه تر از گریه های پیچیده در خیمه، حتی تشنه تر از غیرت متلاطم شمشیرِ عمو، حتی تشنه تر از... تو. برو، برو پسرم! و چه نزدیک است سیراب شدنت؛ آن هم از دست زیباترین مخلوق هستی، از دست جدّت، محمد صلی الله علیه و آله وسلم ! برو پسرم! مهتاب شب های لیلا علیهاالسلام این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود! از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛ نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان می داد و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند! لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان او تکان می خورد، یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد. او از هم اینک بزرگ بود! همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند! انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه های کربلا را می گشود! آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود. گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود! لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود! و چه موهبتی برتر از آن که زنی موسپید شود در راه روسپیدی عشق! مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول واره لیلا، دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟! هرروز روز تولد توست پس اشکِ دریغ از قلمِ سوخته ام فرو می چکد و دفترم آتش می گیرد. اینک تو از راه رسیده ای؛ مرد دیگری از سلاله ای روشن، از مطّهرترین تباری که شجره نامه های زمین، تا به حال در خویش به تجربه نشسته اند. خوش آمدی دلاور مرد! امّا حیف از تو! حیف از عظمتی چون تو که اسیر پنجه خونین جهانی این چنین ناپاک و نامهربان شود! زاده شده ای و نگاهت که می کنم، اگرچه نوزادی تازه رسیده ای، امّا گویی که دستان قدرتمندت، از هم اینک دسته شمشیر را خوب می شناسند! به سینه بستر تو که چشم می دوزم، غصّه ای تاریک، تمام تنم را می لرزاند که آخر، این سینه، در ظهر تفتیده ای نه چندان دور، مکان فرودی خواهد شد برای دردناک ترین تیرها که از دست شقی ترین کمانداران پرتاب خواهند شد. تصویری از بارش یکریز سنگ و تیر و نیزه، در چشمان کوچک و معصوم تو پیداست و لب های ظریفت از حالا، چنان عطشناک و خشکند، گویی تجربه و تمرینی می کنی برای بیابان موعود! خطوط پیشانی روشن و بلندت، از همین آغاز زیستن تو، سرنوشتی غریب را فریاد می زنند، هرچند چندان حیرت انگیز نیست؛ که آخر، مردان بزرگ تاریخ، همیشه چنین زیسته اند. گویی بزرگی و عظمت، قیمت گزافی دارد که باید آن را پرداخت. آری! تیر و خنجر، داغ و عطش و ظلم، همان اند که روزی بر تو، وحشیانه باریدن خواهند گرفت؛ بر تو که شبیه ترینی به جد ّ بزرگِ خویش، حضرتِ رسول صلی الله علیه و آله وسلم ، به پیغمبری که ختم تمامی آسمانیان بوده است. آیا کدام تیغی خواهد بود که بر پیکرِ تازه سالِ تو فرو بنشیند و از شرم، به یک لحظه ذوب نگردد؟ کدام تیری خواهدبود که پرتاب شود از کمانی که چهره تو را نشانه گرفته باشد، ولی آن تیر پرواز کند واز حرارتِ خجلتِ خویش، در راه آتش نگیرد و خاکستر نشود؟! کدام خنجر است که تاب بیاورد، آن گاه که در دستی هرزه، می چرخد و پیچ و تاب می خورد و سر از پیکر مطهرترین جوان تاریخ جدا می کند؟! ... جوانِ بنی هاشم اینک زاده می شود؛ آری! سرسبز و سربلند، چونان شکوفه ای، بهاری که بر شاخسارِ بلندترین درخت زمین، تابناک می روید. و امّا هزاران دریغ و افسوس، که هر شکوفه ای آن گاه که می شکفد، لاجرم چیده خواهدشد با دستانی که هرگز خواهان ماندگاری و طراوت و عطرپراکنیِ هیچ گلی نیستند! دریغ که سرافرازترین گل ها، در اوج شکوفایی و زیبایی خویش، از شاخسار فرو افتد! هان ای غنچه ای که این گونه شکوفا پدید آمده ای! تبریک و اظهار شادمانی ام را بپذیر؛ اگرچه چشمانم، اشک آلود داغ حادثه ای است که به زودی اتفاق خواهد افتاد. نیک آمده ای و نیک تر خواهی رفت؛ این قصّه ای است که تاریخ از تو روایت کرده است؛ امّا چه فرق می کند؟ مهم این است که همواره خاطره زیباترین گل ها، جاودانه در مشام عطرپرستِ ایمان آورندگان و گل خواهان تکرار می شود. گل های همیشه سرخ را مگر می شود که از یاد برد؟ از آن زمان که تو را دانسته ام، سال هاست که هر لحظه در ذهنِ هرچند حقیرم، زاده می شوی و هر روز، روز تولّد زیبای یگانه توست. پس در هر بهار، که گلستانی آفریده می شود، تداعی سرسبزترین گلی است که در عظیم ترین و معطّرترین گلستان تاریخ، روزی زاده شد. امّا درد از زمستانی که هرسال، به تاراج گل ها بر می خیزد و تا بهار بعد، باید در هجران گدازنده ای، تنها دل به خاطرات خوش ساخت و به عطری که هر از گاه، در کوچه پس کوچه های خاطرِ لبریز، می پیچید! آری! تو بی شک همیشه هستی، همیشه بوده ای و همیشه خواهی ماند. دلاور مرد! قدمت گرامی!
زندگینامه حضرت علی اکبر علیه السلام
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آذر 12 ساعت 3:13 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
نهم ذیحجه مصادف با سالروز شهادت حضرت مسلم بن عقیل سفیر و نماینده سالار شهیدان در کوفه است.پدر حضرت مسلم، عقیل بن ابی طالب و مادرش به روایت ابوالفرج “علیه” بود. زمان تولد وی مشخص نیست، اما به وسیله بعضی از قرائن، چنین استنباط میشود که حضرت مسلم به هنگام شهادت 28 سال داشت و چون در سال 60 هجری به شهادت رسیده است، شاید ولادتش در سال 32 هجری اتفاق افتاده باشد. مسلم از دیدگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شیخ صدوق در کتاب امالی از ابن عباس روایت میکند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: تو عقیل را دوست میداری؟! فرمود: آری ، من عقیل را از دو جهت دوست دارم: اول: این که عقیل را برای وجود خودش دوست میدارم. دوم: به جهت این که ابوطالب او را دوست داشت، دوست میدارم. فرزند همین عقیل در راه دوستی فرزند تو فدا میشود و چشمان مؤمنین برای او گریان خواهد شد و ملائکه بر او درود میفرستند. شجاعت و شهامت علامه مجلسی در مورد شجاعت مسلم بن عقیل مینویسد:زیادی به پا کردند.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آذر 12 ساعت 2:59 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
به مناسبت تجلیل از مقام شامخ شش ماهه کربلا باب الحوائج حضرت علی اصغر ع و شیر خوارگان شهر حسن آباد مراسم نوحه خوانی وعزاداری در مسجد جامع شهر حسن آباد از طرف دارالقرآن الکریم منطقه ومجموعه فرهنگی قرانی صادق آل محمد ص برگزار گردید این جلسه عزاداری که با استقبال مادران به همرا ه شیرخوارگان روبرو شده بود مداحان با نوحه خوانی در وصف حضرت علی اصغر شور وحالی به جلسه دادند
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 90 آذر 12 ساعت 2:24 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
امر به معروف و نهی از منکر به نظر شیعیان یکی از فروع دین اسلام است. امر به معروف یعنی دستور دادن یا توصیه کردن از سوی فرد مسلمان به دیگران به انجام آنچه از نظر عقل یا شرع اسلام خوب در نظر گرفته میشود و نهی از منکر یعنی دستور دادن یا توصیه کردن از سوی فرد مسلمان به دیگران به انجام ندادن آنچه به از نظرعقل یا شرع اسلام بد در نظر گرفته میشود.[1] این توصیه گفتاری است و شامل جرح نمی شود امر به معروف و نهى از منکر, واجب کفایى است که اگر افرادى - به قدر کفایت - به انجام آن اقدام کنند, از دیگران ساقط مى شود. و اگر همهء افراد آن را ترک کرده باشند, چنانچه شرایط آن موجود باشد, همهء آنها ترک واجب کرده اند. شرایط امر به معروف و نهی از منکر[4] امر به معروف و نهی از منکر با وجود برخی شرایط واجب میباشد و در صورت نبود آن شرایط تکلیف ساقط میشود و آنها عبارتند از: 1.کسی که امر یا نهی میکند، بداند آنچه را که دیگری انجام میدهد حرام است و آنچه را ترک کرده، واجب است، پس هرکس نمیداند این عمل که او انجام میدهد حرام است یا نه جلوگیری واجب نیست. 1.با معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه با او اینگونه عمل میشود مثل اینکه از او روبرگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد کند، یا با او رفت و آمد نکند. کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللَّه؛ والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند. (سوره مبارکه توبه آیه 71) امر به معروف و نهی از منکر در سخنان اهل بیت [ویرایش]علی پسر ابوطالب: پایندگی شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و برپاداشتن حدود است.[9]
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
چهارشنبه 90 آذر 9 ساعت 8:39 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|