خداوند به اندازه اعتمادمان با ما همراهی میکند ما به اندازه معرفت و شناختمان به هم تکیه میکنیم، اعتماد کنیم. اعتماد بستگی به مقدار معرفت ما به افراد دارد. به عنوان مثال، آیا چند میلیون تومان میتوان پیش فلانی امانت گذاشت؟ بستگی به اعتماد دارد. چگونه و چقدر شما را میشناسم. برخی از ما آنچنان به هم اعتماد داریم که یک میلیون و 10 میلیون که هیچ، یک میلیارد هم هیچ، حتی ناموسمان را هم حاضریم امانت پیشاش بگذاریم، میدانیم نگه میدارد و حفظ میکند. گاهی از اوقات هم نه، تسبیحی را هم حاضر نیستیم به طرف بدهیم. برای اینکه میدانیم از بین میبرد. تسبیح را هم باید با دعوا از او بگیریم. پس این نکته پیداست که در جامعه ما و در زندگی به اندازه شناختی که به افراد پیدا میکنیم، با او ارتباط برقرار می کنیم، اگر مثبت ببینیم به او اعتماد میکنیم. امانت پیش او میگذاریم. اگر اعتمادی نبودف چیزی پیش کسی نمیگذاریم، برای اینکه اعتماد نیست. سؤال این جاست: شما به خداوند متعال چقدر اعتماد دارید؟ بعضی از ما هیچ. میگوید خدا در آسمان هفتم است. گفته نمی شود؟ ته دل آدمی چیست؟ همینجوری نیست؟ به دکتر اعتماد بیشتری داریم تا خدا. گاهی وقتها فقط بالای درب مینویسیم هوالشافی(خدا شفا میدهد). حتی من دیدم برخی که گناه میکنند اگر گفتی خدا میبخشد میگوید از کجا؟ نمیتواند به خداوند اعتماد کند. و این نکتهای است که یک طرفه نیست. اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدِیَ المُؤمِنَ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ به خداتکیه کند طوری نیست که اگر گناهی هم کرد، باز هم به خودش اعتماد کند، بگو باز هم خود خدا، از همه بهتر است. اگر در ارتباط با او خطا هم کردی، بگو ممکن است دیگران نامردی کنند، آبروی مرا ببرند، امّا او آبروی مرا نمیبرد. این کی فهمیده می شود؟ وقتی که بیشتر با آن درگیر شویم. یعنی برویم دنبالش، که معرفت بیشتری پیدا کنیم. نگاه کنید ببینید خدای متعال چند بار تا حالا رسوایتان کرده، آن جاهائی که رسوا شدید، او رسوایتان کرده؟ یا خودتان خود را به رسوائی کشیدید. یا دوستانتان رسوایتان کردند؟ در حدیث معراج که از احادیث قدسی است خداوند به پیامبرش(صلی الله علیه و آله) میفرماید: به عزّت و جلالم و مرتبهام سوگند، نشد کسی به غیرِ من تکیه کند، مگر اینکه به دست همان او را به زمین بزنم. چون فهم این مطلب سخت است. توقع هم ندارم راحت گرفته شود. دقّت کنید متوجه میشوید. اِتَّقِ شَرَّ مَن اَحسَنتَ اِلَیهِ "بترسید از شرّ کسیکه به او نیکی کردهای" من بیشتر به چه کسی نیکی میکنم؟ زنم، بچهام، دوستان صمیمیام. به چه کسی رأی میدهم به هم حزبیهایم. چرا؟ توضیح آن یک مقداری سخت است. از همین زن و بچهات و هم حزبیهایت زمین میخوری. این زمین خوردن کی است؟ چه وقتی است؟ چگونه است؟ چرا؟ بهترین توضیح را از استاد مرحومم نقل می کنم: یک وقتی همین بحث پیش آیت الله العظمی آقای بهجت (قدس الله نفسه الزکیه) مطرح شد و ایشان توضیح خیلی قشنگی دادند. ایشان فرمودند: وقتی شما به کسی نیکی میکنید؛ اگر برای خدا باشد، خوب معاملهات با خداست. این حدیث، درباره زمینهای است که درباره خدا نیست. محبتش میکنم چون خوشگل است. محبتش میکنم که فردا به من رأی بدهد. محبتش میکنم چون هم حزبیام هست. محبتش میکنم که سوغاتی بیاورد. وقتی محبت کردی، از نظر روانی در تو توقع ایجاد میشود. وقتی یک تسبیح از مشهد برای او میآوری، توقع داری کربلا رفت، تسبیح و مهر بیاورد. وقتی نیاورد احساس بدی پیدا میکنی، آن وقت مینشینیم و به غیبت کردنش میپردازیم. بنا میکنیم به غیبت کردن، تهمت زدن، فحش دادن، و این جهنمِ خودم میشود. یک عمر به بچهام محبت میکنم و اگر یک کسی به او اخم کند دیگر خدا را در نظر نمیگیرم، بچهام مهم است. بعد همین را جهنم میکنم. بترسید از کسی که به او محبت میکنید و علاقه دارید، امّا برای خدا نیست، هر کسی میخواهد باشد، تا جهنّمتان نشود. چون اگر در راستای رضای خدا باشد هیچ ترسی ندارد؛ من برای خدا محبت کردم، میخواهی شما محبت بکنی، میخواهی نکنی. برو وظیفهات را عمل کن و انجام بده، انسان نباید چشم داشت داشته باشد. من اگر ده کلمه برای خدا گفتم پس برای خدا گفتهام، میخواهی بشنو، میخواهی نشنو. شنیدی به نفع خودت است. بشنوی وعمل کنی شاید ثوابی برایم باشد و اگر نشنوی و نکنی به من چیزی نیست، توقعی ندارم. اینطور اگر شد حرمتتان را از دست نمیدهید، آزادید، این آزادی را از دست ندهید، خودتان را اسیر دیگران نکنید، به هیچ وجه. جناب آقای سید علی قاضی(ره) فرمودهاند: سر رشته دولت ای برادر به کف آر وین عمر گرامی به خسارت مسپار بعضی وقت ها میبینم دو نفر دارند، با هم داد میزنند، فریاد میکنند، و حتی ممکن است که قلب یکی بایستد. قطعاً اشتباه میکند و دارد عمرش را روی یک چیز الکی میگذارد.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
سه شنبه 92 بهمن 29 ساعت 10:7 عصر
|
|
||
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|