مقدمه :
چه زیباست طبیعتی که جایگاه شکفتن وبه بار نشستن وثمره دادن است وچه زیبایند آنانکه خود را آراستن وشکوفا شدن وبا مظاهر وجو دشان فضای عا لم انسانم را عطر آگین وروشن ساخته ورا روشن حقیقت را به روی عاشقان گوشودن هر پدیده ای که در صحنه طبیعت ظهور می کند در تلاش است که خودش وزیبایهای درونش را در معرض تما شا گذاشته وبگوید من کیستم ؟ وبا ظهورش می گوید که جمال وآراستگی من نشانه جمال وآراستگی خالق و آفرینده من است انسان این دارنده روح خدا سزاوارترین موجود است این که حقیقت جمال وصفات نیک وپنهان شده در نفس خود را در معرض دید هر بینند می گزارد ومظهر ونشانه خدای متعال در عرصه صفات و جمال و کمال باشد. البته این نکته قابل ذکر است که آیه و نشانه خدا وظهور فعلی اسماء و جمال خدا وندی در مرحله اراده واختیار بودن امکان ندارد مگر درپرتو انسان کامل والگو قراردادن او در بعد اندیشه وعمل ورهبری الهی
اثبات نزول آیه شریفه در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام)
در این مورد، مفصّل صحبت کردیم و أقوال بزرگان و صحابه و مفسران را آوردیم و روایتی را از ابن مردویه و فخر رازی و دیگران آوردیم که ثابت میکند نزول آیه را در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام).
در استدلال به روایات اهل سنت، از سه طریق میشود مسئله را تثبیت کرد:
راه اول: روایت را نقل میکنیم و سند روایت را از منظر علمای رجال اهل سنت بررسی میکنیم. یعنی در سند روایت، 5 راوی قرار گرفته است و باید یک به یک اینها را ببینیم. اگر کسی کتاب رجال ذهبی به نام سیر اعلام النبلاء - از کتابهای مفصل و معتبر رجالی اهل سنت که در 25 جلد چاپ شده - و کتاب تهذیب الکمال مزّی - که در 35 جلد چاپ شده و کتاب تهذیب التهذیب ابن حجر - که در 12 جلد چاپ شده و تلخیص تهذیب الکمال مزّی است - را مطالعه کند، عمده بحث رجالی یک روایت حل خواهد شد. باید راویها را بررسی کنیم و اگر دیدیم که راویان را توثیق کردهاند، میگوییم که روایت صحیح است از منظر اهل سنت، نه از منظر ما. چون ما دنبال این هستیم به روایتی که در نزد خودشان صحیح است، برای رسیدن به اهدافمان استدلال کنیم.راه دوم: باید ببینیم از علمای بزرگ اهل سنت، کسی گفته است که این روایت صحیح است یا خیر؟ مثلا در برخی از کتابها، مؤلفین آنها، عنایت دارند که به هر روایتی میرسند، بگویند این روایت صحیح است یا ضعیف. مثلا حاکم نیشابوری در مستدرک، مقید و ملتزم است به تعیین تکلیف اعتبار و عدم اعتبار روایت. هر روایتی را نقل میکند، میگوید که:هذا الإسناد صحیح یا هذا صحیح علی شرط الشیخین یا شرط مسلم یا شرط البخاری.و تکلیف را روشن میکند. ما روایتی را برای اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) نقل میکنیم و میگوییم این روایتی است که علمای بزرگ شما مانند حاکم نیشابوری، آن را تصحیح کرده است و مطلب تمام است.آقای هیثمی در کتاب مجمع الزوائد، مقید است هر روایت را نقل میکند، تکلیف روایت را مشخص کند که این روایت، صحیح یا ضعیف.راه سوم: ما روایتی را با سندهای متعدد داریم که آقایان اهل سنت مبنایی دارند بر اینکه یقوی بعضها بعضا.ما در علم رجال شیعه، تعبیر میکنیم به استفاضه و فقهای ما بر این مبنا هستند که اگر یک روایت، مستفیض شد و چندین سند مختلف داشت، دیگر بررسی سندی نمیکنیم و میگوییم که روایت، مستفیض است و ما را از بررسی سند، بی نیاز میکند و اهل سنت هم تحت عنوان یقوی بعضها بعضا و میگویند چون سندها متعدد هستند، همدیگر را تقویت میکنند و مطلب تمام است.
ما از این سه راه، به راحتی میتوانیم اعتبار روایت را اثبات کنیم. مادامیکه اعتبار روایت، تثبیت نشود، نمیتوانیم به مطلوب و هدفمان برسیم. شما روایاتی را نقل میکنید و آقا میگوید که روایات ضعیفاند. شما خیلی از جاها، با روایات صحیح استدلال کردهاید. ما صد مورد از کتابهای فقهیتان را میآوریم که ابن حجر و دیگران میگویند: درست است روایت ضعیف است، ولی یقوی بعضها بعضا و طبق آن هم فتوا دادهاند. ما هم از همین مبنای شما استفاده میکنیم.