دل تنگیهای یک انسان با خدا پروردگارا! ببخش مرا که از تمسخر دیگران لذت بردم. پروردگارا! ببخش مرا که براى رسوا کردن دیگران تلاش کردم. پروردگارا! ببخش مرا که نمازم، وقت یافتن گمشدههاى من است. پروردگارا! ببخش مرا که نادانى دیگران را به رُخِشان کشیدم. پروردگارا! ببخش مرا که براى همه گردن کشیدم، به غیر از خودم. پروردگارا! ببخش مرا که دیگران را وادار به معذرت خواهى کردم. پروردگارا! ببخش مرا که همهاش دعا کردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یک بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار. پروردگارا! ببخش مرا که فکر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه. پروردگارا! ببخش مرا که هر چه با من مدارا کردى، من بر تو خیرهسرى کردم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که حسرت نداشتههایم را خوردم، شاکر داشتههایم نبودم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که بر بىمنزلى و بىکارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نکردم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که به فکر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فکر زیبایى و طهارت باطنم نبودم. پروردگارا! ببخش مرا که بارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یک «اِ اِ» گفتن، از کنارش گذشتم و هنوز باورم نیست که من هم رفتنى هستم. پروردگارا! ببخش مرا که با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین کردم. پروردگارا! ببخش مرا که در مجادله با این و آن فهمیدم که حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم. پروردگارا! ببخش مرا که براى نظرات دیگران، آنگونه که حقشان بود، ارزش قائل نشدم. پروردگارا! ببخش مرا که با پرسشهاى مشکل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقیر کردم. پروردگارا! ببخش مرا که موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد که راستى راستى کسى هستم! پروردگارا! ببخش مرا که تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم! پروردگارا! ببخش مرا که اگر 1000 تومانم گم شد، غصهدار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم. پروردگارا! ببخش مرا که توان حل مشکل دیگران را داشتم؛ ولى سکوت کردم و گفتم دردسر نمىخواهم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که حسرت نداشتههایم را خوردم، شاکر داشتههایم نبودم. پروردگارا! ببخش مرا که اگر 1000 تومانم گم شد، غصهدار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم. پروردگارا! ببخش مرا که واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که غصه روزىام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم. پروردگارا! ببخش مرا که مدام دروغ گفتم و توجیه کردم که دروغ مصلحتى بود. پروردگارا! ببخش مرا که خود را به خواب زدم تا از انجام کارى که وظیفهام بود، شانه خالى کنم. پروردگارا! ببخش مرا که با دروغهاى مکرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم. پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم. پروردگارا .: از کار دیگران ضعف گرفتم در صورتیکه کار خودم پر از ضعف بو د پرور دگارا به دیگران آموختم که قرآن بخوانند وبه آن عمل کنند در صورتیکه خود عمل نمی کردم خدایا روسیاهم - روسیاهم - روسیا ه پروردگارا!!! میبخشی مرا ؟؟؟؟
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 88 مرداد 3 ساعت 5:32 عصر
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|