29 بهمن سال 1356 دومین حرکت گسترده اسلامی و مردمی است که متعاقب قیام خونین 19 دی مردم قم در شهر قهرمانپرور تبریز صورت گرفت،این حرکت راه امت اسلامی را به راه خونینی که در بیش روی داشت پیوند داد و لحظاتی را به دنبال آورد که از آن خورشید حیات آفرین انقلاب اسلامی آغاز به درخشش کرد.
تبریز نخستین پایتخت شیعه است. منارههای مسجد صاحبالامر روزی را که سکهها به نام علی بن ابیطالب (ع) ضرب شدند، نیک به یاد دارد و شاهدی است برجای ایستاده در گذر روزها،ماهها، سالها و حوادث روزگار.
تبریز به مرور خاطرات سالهای استبداد صغیر میپردازد. هنوز صدای ستارخان (سردار ملی) بر در و دیوار این شهر ضبط است که گفت: «من میخواهم 72 اقلیم زیر بیرق امیرالمؤمنین و حضرت عباس باشند، شما از من میخواهید زیر بیرق روس و انگلیس بروم؟! »،باغشمال به خود میبالد که روزی باقرخان (سالار ملی) قدم بر سینه وی فشرده است.
دوشنبه دهم دیماه سال 1290 شمسی و مصادف با روز عاشوراست. پیکر ثقهالاسلام و هشت تن از یارانش با آقا شیخ سلیم، میرزا ابولقاسم ضیاءالعلماء محمد قلیخان، صادق الملک، پسران علی مسیو و مشهدی ابراهیم خیاط توسط قشون روس به دار آویخته شدهاند. ثقهالاسلام حاضر نشد حمله روسها به تبریز را به رسمیت بشناسد و مجاهدان تبریز را شورشی معرفی کند، وی اقتدار ایران را میخواست.
سالهاست که پهلوی دوم بر کشور پهناور ایران حکم میراند. روز عاشوراست و مردم از راهاندازی دستههای عزاداری منع شدهاند. در میدان ساعت شهر (نوبار قاپیسی) سوز و سرما بیداد میکند، صدای ناله حزینی فضای میدان را درهم میپیچد صدا، صدای «کریم آقا صافی»،شاعر نوحهسرای تبریزی است که میخواند: