وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهای
در حضرت عباس بن علی علیهالسلام اسراری نهفته است که بدین زودی کشف نخواهد شد، شاید وقتی برسد که این اسرار در این عالم هویدا شود، شاید هم ناگفته بماند تا عالم دیگر، شاید هم از آن دست اسرار خلقت است که تا ابد کسی جز خالق و بندگان مخلَصاش از آن آگاهی نمییابند.یکم: در مقام و منزلت ایشان همین بس که از امام مهدی ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا نقل گردیده که در عرفات در خیمهای که روضه عمویم عباس در آن برقرار است، من نیز حاضر میشوم و آنجا مرا مییابید. در همین نقل قول نیز ممکن است سری باشد؛ روایتی در این باب ندیدهام اما چه بسا عباس بن علی علیهالسلام یکی از سرداران لشگر مهدی سلام الله علیه نیز باشد و در رکاب آن موعود نیز به شهادتی دوباره نائل گردد، چرا که صاحب چنان غیرت و حمیتی است که نمیتواند خاموش نشیند و به ندای «هل من ناصر» اماماش پاسخ نگوید و حضرت پیشاپیش از آن امیر وفادار تشکر و قدردانی مینمایند! و شاید این دوباره شهید شدن همان مقامی باشد که در قیامت همه شهدا بدان غبطه میخورند، والله اعلم.دوم: کنیه آن بزرگوار «ابوالفضل» بود، مطمئنا از برای فضل ایشان مصادیق مختلفی متصور است. از فضائل ظاهری گرفته چون عالم بودن و شجاع و دلیر بودن تا فضائل باطنی و اخلاقی همچون ایثار و غیرت و وفا و از همه مهمتر ادب نسبت به امام. خدایا در کار و حکمت آفرینش ائمه اطهار علیهمالسلام دخالت نمیکنیم! ولی به گمانم عباس بن علی علیهالسلام کم از امام نداشت، جز این که او از فرزندان صدیقه طاهره سلام الله علیها نبود! ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین بر گردن تمام موجودات خلقت حق دارند و هیچ کس را حقی بر ائمه نیست، اما نمیدانم عباس بن علی علیهالسلام نیز ضمن این قاعده است؟ شاید تنها موجود خلقت که حقی نزد ائمه اطهار علیهمالسلام داشته باشد عباس علیهالسلام باشد، از این بالاتر، شاید از برای عباس علیهالسلام حقی نزد خدا محفوظ باشد که ما از آن بی خبریم، والله اعلم.سوم: تا یادی از وفا و محبت شود نام ایشان نیز به میان میآید. در پاسخ به امان نامه شمر ملعون که برای ایشان و برادرانشان فرستاده بود چنین فرمود: «لعنک الله و لعن أمانک ، أتؤمننا و ابن رسول الله لا أمان له». اگر حرفی از غیرت و حمیت شود نام عباس علیهالسلام بر تارک آن میدرخشد. اگر سخن از ادب شود نام اباالفضل علیهالسلام میدرخشد. هیچگاه حسین علیهالسلام را «برادر» صدا نمیکرد، حتی اختلاف ظاهری که در گنبد و گلدسته ایشان با گنبد و گلدسته اباعبدالله علیهالسلام هست را نیز به ادب ایشان نسبت میدهند، نقل است به خواب یکی از بانیان آمده و میفرمایند چگونه حرم مرا به مانند حرم امام میسازید؟ به همین خاطر قسمتی از گنبد و گلدسته آن حضرت طلا کاری نبوده و ممیزه حرم ایشان از حرم امام علیهالسلام میباشد.(+)چهارم: از امام زینالعابدین علیهالسلام نقل گردیده که: «حضرت عباس علیهالسلام نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه میخورند.» این که آن مقام چه مقامی است من خبر ندارم و این که آن مقام را به واسطه چه عملی به ایشان عنایت فرمودهاند باز هم مجهول است، شاید آن مقام به واسطه سقایتشان به ایشان عنایت گردیده. در باب اجر و قرب ساقیان و سقایت احادیث و داستانهای گوناگونی وارد شده. «و روی عن علی بن الحسین - علیه السلام - انه قال : " من اطعم مؤمنا من جوع اطعمه الله من ثمار الجنة ، و من سقا مؤمنا من ظمأ سقاه الله من الرحیق المختوم "». اگر آن بزرگوار به میدان میرفتند اکیدا حماسههایی خلق میکردند که بهسان افسانه بود برایمان، اما چنان معرفت و بصیرت و غیرتی داشتند که به سمت شریعه حرکت کردند، با این حال آنان که کینه علی علیهالسلام را در دل داشتند عقدهها را بر سر ایشان خالی کردند... در نقلها هست که ایشان آب را دید و نیاشامید و دلیلاش را یادآوری تشنگی برادر گفتهاند (فذکر عطش الحسین)؛ نمی دانیم این تفسیر چقدرصحت دارد، چرا که ظاهرا این تفسیر و برداشت ناظرین و راویانی است که از دور این صحنه را شاهد بودند. اصلا مگر ایشان عطش برادر را فراموش کرده بود که حالا به یادش بیاید؟ ایشان اصلا به نیت آن بزرگوار و اطفال و اهل بیتاش به سمت شریعه حرکت فرمود و نه بهخاطر خودش، حال چگونه است که بگوییم عطش حسین را بهخاطر آورد. شاید در این حرکت عباس بن علی علیهالسلام نیز معنایی باشد، شاید میخواسته با آب سخن گوید، شاید هم با نگاهاش حرف ها را به آْب زده و آب را تا ابد شرمنده خود کرده و آب اکنون به تلافی آن شرمندگی قبر مبارکاش را مملو از خود ساخته. نقل است که در آن لحظات خطاب به خویش اینچنین سرود:یا نفس من بعد الحسین هونى و بعده لا کنت ان تکونى
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 91 تیر 3 ساعت 10:14 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|