زآن طشت پر ز اشک خون در مقابلش پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش مظلوم چون على و به مظلومیش گواه آنخانه نبى که بود در مقابلش او حاصل نبوّت و بیداد دشمنان از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش عمر حسن ز عمر على سخت تر گذشت تا آن که مرگ آمد و حل کرد مشکلش از ورطه اى که بود کران تا کران ملال موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى غربت ببین که همسر او گشته قاتلش از زهر، پاره پاره و از صبر، ریزریز قرآن برگ شهادت بود دلش چشمش به لطف اوست «مؤیّد» که دم زند گاه از مصائب وى و گاه از فضایلش
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
چهارشنبه 90 دی 14 ساعت 9:55 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
Atom |