غیبت از بزرگترین گناهان است. همانطور که میدانیم سرمایه بزرگ انسان در زندگی حیثیت و آبروی اوست و هر چیزی آنرا به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد. بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب میشود و اینجاست که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگینتر است.
مفهوم غیبت
چنانچه از اسمش پیداست بدین معناست که در غیاب کسی سخن گویند. منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی. در اعمال او باشد یا در سخنش و حتی در واری که مربوط به اوست مانند لباس ، خانه ، همسر ، فرزندان و مانند اینها. بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند غیبت نخواهد بود مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویی داشته باشد که در اینصورت حرام است. مثل اینکه در مقام مذمت کسی بگوید آن فرد نابیناست یا کوتاه قد است.
چهره اخروی غیبت
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است : شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار میخوردند. از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفت اینها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردار را میخوردند یعنی غیبت مردم را میکردند. (مستدرک ، باب 132)
بر اساس این روایت شریف غیبت در آخرت بصورت خوردن گوشت مرده مجسم میگردند. چنانچه در سوره حجرات آیه 12 خداوند میفرماید : «. . . و لا یغتب بَعضکم بعضاً ایحب احدکم اَن یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه ؛ بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد که کراهت دارد.»
در تفاسیر متعدد در ذیل این آیه آمده است که آبروی برادر مسلمان همچون گوشتتن اوست و ریختن این آبرو با غیبت و فاش کردن اسرار ، مثل خوردن گوشتتن اوست در حالی که غیبت شده مثل مردگان قادر به دفاع از خود نیست. به تعبیری دیگر افراد جامعه اسلامی از مومنان تشکیل شده است و مومنان نیز به فرموده خداوند برادر یکدیگرند. عبارت «اخیه میتاً» برای این است که او بیخبر از غیبت است و عبارت «فکر هتموه» این را میرساند که کراهت شما از این کار امری ثابت و محقق است. هیچ شکی در این نیست که شما هرگز راضی نمیشوید گوشت مرده انسانی را که برادر شماست بخورید بلکه از آن کراهت دارید، پس باید از غیبت کردن هم نفرت داشته باشید.
فلسفه تحریم غیبت
یکی از فلسفههای تحریم غیبت این است که آبرو و حیثیت انسانها که سرمایه بزرگ هر فردی است در هم نشکند و شخصیت افراد لکهدار نشود.
نکته دیگر اینکه غیبت بدبینی میآفریند. پیوندهای اجتماعی را سست میکند. سرمایه اعتماد را از بین میبرد و پایههای تعاون و همکاری را متزلزل میکند.
دیگر اینکه غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد و گاه سرچشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتارها میشود و آثار سوء فردی و اجتماعی فراوانی را بدنبال میآورد.
موارد جواز غیبت
در چند مورد فقها غیبت کردن را جایز شمردهاند که عبارتند از :
غیبت از کسی که فسقش آشکار باشد نه نهانی. مثل اینکه ظرف شراب را آشکارا در خیابان بدست گرفته و بیاشامد.
در مقام شکایت مظلوم از ظالمی که به او ستم کرده و بیان ظلمی که به او شده غیبت مانعی ندارد.
هر گاه مسلمانی از کسی مشورت گیرد در باب معاملهای که با شخص معینی میخواهد انجام دهد و طرف مشورت عیبی از آن شخص میداند که اگر نگوید معامله انجام میگیرد و آن مسلمان به رنج و ضرر خواهد افتاد در اینصورت ذکر آن عیب برای چنین شخصی مانعی ندارد.
غیبت کردن به قصد نهی از منکر مانعی ندارد به این معنی که هرگاه منکری را از مسلمانی ببیند و بداند که اگر غیبتش را بکند آنرا ترک میکند در اینصورت غیبت جایز است ولی اگر احتمال بدهد که ترک کرده ذکر آن جایز نیست و حرام است.
غیبت نمودن و ظاهر کردن عیب کسی که گمراه و گمراه کننده است و در دین خدا بدعتی گذاشته به قصد اینکه مردم فریب وی را نخورند و در دامش نیفتند جایز نیست.
غیبت کردن از فاسقی که روایتی نقل کرده یا بر امری شهادت داده به قصد اینکه مردم فسق او را بشناسند و به قولش ترتیب اثر ندهند جایز است.
رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی کند زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده مقدم بر مفسده هتک ادعا کننده است.
بطور کلی هر موردی که مصلحت غیبت کردن از مفسده حتک احترام مومن بیشتر باشد غیبت جایز است.
کفاره و توبه آن
چون غیبت کردن از گناهان کبیره است اگر کسی به آن مبتلا شد واجب است فورا از آن پشیمان شود و پس از پشیمانی قلبی به زبان نیز استغفار نماید و عازم باشد که دیگر گرد چنین گناهی نرود و بار دیگر مرتکب این گناه ناپسند نشود. و از آنجا که غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد از او عذرخواهی نماید هر چند بصورت سربسته باشد و اگر دسترسی بطرف ندارد یا از دنیا برای او استغفار نموده و عمل نیک انجام دهد شاید به برکت آن خدای متعال هم وی را بخشیده و طرف مقابل را راضی سازد