موضوع: نقش ایمان به معاد در تربیت انسان
تاریخ پخش: 09/06/89 بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک! اللهم صل علی محمد و آل محمد! الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی بینندگان عزیز بحث را شب بیست و یکم میبینید و میشنوید. رمضان 89 بحثمان بحث تربیت بود. و این شبها هم... چون یکی از عوامل تربیت دعا و مناجات و ایمان به معاد و اینهاست، میخواهیم یک مقداری راجع به این صحبت کنیم. قبل از آنکه بحثمان را شروع کنیم، یک سلامی به شهید رمضان بدهیم. شهید زنده است، شهید زنده است، به دلیل قرآن! و هرگاه به زنده سلام میکنید، زنده جواب میدهد. یعنی اگر الان شما به نجف سلام کنید، حضرت امیر به شما جواب میدهد. پس یک سلامی بکنیم. «السلام علیک یا ابالحسن، یا امیرالمؤمنین، یا علی بن ابیطالب، و رحمة الله و برکاته!» خدایا زیارت امیرالمؤمنین را با معرفت، برای همهی آرزومندان و شفاعت امیرالمؤمنین را برای همه مقدر بفرما!
عصر یک نکتهای را دیدم، که ابن ابی الحدید از علمای مهم اهل سنت و فخر رازی و جمعی دیگر، میگویند: پیغمبر به علی گفت: یا علی! «انت قسیم الجنة و النار» هر کس تو را قبول دارد، از پل صراط رد میشود، و هر کس تو را قبول ندارد، از پل صراط به جهنم میافتد، بنابراین حبّ علی بن ابیطالب، سبب جدا شدن بهشتیها از جهنمیها است. این آن چیزی است که ابن ابی الحدید و فخر رازی میگویند. خدایا کسانی که ما را با امیرالمؤمنین(ع) آشنا کردند و از دنیا رفتند، همهشان را با امیرالمؤمنین(ع) محشور و نسل ما را تا آخر تاریخ از بهترین یاران امیرالمؤمنین(ع) و فرزندش حضرت مهدی(عج) قرار بده. حضرت امیر(ع) وقتی ضربت میخورد، میگوید: «فُزتُ» رستگار شدم. 1- ایمان به معاد، زمینهی درونی تربیت ایمان به معاد، خیلی در تربیت کارساز است. ببینید اگر چاه خشک باشد و خواسته باشید که با سطل در آن آب بریزید، این چاه آب دار نمیشود، باید چاه از درون آب داشته باشد. حدیث داریم اگر یک کسی از درون واعظ نداشته باشد، درونش خشک باشد، از بیرون نصیحتش کنی، فایدهای ندارد. یعنی کبریت را اگر از بیرون بزنی، به شرطی آتش میگیرد که از درون هم قابل آتش گرفتن باشد. اگر یک پارچهای خیس است، مرتب کبریت بزنی، کبریتت حرام میشود. به شرطی وعظ و نصیحت بیرونی اثر دارد، که از دورن هم یک واعظ درونی باشد. اینها شرطش است. ما اگر تربیت خواسته باشیم بکنیم، باید مسئلهی ایمان به مبدأ و معاد را یک مقداری پررنگ کنیم. موضوع کلی بحث رمضان 89 تربیت بود. امشب به مناسبت بیست و یکم، نقش ایمان به معاد و شهادت در تربیت را بیان میکنیم. من یک مثال بزنم. در انقلاب ما جمعیت انبوهی از دبیرستانیها به جبهه رفتند و شهید شدند. دهها هزار جوان دبیرستانی، در جبهه شهید شد. یک جوان که به جبهه میرفت و شهید میشد، وقتی برمیگشت، کوچه، محله، شهر، همشاگردیها در مدرسه اثر تربیتی میگذاشت. یک جنازه که برمیگشت، آنها هم به فکر رفتن به جبهه میافتادند. کشور را شهداء حفظ کردند. شما مصاحبه کنید. بنده این کار را با تمام وجود میگویم. یکی بگوید من به خاطر کتابهای روانشناسی به جبهه رفتم. من به خاطر کتابهای آموزش و پرورش به جبهه رفتم، آموزش و پرورشیها خیلی به جبهه رفتند، اما هیچ کدام به خاطر کتاب تعلیمات دینی به جبهه نرفتند. چون آن هشت سالی که در کشور ما جنگ بود، چیزی برای جبهه و جنگ در کتابهای تعلیمات دینی وجود نداشت و این از عجائب است. کشوری که هشت سال در جبهه میسوخت و جوانهای دبیرستانیاش در جبههها پرپر میشدند، بحثی از جبهه و جنگ در کتابهای تعلیمات دینی آن هشت سال وجود نداشت. این پیداست که این آموزشهای ما آموزش پلاستیکی است. ایمان اگر بود، طرف حل میشود، ولو پلیس نباشد. قاضی نباشد، یعنی قوهی قضاییه تعطیل بشود، نیروی انتظامی تعطیل بشود، خود ایمان اگر پررنگ باشد، کار همهی قوهها را انجام میدهد. اما اگر ایمان نبود، از هر رقم پلیس و جاسوس و بازررسی و کامپیوتر و کنترل باز از یک راه دیگری خلاف میکند. اگر خواستیم جلوی خلاف گرفته شود باید ایمان را تقویت کنیم. فتیلهی ایمان را بالا بکش، فتیلهی فساد پایین میآید. 2- ایمان به معاد، ضامن انجام وظایف دینی ایمان به معاد! امام حسن و امام حسین مریض شدند، مردم همراه با پیغمبر به عیادت آمدند. پیشنهاد کردند یا علی! برای سلامتی بچهها نذر کن و سه روز روزه بگیر. نذر کردند، بچهها الحمدلله سالم شدند، روزه گرفتند، تا رفتند افطار کنند، در خانه را زدند. چه کسی؟ یتیم! چه کسی؟ اسیر! چه کسی؟ مسکین! غذای خودشان را به فقیر دادند. حالا برای چه؟ اضافه کار؟ اصلاً به این حرفهایی که ما میزنیم، میخندند. مأموریت؟ ابلاغ؟ آییننامه؟ بخشنامه؟ ابداً! پس سه روز شما با آب افطار کردید، غذایتان را یک شب به یتیم، یک شب به مسکین، یک شب به اسیر، برای چه؟ میگوید: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً» (انسان/10) ما از قیامت میترسیم. برای نجات از قیامت، خودمان گرسنه میشویم. به چه دلیل شما روزه میگیرید؟ اضافه کار؟ فرمان خداست. تمام... خوب دقت کنید چه چیزی میگویم. تمام رئیس جمهورهای کرهی زمین جمع شوند، یک میتینگ دو میلیونی نمیتوانند راه بیاندازند. یک آیه در قرآن است، «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً» (آلعمران/97) هر کس مستطیع است، واجب است برود مکه، هزار و چهار صد سال است، میتینگ! از همهی دنیا، از همهی نژادها، با همهی سلیقهها جمع میشوند و طواف میکنند و اعمال حج انجام میدهند. زور دین ربطی به زور پلیس ندارد. ربطی به اضافه کار و بخشنامه و مأموریت ندارد. ما باید از درون مسئله را حل کنیم. ایمان! شجاعت! در جبهه طرفداران حق کم بودند، قرآن میگوید: «قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ» آنهایی که ایمان به خدا دارند، گفتند: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَة» (بقره/249) یک آیهای است در قرآن که میگوید بیست بر دویست پیروز است. بیست بر دویست آیهی قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْن» (انفال/65) «عِشْرُونَ» یعنی بیست تا! «مِائَتَیْن» یعنی دویست تا! به شرطی که مقاوم باشید و ایمان به خدا انسان را مقاوم میکند. ایمان به معاد! اگر خواستیم بچههایمان را تربیت کنیم، باید مسئلهی ایمان را حل کنیم. 3- ایمان به معاد، عامل ایستادگی در برابر تهدیدها حالا! در برابر تهدید! فرعون وقتی دید ساحرها معجزهی موسی را دیدند، «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ» (شعراء/46) همه ساحرها به موسی ایمان آوردند، گفت: تکه تکهتان میکنم. گفتند: «فَاقْض» یعنی قضاوت کن. دستور بده ما را بکشند. تو کسی نیستی. «إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا» (طه/72) تو زورت در همین دنیا بیشتر نیست. «إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» (اعراف/125) ما به سمت خدا رفتیم. برو به حکومت تو میخندیم. تو کسی نیستی. اینکه امام (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامهاش میگوید من با دلی آرام... چطور با دلی آرام؟ مگر آدم میتواند با دلی آرام در قبر برود؟ به هر کس بگویند میمیری میترسد. چطور امام میگوید با دلی آرام؟ چون امام شاگرد کسی است که ضربت که میخورد میگوید: «فزت» حالا رستگار شدم. حالا رستگار شدم. چون میداند کجا میرود. در برابر متلکها! ممکن است یک خانمی به خاطر حجابش! یک جوانی به خاطر تقوایش! فامیلها در خانه به او بخندند، همسایهها، همشاگردیها، در دانشگاه، ممکن است یک عدهای لبخند هم بزنند، میگوید: بخندند! میدانید چرا میخندند؟ اینها در کنار خیابان به تو میخندند. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا» «أَجْرَمُوا» یعنی مجرم! «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29) «أَجْرَمُوا»ها به «آمَنُوا»ها، مجرمین به مؤمنین «یَضْحَکُونَ» میخندند. خوب چه کار کنم؟ دارد به من میخندد! میگوید تو هیچ نکن. مگر ایمان به قیامت نداری؟ «فَالْیَوْمَ» یک زمانی میآید به نام قیامت! «الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) این امروز به تو میخندد، یک زمانی هم تو به او خواهی خندید. او به تو میخندد؟ «فَالْیَوْمَ» ایمان به معاد است که انسان را در برابر متلکها حفظ میکند، وگرنه ممکن است یک کسی را یک پوزخندی بزنند، یک لبخندی بزنند، فوراً حجاب و عفاف و درس و نماز و همه چیز را رها کند. این به خاطر این است که ایمانش ریشه ندارد. اگر ایمان ریشه داشته باشد، تکان نمیخورد. 4- مرگ در نزد امیرالمؤمنین و اولیای خدا ایمان به معاد! اول اینکه از مرگ نباید بترسیم. حضرت امیر... ما انشاءالله شیعهی علی(ع) هستیم. حضرت امیر فرمود من... شب بیست و یکم بحث را گوش میدهید. ببینید چه کسی تربیت شده است. ببینید علی چگونه تربیت شده است. فرمود: علاقهی من به مرگ، از علاقهی نوزارد به سینهی مادر بیشتر است. چگونه انسان این طور میشود؟ برای اینکه اصلاً نگاه حضرت علی به مرگ چگونه است؟ میفرماید مرگ یک پلی است که به آن طرف میروم. «کَنَزْعِ ثِیَابٍ وَسِخَة» (بحارالأنوار/ج6/ص155) مرگ مثل کندن لباس کثیف و پوشیدن لباس تمیز است. «کَأَطْیَبِ رِیح» (بحارالأنوار/ج6/ص152) مثل گل بو کردن است. «بِمَنْزِلَةِ الشَّرْبَةِ الْبَارِدَةِ فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْحَر» (بحارالأنوار/ج31/ص349) آب گوارا برای تشنه در روز هوای داغ است. مرگ این است. نه تنها علی، زن فرعون هم گفت. خدایا من زن فرعون هستم، در کاخ هستم، باغ و کاخ و طلا و ناز و همهی قدرتهای فرعونی برای من است، من خانم شاه هستم. اما «رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَک بَیْتاً فِی الْجَنَّة» من تو را میخواهم. «وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْن» (تحریم/11) من را از این کاخ و باغ نجات بده. بعد میگوید از این زن یاد بگیرید. آدم هست اگر بداند یک مقداری درآمدش کم میشود، هر چیزی را میآورد. آقا تو کاسب هستی، خوب تو که مسجد آمدهای، تو که مسلمان هستی، آخر این دو قلم حرام است، میگوید آخر یک درآمدی دارد. اِ اِ ... قرآن میخوانم. قرآن میگوید: از این زن یاد بگیرید، تمام طلاها و باغها وکاخها و نهرها... نهرهایی جاری بود. خود فرعون مینشست و میگفت: «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی» (زخرف/51) نمیبینید نهرها در باغ من چرخ میخورد؟ از همه چیز زن فرعون گذشت، گفت: تو را میخواهم. ما گاهی وقتها یک کاسبمان، مثلاً اگر راست بگوید، صد تومان کم میشود، اگر دروغ بگوید مثلاً... با یک دروغ مثلاً میخواهیم رزقمان را بیشتر کنیم. برادرها و خواهرها، ایمان به معاد باشد، دنبال لقمهی حرام نمیرویم. من تاجری را سرغ دارم که به شاگردش گفت، تو شاگرد من هستی، اگر یک وقت مشتری یک چیزی پرسید من دروغ گفتم، روبری مشتری آب دهانت را در صورت من بیانداز! و اگر این کار را نکنی، تو را بیرون میاندازم. بابا خداوند به سگهای ولگرد روزی میدهد. به سوسکهای سوراخها روزی میدهد، چرا من بعد از یک عمری هنوز با دروغ میخواهم یک لقمهی نان بخورم؟ نمیشود آدم راست بگوید؟ نمیشود غیبت نکند؟ شب بیست و یکم است، نمیخواهید توبه کنید؟ تصمیم بگیریم دیگر دروغ نگوییم. اگر خدا کم آورد، آن وقت دروغ بگو، بگو خدایا! ببین من راست گفتم، تو کم آوردی! تو نمیتوانی! تو عاجزی! اگر قدرت داشتی با راست گفتن... بابا خدا قدرت دارد رزقمان را از حلال بدهد. ایمان به معاد! چرا از مرگ میترسیم؟ چطور حضرت علی نمیترسد؟ حضرت امیر از اینکه به آن طرف میرود، لذت میبرد. برای اینکه مرگ وسیلهای است که از خانهی کوچک به خانهی بزرگ میرود. چرا از مرگ میترسیم؟ برای اینکه بنزین ندارید. رانندهای که بنزین ندارد، میترسد. «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ» (بحارالأنوار/ج 34/ص284) «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره/197) کسی که بنزین دارد نمیترسد. کسی که بار قاچاق دارد از پلیس میترسد. کسی که قاچاقچی سوار کرده است، از پلیس میترسد. آدمهایی که نه قاچاقچی هستند، نه قاچاق سوار کردهاند، نه بنزینشان کم است، نه مال قاچاق دارند، نه سرعت غیر مجاز رفتهاند، این هر چه به شهر نزدیکتر میشود، خوشحالتر میشود. حضرت امیر خوشحال است که دارد میرود. 5- حُسن عاقبت، آرزوی اهل ایمان خوب! خیلیها طرفدار علی بودند، بدعاقبت شدند. علی را رها کردند. در انقلاب ما هم همین طور هستند. خیلیها طرفدار امام بودند، از امام بریدند. طرفدار انقلاب بودند، از انقلاب بریدند. به امیرالمؤمنین گفتند که فلانی طرفدار تو بود رفت به سمت معاویه، حضرت امیر فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) آیه برای نماز است. یعنی نماز سنگین است، مگر برای افراد خاشع! حکومت من هم برای افرادی سنگین است. آن طرف رفتند. حسن عاقبت! شب قدر از خدا عاقبت بخواهید. زود آدم بیدین میشود. با یک فیلم، با یک سیدی، با یک ماهواره، با یک رفیق بد، با یک شبهه، یک شبههای میاندازد، رها میکند. آقاجان این شبهه را یک تلفن کن... همهی شما دفتر تلفن دارید، و در دفتر تلفنتان دهها و صدها شماره تلفن است. یک شماره تلفن یک اسلام شناس داشته باشید، یک سؤال کردند، جواب بدهید. نتوانیم جواب بدهیم، زنگ بزنیم و بپرسیم. در قرآن چند مورد دعا برای حسن عاقبت است. «تَوَفَّنی مُسْلِما» (یوسف/101) یوسف گفت: خدایا! مسلمان بمیرم. «تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» (آلعمران/193) «تَوَفَّنا مُسْلِمینَ» (اعراف/126) «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِک» (بحارالأنوار/ج 95/ص92) خدایا به من ایمانی بده... یک بحثی داریم در کافی به نام «باب المعارین» یعنی ایمانشان عاریهای است. یعنی ایمان دارد، به پول و به شهوت که رسید، ایمانش از دست میرود. دعا کنم. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین حسن عاقبت به همهی ما مرحمت بفرما! یک ایمان قوی به ما بده، سپر باشد که در مقابل هر گناهی آن ایمان ما را حفظ کند. 6- حالات خوبان و بدان در هنگام مرگ دو رقم مرگ داریم. مرگ خوبان و مرگ بدان! هر دو را هم از قرآن میگویم. اما مرگ خوبها! میگوید: «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلام» (احزاب/44) مؤمنین وقتی میخواهند نفس آخر را بکشند، فرشتهها به آنها سلام میکنند. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) ای دل آرام! پرواز! آیهی قرآن است. «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة» (فصلت/30) اینهایی که ایمان و استقامت دارند، خط عوض نکردهاند، «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة» فرشتهها میآیند و میگویند: «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» نه خوف و نه حزن! هیچ غمی نداشته باشید. «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّة» اینها خوبها هستند. اما بدها! آخ آخ آخ آخ! قرآن بخوانم. هر چه میگویم از قرآن است. شیعه و سنی ندارد. آدمهای بد که میخواهند جان بدهند. قرآن میگوید: « الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِم» ستمگران که میخواهند، آنهایی که به خودشان ظلم کردند، جوانیشان هدر رفت، مالشان هدر رفت، حرف زد و هدر رفت، فکرش هدر رفت، همهاش ول، ول، ول، همه چیزش را از دست داد، به خودش و به جامعه ظلم کرد، تا فرشتهها میآیند که جانش را بگیرند، «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ» یعنی خودش را تسلیم ارائه میدهد. میگوید: «ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء» نه من آدم خوبی هستم. این میگوید که: «بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/28) نمیخواهد بگویی که من خوب هستم. ما تو را میشناسیم. «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ» پیغمبر اگر بدانی ظالمین وقتی بخواهند جان بدهند، چگونه جان میدهند، ملائکه به او میگویند: «باسِطُوا أَیْدیهِم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُم» جان بده! «الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُون» (انعام/93) عذاب توهین آمیز دریافت خواهی کرد. آیهی دیگر میفرماید: «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» (محمد/27) فرشتهها با سیلی به گوششان میزنند، و به پشتشان میکویند. ممکن است شما بگویی من ندیدم، ما وقتی خواب میبینیم که عقرب ما را نیش میزند، شما میگویی چه راحت خوابیده است، او خودش میداند که چه میشود. سیلی خوردن از فرشتهها، به کمر کوبیدن از فرشتهها... قرآن بخوانم. «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99) لحظهی مرگ عدهای میگویند خدایا ما را برگردان. «لَوْ لا أَخَّرْتَنی إِلى أَجَلٍ قَریبٍ» (منافقون/10) میشود چند دقیقهای به ما مهلت بدهی؟ 7- حالات انسان در هنگام مردن لحظهی مردن! امیرالمومنین میفرماید: مثل اینکه گل را بو میکنم. اشتیاق علی به مرگ از اشتیاق طفل به سینهی مادر بیشتر است. امیرالمؤمنین میفرماید که لحظهی مردن، «فَغَیْرُ مَوْصُوف» (نهجالبلاغه) چه کسی میگوید: «غَیْرُ مَوْصُوف» کسی میگوید که سخنرانی میکند، امیر سخن میگوید نمیدانی چه میشود. سکرات مرگ میآید، «فَفَتَرَت» بدن شل میشود. «تَغَیَّرَتْ» رنگ میپرد. اول چیزی که گرفته میشود، زبان گرفته میشود. ولی گوشها حرفها را میشنود، چشمها هم میبیند، چشم و گوش سالم است، اما زبان از کار میافتد. یک مدتی میگذرد، کم کم گوش، بعد کم کم چشم، آخرین لحظه چشمش از کار میافتد، بعد میدانی چه میگوید؟ «یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَه» با عمرم چه کردم؟ این همه پول چرا خمسش را ندادم؟ این همه بارندگی چرا زکاتش را ندادم؟ من این همه با هر کس و ناکسی حرف زدم، چرا دو کلمه با خدا حرف نزدم؟ خدا شب قدر را در مقابل من قرار داد و گفت: شب قدر مساوی است با هزار ماه، چرا استفاده نکردم؟ اگر یک عذرخواهی جدی میکردم، خدا من را میبخشید. چرا به جای حرام ازدواج نکردم؟ پسر خوب به سراغ دخترم آمد، چرا طفره رفتم و دخترم فاسد شد؟ من که میتوانستم پسرم را داماد کنم چرا طفره رفتم و پسرم فاسد شد؟ چطور میشد که ما یک حجاب و عفت بهتری داشتیم؟ نمیشد ما بیست و دو قلم جنس در دکان بود، ما این دو قلم جنس گناه را نمیآوردیم؟ این دو قلم را بگوییم حرام است، ما این دو قلم را نمیآوریم. «یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَه» چه کردم؟ پولها را جمع کردم، کیفش برای وارثها و جهنمش برای من است. خدایا خودت همهی ما را از خواب غفلت بیدار کن! به آبروی شهید رمضان، هر چه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر میکنی، برای همهی ما مقدر بفرما! من تقاضا میکنم از پیشنمازها، از منبریها، بخواهید شب قدر یک ده دقیقهای دو سه آیهای را هم تفسیر کنند. من خیلی غصه میخورم، میبینم که در شب قدر دو ساعت الغوث الغوث میخوانند، یک ساعت بک یا الله و مداحی... همهی اینها باشد، آنها باشد، چطور خود قرآن تفسیر نمیشود؟ آخر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) قرآن شب قدر نازل شده است. پس یکی دو آیه هم تفسیر شود. آیات مناسب! انشاء الله قرآن هم از مهجوریت بیرون بیاید. ما که قرآن را بر سر میگیریم، قرآن به ما میگوید تو قرآن را بر روی سر میگیری، ولی میروی تا سال بعد! نه تلاوت کردی، نه فهمیدی، نه عمل کردی، نه ابلاغ کردی، خدایا قرآن را نزد ما مهجور قرار مده و آخرین دعا این است که ما را از کسانی قرار بده که در قرآن از آنها ستایش کردهای! چند دقیقهای از مداح عزیز استفاده کنیم. خدایا تو را به حق سفرهای که شب قدر پهن کردی، قرآن نازل کردی، تو را به حق شهید شب قدر، تو را به حق مهمانان شب قدر، فرشتهها «تَنزََّلُ الْمَلَئکَةُ» (قدر/4)، تو را به حق میزبان شب قدر، حضرت مهدی(عج)، میزبان فرشتهها، تو را به حق عبادتکنندگان شب قدر که عباداتشان قبول شد، آن چه خیر و برکت در شب قدر برای خوبان مقدر میکنی، همهی آنها را برای همهی مقدر بفرما! مشکلات جامعهی ما، فرد ما، مشکلات دولت و ملت ما، و مشکلات نسل و ناموس ما، برطرف، مشکلات امت اسلامی را برطرف، مشکلات مستضعفین را برطرف بفرما، شب قدر است که بینندهها بحث را میبینند، شب بیست و یکم است، خدایا حضرت مهدی ظهورش را تعجیل، قلبش را از ما راضی و ما را سرباز مخلص و فداکار برای حضرت قرار بده! صدها میلیون منحرف بر روی کرهی زمین است، وسیلهی هدایتشان را فراهم بفرما، هر کسی را هدایت کردی، کمتر از آنی گرفتار هیچ رقم انحراف قرار نده! «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
سه شنبه 89 شهریور 9 ساعت 10:8 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|