موضوع: مسئولیت والدین در تربیت خانوادگی فرزندان (1)
تاریخ پخش: 31/05/89
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک!
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سر سفرهی ماه رمضان و قرآن و موضوع بحثمان در رمضان 89 بحث تربیت است. اهمیت و ضرورت تربیت بحث شد. تربیت بدنی بحث شد. تربیت سیاسی بحث شد. حالا تربیت خانوادگی مانده، تربیت اجتماعی مانده، تربیت عقلانی مانده است، بعد هم موانع تربیت و راههای تربیت، یک موضوعی است که همهی پدرها و مادرها، معلمین و اساتید دانشگاه و طلبهها، همه به آن به یک نحوی نیاز داریم. سر سفرهی قرآن نشستیم. در این جلسه موضوع بحث ما تربیت خانوادگی است. موضوع کلی بحث این ماه مسئلهی تربیت است، منتهی تربیت خانوادگی. یعنی مسئولیت پدر و مادرها، چقدر پدر و مادرها روی تربیت بچهشان حساس هستند؟ برای کفش بچه چقدر پول میدهند؟ برای کتاب چقدر پول میدهند؟ برای آموزش انگلیسی چقدر خرج بچهشان میکنند، برای آموزش زندگی چقدر خرج میکنند؟ به تیپ بچهشان بیشتر میرسند یا به مخشان؟ سر سفرهی قرآن هستیم. از قرآن بگویم.
1- توجه پیامبران به خانواده در کنار مسئولیت بزرگ رسالت
بسم الله الرحمن الرحیم. توجه به خانواده در کنار یک رسالت بینالمللی است. قرآن بخوانم. «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا» (مریم/51) پیامبر ما، رسول بود و نبی بود برای همهی مردم. پشت سر رسالت بینالمللی و جهانی، پشت سرش این جمله است. میگوید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَه» (مریم/55) خانوادهاش را فراموش نمیکرد. یعنی مسائل مهم شما را از مسائل جزئی باز ندارد. نگو: چون من پیغمبرم «رَسُولاً نَبِیًّا»، «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَه» گاهی مسئولین مملکتی به خاطر کارهای کلانی که دارند، بچههایشان از دست میرود. به بچهاش نمیرسد. آدم خوبی هم هست. ولی بچهاش از دستش رفت. دخترش، پسرش، این «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَه بِالصَّلاة» کنار «رسولاً نَبِیّا» است. خیلی قشنگ است.
قرآن میفرماید: «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا» برای کار بینالمللی، ولی این کار بینالمللیاش باعث نشود به زن و بچهاش نرسد. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَه بِالصَّلاة» در قرآن میگوید: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاة» (طه/132) امر به معروف، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» (لقمان/17) «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاة» هم داریم. پیداست بهترین معروف همان نماز است.
نمیدانم حالا چه کسی پای تلویزیون پای حرفهای من نشسته است؟ کجای ایران! چند دفعه دست بچهمان را گرفتیم مسجد برویم؟ نمیدانم چه کسی کجا حرف مرا گوش میدهد. چند دفعه دست بچهمان را گرفتیم بردیم با یک عالم ربّانی آشنایش بکنیم. اگر بچههای ما دستشان در دست یک عالم ربّانی نباشد، در دست چه کسی باشد؟
«قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ» بعد میگوید: «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنین» (احزاب/59) اول به خانمت بگو. «قُل» بگو. «لِأَزْواجِکَ» به همسرت بگو. «بَناتِکَ» به دخترهایت بگو. بعد میگوید: «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنین» یعنی انسان باید اول به زن و بچهاش برسد، بعد به دیگران. «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارا» (تحریم/6) بچه هایتان را، خودتان را از آتش نجات بدهید. پرسید چطور نجات بدهیم؟ فرمود: دستور بده هرچه خدا گفته انجام بدهند. اگر این کار را کردی، «فَإِنْ أَطَاعُوکَ»(بحارالانوار،ج97،ص74) اگر بچههایت به حرف تو گوش دادند. آخر بعضیها میگویند: آقا ما گفتیم، بچهمان گوش نداد. خانم ما، دختر ما، پسر ما گوش نداد. عروس ما، داماد ما گوش نداد. امام میفرماید: اگر گوش دادند، «فَإِنْ أَطَاعُوکَ» اگر گوش دادند، «قَدْ وَقَیْتَهُم» (بحارالانوار،ج97،ص74) اینها را از دوزخ نجات دادی. «وَ إِنْ عَصَوْکَ» اگر معصیت کردند، گوش ندادند، «فَکُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ»(بحارالانوار،ج97،ص74) تو به وظیفهات عمل کردی. مگر مؤذن که اذان میگوید، هرکس صدایش را شنید میآید مسجد؟ شما اذانت را بگو، هرکس آمد، آمد. هرکس نیامد، نیامد. یعنی نباید اجبار کرد.
توجه به نسل نو، آنوقت میدانید که اگر بچهتان را خوب تربیت کنید، در طول تاریخ سرمایهگذاری کردید؟ ما گاهی وقتها مثلاً میگوییم: این پاساژ، این برج، این مسکن، این سکه، این قالی، این مزرعه، امروز سرمایهگذاری کنیم، فردا چه میشود؟ سرمایهگذاری اصلی بچه است. اگر ما بچهمان را خوب تربیت کنیم، هرچه در طول تاریخ نسل در نسل عبادت کنند، ثوابش را به ما هم میدهند. چون ما مؤسس این بچه بودیم. این توجه به تربیت خانوادگی.
گاهی انجمن اولیا و مربیان جمع میشوند، مدرسه را رنگ میکنند. البته مدرسه باید رنگش خوب باشد. تعمیر میکنند، باید خوب باشد. اما چقدر شهرکهایی هست جمعیت انبوهی هم دارد، اما مسجد ندارند. آخر شهرک بیمسجد، شهرکی که در آن اذان گفته نمیشود، این حالا...
2- ایمان، معیار اصلی انتخاب همسر برای فرزندان
قرآن ملاک انتخاب همسر را نه زیبایی میداند، نه ثروت. میگوید: اصل ایمان است. البته زیبایی نعمت است. ثروت هم نعمت است. اما قرآن فرمود: «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَة» (بقره/221) «وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِن» (بقره/221) اصل ایمان است. در انتخاب همسر «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَة»،«وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِن» آیهی قرآن است. یعنی اصل ایمان است. حدیث داریم اگر کسی «تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا رَزَقَهُ اللَّهُ الْجَمَالَ وَ الْمَالَ» (کافی،ج5،ص333) اگر کسی دختری، پسری را به خاطر دینش انتخاب کند، به هردو میرسد. اما اگر کسی دختر و پسری را فقط به خاطر شکلش انتخاب کند، دین که ندارد، شکلش هم با یک مرضی، با یک سنی از او برمیآید. دو شکم میزاید. آن طراوت اصلیاش را، یعنی از گردونه خارج میشود. مال هم همینطور است.
آمد گفت که من میخواهم با کسی ازدواج کنم ولی یک خرده احمق است. فرمود: نه! نه، نه نه! بد خلق است. فرمود: نه! در انتخاب همسر هم لازم نیست خیلی زیبا باشد. چون زیبای زیبا که نادر است. زشت زشت هم نادر است. بدنهی مردم متوسط هستند. بدنهی مردم متوسط هستند، گیر نباید بدهیم.
گاهی دخترها در خانه میمانند به خاطر اینکه یکی از دندانهایش روی هم افتاده است. خوب حالا دو تا دندانهایش روی هم افتاده باشد. پسر مثلاً میبینی یک وقتی راه میرود، یک میلیمتر پایش کج میشود. حالا مثلاً این هم شد... از پیغمبر یاد بگیریم. گفتند: بلال نمیتواند «اَشهدُ» بگوید. میگوید: «اَسهَدُ ان لا اله الا الله» فرمود: بلال اینقدر کمال دارد، که من به سین و شین او گیر نمیدهم. یک وقت یک دختری کمالی دارد. حالا مثلاً فرض کنید لهجهاش چطور است. یا محلهشان، یا مالشان، در انتخاب همسر، برای تربیت نسل نو، «اخْتَارُوا لِنُطَفِکُم» (کافی،ج5،ص332) حدیث داریم نطفهی شما یک سرمایه است. نطفهی انسان یک سرمایه است. این اسپرم نیست. این یک سرمایه است. این انرژی هستهای است. میتواند صدام شود. میتواند امام خمینی شود. مواظب باشید، مرغ و خروس نیستید که برای دفع شهوت کنار هم میروید. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» (بقره/223) آیهی قرآن بخوانم. قرآن میفرماید که: «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُم» (بقره/223) همسر برای همسر وسیلهی عشق و شهوت و اینها است. بعد میگوید: مرغ و خروس نیستید. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» کلمهی «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» در قرآن چسبیده به کلمهی «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُم» خیلی مهم است. مهندسی قرآن! میگوید: زن و شوهرها با هم آمیزش جنسی کنید. بعد میگوید که: مرغ و خروس نیستید فقط برای شهوت. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» شما باید ذخیره کنی برای خودت. یعنی الآن از حلال تأمین شوی که فردا به زن مردم نگاه نکنی. یا امروز با حلال آمیزش کنی که یک نسل پاکی تحویل بدهی. سرمایه گذاری است. انتقال نطفه نیست. «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه» (اعراف/58) قرآن میفرماید: شهر تمیز است که سبزیهایش خوب میشود. گل و گیاهش قشنگ میشود.
خوب، زینب کبری (س) یک دختر خیلی زیبا داشت. خیلی دخترش زیبا و خوشگل بود. معاویه فرستاد و گفت: دخترت را به یزید بده. سه تا چیز هم، یکی که من هرچه خواستی به تو میدهم. یکی علاقهی ما با بنیهاشم که بنی امیه و بنی هاشم با هم بد بودند. نمونهاش کربلا. رابطهی ما با بنی امیه و بنی هاشم هم رابطهی ما خوب میشود، و یکی دیگر هم اینکه اگر دختر زینب خیلی به خاطر زیبایی خواستگار دارد، یزید هم خیلی خواستگار دارد. بیا با هم وصلت کنیم. خواستگار که آمدند مروان هم نمایندهی معاویه بود. زینب کبری فرمود که: عبدالله شوهر زینب فرمود که: اختیار با امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است. رفتند گفتند: آقا! معاویه دختر زینب را برای یزید خواستگاری کرده است. سه تا شرط گفته است. هرچه بخواهید مهر کنید. امام حسین (ع) فرمود: ما بنی هاشم دختر فروش نیستیم. که دخترمان را به یک آدم رذلی بدهیم به خاطر سکه! ما دختر فروش نیستیم. این یک مورد. 2- اما دعوای بنی هاشم و بنی امیه هم اصلاً هیچ وقت حل نخواهد شد. چون یکی نگاهش دنیا است، یکی نگاهش آخرت است. اینها اصلاً این دو پیوند نمیشود. بگوییم: ما اسفناج و گلابی را میخواهیم پیوند بدهیم. اینها اصلاً هیچ وقت پیوند نمیشوند. دو تا نگاه است. و اما یزید هم خیلی خواستگار دارد، سر ما منّت نگذار. بله یزید هم خواستگار دارد. دختر زینب هم خواستگار دارد. اما خواستگارهای یزید، چه کسانی هستند. خواستگارهای دختر زینب چه کسانی هستند؟ ببینید چه کسانی هستند؟
3- انواع همسران در قرآن
خوب در قرآن چهار نوع زن و شوهر داریم. یک زن و شوهری که هردو همفکر هستند در خوبیها. مثل ابراهیم و هاجر، مثل پیغمبر (ص) و خدیجه، مثل فاطمهی زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع) هردو همراه هستند.
یک زن و شوهر داریم هردو بدجنس هستند. مثل ابولهب و خانمش. «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) آیهی آخر میگوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/4) «وَ امْرَأَتُهُ» یعنی خانم او، هم خود ابولهب بدجنس بود، هم زنش بدجنس بود. پس هردو همفکر هستند در خوبی. این یک مورد. هر دو همفکر هستند در بدی. این یک مورد. گاهی مرد خوب است و زن بد است. مثل زن حضرت نوح و زن حضرت لوط. مرد پیغمبر بود. زنش بد بود. گاهی هم مرد بدجنس است و زن خوب است. آن را هم شما بگویید. آسیه و فرعون. مرد بد بود و زن خوب. همه رقم را داریم. البته اینکه میگویند: خانواده، خانواده مؤثر است. نه علت تامّه! خانواده بیاثر نیست. اثرش هم مهم است.
در یکی از جبههها بچههای فاطمه زهرا (س) امام حسن و امام حسین بودند. امیرالمؤمنین (ع) فرزندی دیگر داشت. او در جبهه میترسید جلو برود. حضرت امیر با پشت شمشیر، قلافش زد گفت: برو کنار! «أدرکک عرق من أمک» (بحارالانوار،ج42،ص98) تو اگر شیر زهرا را خورده بودی، شجاع بودی. امام حسین روز عاشورا گفت: عجب! شما به من میگویید: با یزید بیعت کنم؟ میدانید من کجا تربیت شدم؟ من در دامن زهرا (س) تربیت شدم. من در دامن زهرا تربیت شدم. کسی که در دامن زهرا تربیت شد، هرگز با طاغوت بیعت نمیکند. نقش خانواده در تربیت.
زن و شوهر باید مشورت بکنند. حتی در زمانی که مسائل اختلافی پیش آمد، نباید حالا که اختلاف است... قرآن میگوید: حتی زمانی هم که به هیچ عنوانی با هم سازگار نیستید، و لازم است جدا شوید، از خودتان و همهی فامیل، عقلا، همهی مصلحین، آدمهای اولوالالباب، صاحبان فکر میگویند: اینها به هم نمیخورند. جدا شوند. طوری نیست. خوب جدا شوند. چون در اسلام بنبست وجود ندارد. که بگوییم: نه حالا کسی ازدواج میکند، بعد میبیند به هم نمیخورد. فکر دو تا است. خوب حالا بنبست نیست طلاق بگیر. منتهی آن وقتی هم که طلاق میدهید، انتقام نکشید. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بحارالانوار،ج100،ص346) پولدار هستی پول خوب به خانم بده. فقیری، همان مقداری که میتوانی به خانم بده. یعنی جدایی شما هم باید جدایی نیکو باشد. انتقام نباشد.
4- توجه مرد به خواستههای معروف همسر
برای همسرداری قرآن چند تا جمله دارد. حتماً این خانمها دیگر این سه کلمه را یاد بگیرند که به شوهرانشان نشان بدهند.
1- قرآن میفرماید: «یَرْضَیْن» (احزاب/51) یعنی خانم راضی باشد. دیگر چه؟ «تَقَرَّ أَعْیُنُهُن» (احزاب/51) چشم خانم به جمال شما روشن شود. دیگر چه؟«لا یَحْزَن» (احزاب/51) خانم حزن پیدا نکند. غصّه نخورد. این «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف» (نسا/19) این آئین همسرداری است. چطوری همسرداری کنیم؟ همسر راضی باشد. چشمش به جمال شما روشن باشد. غم و غصّه نخورد.
«عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف» زندگی شما عرفی باشد. یعنی توقع اضافه از هم نداشته باشید. امام (رضوان الله تعالی علیه) دختر و پسرها میآمدند عقد بخوانند، میگفتند: آقا اول زندگی ما است یک نصیحت کن. فرمود: گیر ندهید. من گفتم: پلو و عدس! تو گفتی: پلو و ماش! من گفتم: خانهی عمه برویم. تو گفتی: خانهی خاله برویم. من گفتم: این پارچه صورتی باشد، شما گفتی: این پارچه سبز باشد. من گفتم: ساعت هشت میآیم. تو ساعت نه آمدی. گیر میدهند. امام فرمود: اگر میخواهید زندگی شما شیرین باشد، گیر ندهید.
البته آدم گاهی در خانه یک چیزهایی میبیند که نمیپسندد. حالا مثلاً خانم برداشته یک چیزی را خریده، شما نمیپسندی. حالا یک چیزی خریده، شما نمیپسندی. این بود خرید تو! کور بازار نرود بازار میگندد! حال آدم گرفته میشود. حالا مرد یک چیزی آورده است، یک میوهای خریده است. هندوانه خریده است. هندوانه را پاره میکنند، میبیند هندوانه سفید است. میگوید: هندوانه فروش میگفت: هندوانه به شرط چاقو! گفت: خوب یک هندوانه، هندوانه را آورد گفت، چاقو بکش ببینم! چاقو کشید دید، هندوانه اصلاً نرسیده است. گفت: خوب چرا این سفید است؟ گفت: ببین این اول سرخ بود. چاقو در شکمش رفت رنگش پرید. (خنده حضار)
اگر گیر ندهیم زندگی شیرین است. بسیاری از اختلافات خانوادگی سر یک چیز جزئی است. مادر بچهاش را دعوا میکند. پدر میداند نباید دعوا کند. حالا مادر بیخود دعوا کرد. ولی حالا دیگر شما روبروی بچه به مادر نگو: غلط کردی. نباید بزنی. خوب مادر جلوی بچهاش خوار میشود. یا پدر دعوا میکند، بیخود دعوا میکند. اگر یک چیزی بیخود دیدیم، رد شویم. در این بیخودها گیر میدهیم. آنوقت عوض یک دقیقه بیخود یک جریان بیخود پیش میآید. الآن یک جرقه است. منتهی ما این جرقه را یک جریان میکنیم. حالا عرض کردم نباید بخرد، خرید. نباید دعوا کند، دعوا کرد. نباید این حرف را بزند، زد. حالا یک جرقهی خلافی بود. بر فرض جرقهی خلافی بود شماجرقّهها را جریان نکنید. تمام شود برود.
5- حفظ عفاف و دوری از خودنمایی در جامعه
خوب، عرض کنم به حضور شما که خانم هم باید عفت داشته باشد، هم باید با سواد باشد. عفت داشته باشد. قرآن میگوید که: «قَرْنَ فی بُیُوتِکُن» (احزاب/33) «قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید. «قَرْنَ فی بُیُوتِکُن» یعنی از خانه بیرون نیایید. اما اگر میخواهید بیرون بیایید «وَ لا تَبَرَّجْن» (احزاب/33) اگر خواستید بیرون بیایید برج نشوید. آخر برج ساختمانهایی است که به آدم چشمک میزند. «وَ لا تَبَرَّجْن» «تَبَرُّج» از برج است. یعنی خودنمایی نکنید. در خانه بنشینید. لازم شد بیرون بیایید، بیایید. اما خودنمایی نکنید که همهی مردم شما را نگاه کنند. از نظر تحصیلات میگوید. «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فی بُیُوتِکُن» (احزاب/34) یعنی آن چیزهایی که تلاوت میشود، آیات آسمانی که میآید. آیات را یاد کنید. یعنی درستان را بخوانید. از خانه که بیرون میآیید برج نشوید. تا نیاز نیست لازم نیست بیرون بیایید. «قَرْنَ» قرار بگیرید. «وَ لا تَبَرَّجْن» خواستید بیرون بیایید، برج نشوید. «وَ اذْکُرْن» از مطالب علمی عقب نمانید. این برنامهی اسلام است. هرچه هم میگویم از قرآن میگویم.
دیگر روانشناسان شرقی چه گفتند و غربی چه گفتند. ما را خدا آفریده است. ببین آدم یک بخاری که میخرد، یک کولر، کامپیوتر، پلوپز، زودپز یک چیزی که میخرید باید آن مهندسی که این را ساخته قانونش را بدهد. شما حاضر هستی یک کامپیوتر بخری، بعد بگویی: حضرت حجتالاسلام آقای قرائتی دستورالعمل کامپیوتر من چیست؟ نمیدانم چیست. حتی یک بخاری بخرید. چگونه روشن کنیم؟ کولر! به من چه. قرائتی چه کاره است که دستور بدهد. شما میگویی: همیشه باید کسی دستور بدهد که این را ساخته است. آن کسی که کامپیوتر را ساخته است، پلوپز را، کولر، یخچال و تلویزیون را ساخته است، آن کسی که ساخته است میداند چه ساخته است. باید دستورش را هم او بدهد. ما در همهی محصولات میگوییم:سازنده قانونش را بدهد. به خودمان که میرسیم میگوییم: روانشناسان غرب، روانشناسان شرق، مگر روانشناسان مرا ساختند؟ البته بد نیست آدم ببیند اینها چه میگویند. ولی برای اینکه یکوقت نگویند: ایشان وارد نیست، مثل گذرنامه است. گذرنامه بد نیست برای اینکه آدم از مرز بخواهد بیرون برود، گذرنامه میخواهد. اما گذرنامه سرمایهی شما نیست. آقا ببخشید سرمایهی شما چیست؟ سرمایهی من دو چیز است. یکی شناسنامه، یکی گذرنامه! گذرنامه لازم است. شناسنامه هم لازم است. اما اینها سرمایه نیست. مثل دستگیره! آدم وقتی میخواهد یک قابلمهی داغ را بلند کند، دستگیره لازم است، اما دستگیره سرمایه نیست. یک عروس نمیتواند به شوهرش بگوید: میدانی چه دارم؟ من دستگیره دارم. دستگیره برای عروس لازم است اما جزء سرمایه نیست. اینهایی که فوق لیسانس هستند و دکتر هستند و پایان نامه مینویسند، این اول کارشان است. اگر کسی فکر کند که این پایان نامه آخر تحصیلاتش است، این اشتباه کرده است. آدمی که پایان نامه مینویسد میخواهد خودش را به دنیای علم مطرح کند که بنده توانستم یک بحث علمی را پژوهش کنم و به یک تحقیقی برسم. خوب دستت درد نکند. این تحقیق پایان نامه اول کار است. آخر کار نیست. مثل آدمی که دندانهایش بیرون میآید. دندانهایش که بیرون آمد نباید بگوید: توجه توجه! خوب چه چیزی میخوری؟ آدمی که دندانهایش درآمد اول خوردنش است. نه آخر خوردنش. به یک پژوهش قانع نشویم. به یک تحقیق، به یک پایان نامه نویسی. مراجع تقلید ما کارشان از هفتاد سالگی شروع میشود. در ادارههای ما پنجاه سالگی بازنشست میشوند. هفتاد سالگی شروع میشود.
خوب تربیت خانوادگی، مرد خادم زنش است. حتی پیغمبر اولوالعزم مثل موسی. یک آتشی را دید. زمستان بود داشتند با خانمش سفر شبانه میرفتند. گفت: هوا سرد است. شما اینجا بمانید من بروم آتش بیاورم. رفت که آنجا آتش بیاورد، به او وحی شد. «لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون» (نمل/7) یعنی من پیغمبر اولوالعزم حضرت موسی باید خادم خانمم باشم. وسیلهی گرمکن بیاورم. بروم آتش بیاورم. «لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون» مرد باید خادم خانمش باشد. امیدوارم که خانم من الآن پای تلویزیون نباشد. چون اگر خانم من باشد، خواهد گفت: پس چرا خودت کارهای خانه را نمیکنی؟ البته من هم گاهی یک کاری میکنم. ماهی یک استکان میشویم!
6- حفظ اعتدال در محبت به فرزندان
محبت به طفل، یک نفر نزد پیغمبر آمد و گفت: من هیچ وقت بچههایم را نبوسیدم. پیغمبر فرمود: عجب سنگدلی هستی. خیلی آدم بی خودی هستی. بچهات را نبوسیدی؟ یکی هم یکی از بچههایش را بوسید آن یکی را نبوسید. حضرت فرمود: چرا او را بوسیدی و او را نبوسیدی؟ بچه میفهمد. بچه میفهمد. وقتی هم میفهمد عکسالعمل نشان میدهد. محبت باید کرد ولی محبت افراطی نباشد. یک حدیث داریم حضرت فرمود: وای به پدران و مادران آخرالزمان برای تربیت بچههایشان. بد تربیت میکنند. یک کسی گفت: آقا اینها کافر هستند. فرمود: نه کافر نیستند. مسلمان هستند. اما بچههایشان را لوس بار میآورند. هم باید محبت کرد. هم باید محبت را اندازهگیری کرد. اگر محبت نبیند عقدهای میشود. اگر محبت زیاد باشد، لوس میشود. ما نباید لوس باشیم.
گروهی داشتند با امام صادق (ع) میرفتند. بند کفش امام پاره شد. اصحاب گفتند: آقا کفش مرا پا کنید. فرمود: بند کفش من پاره شده است. بند کفش من پاره شده انوقت شما پابرهنه شوید؟ خوب من خودم پابرهنه میروم. یعنی نباید لوس باشم.
در یک ماجرای اردویی خواستند آبگوشتی درست کنند، یک نفر گفت: من گوسفند را میکشم. یک نفر گفت: من طبّاخی میکنم. هرکسی... یک نفر گفت: من ظرفها را میشویم. پیغمبر فرمود: پس من هم هیزم جمع میکنم. گفتند: اِ... خواهش میکنیم. خواهش میکنم. بیایید اینطرف! فرمود: ببینید اگر میخواهید من از این آبگوشت بخورم باید هیزم جمع کنم. اینهایی که لوس هستند. سفره پهن میشود میآید میخورد. وقت کار جیم میشود. وقت کار جیم میشود. اینها آدم بدی هستند. اینها تجاوز به حقوق است.
تربیت خانوادگی را باید از خود خانه باید شروع کنیم. چطور بچه را تربیت کنیم؟ هستند آدمهایی که وقتی میخواهند به مرجعشان خمس بدهند، بچههایشان را میبرند. به بچههایشان میگویند: بچهها! این آقا آیتالله العظمی مرجع تقلید من است. با زور هم مرجع دین نیست. خودم انتخاب کردم. خودم هم تحقیق کردم، گفتند: فقیهِ عادلِ بیهوس. ایشان را تشخیص دادم. الآن هم سال گذشته مثلاً مبلغی دارم میخواهم بیست درصدش را خمس بدهم. شما ببینید من خمسم را به آقا میدهم. شما هم اگر من مردم خمستان را بدهید. تربیت خانوادگی! بیا با هم زیارت برویم، منتهی یک زیارتی نخوانیم که این بچه وحشت کند. زیارت کوچک.
7- رعایت حال کودکان توسط پیامبر
یکبار پیغمبر سر نماز، نمازش را سریع خواند. گفتند: یا رسول الله خیلی تند خواندی؟ فرمود: در نماز جماعت شنیدم یک بچهی شیرخوار جیغ میزند و مادرش سر نماز است. من زود نمازم را خواندم که بچه زیادی جیغ نزند. یکبار پیغمبر ما سجدهاش را زیادی طول داد. گفتند: یا رسول الله! چرا سجده را طول دادی؟ فرمود: کمرم میدان ورزش بود. بچههای کوچولو روی کمر من بازی میکردند، میخواستم بازی بچهها به هم نخورد. مثلاً حالا کدام روانشناس حاضر است کمرش میدان ورزش باشد؟ شما بگویید... کدام روانشناس، آنهایی که روانشناسی کودک مینویسند و میخوانند، چه کسی حاضر است که کمرش میدان...
بچه را به پیغمبر دادند، مثلاً در گوشش اذان بگوید یا اسم رویش بگذارد. یک مرتبه بچه ادرار کرد. تا بچه ادرار کرد، مادر گفت: اوه...! فرمود: چه شده؟ گفت: آخر لباس پیغمبر ادراری شد. گفت: خوب بشود. میشویم. تو چه حقی داشتی داد بزنی؟ حالا کدام روانشناس بچه بغلش است که بچّه بشاشه (خنده حضار) و این روانشناس صدایش در نیاید. عرض کردم من تحقیر نمیکنم. روانشناسی باید اصطلاحات را خواند. کتابها را هم باید خواند. من خودم راجع به مدیریت در قرآن کار کردم، کتابهای مدیریت دانشگاه را هم گرفتم خواندم. چند تا کتاب مدیریت را خواندم. منتهی از قرآن آیاتی درآوردم که وقتی به دکترای مدیریت گفتم، گفتند: میشود یک کلاس بگذارید؟ گفتم: بله! نشستند صف اول. همه دکترای مدیریت. آنهایی که کتابهایشان در دانشگاههای کشور تدریس میشود. من صد تا اصل از اصول مدیریت در قرآن گفتم. گفتند: والله بالله اینها در کتابهای مدیریت نیست. اصلاً اینها نیست. من غصه میخورم از اینکه «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم»
احسان به پدر و مادر، هرکس میخواهد باشد ولو کافر. اما اطاعت از پدر و مادر به شرطی که به راه انحرافی نکشد. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نمیگوید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ المؤمِنَین» «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» چه مؤمن چه کافر! «بَرّاً أَوْ فَاجِراً» (کافی،ج2،ص636) یعنی محبت باید به پدر و مادر کرد، ولو پدر و مادر نااهل باشند. اما اطاعت چه؟ نه! اطاعت نکن. اگر دارند تو را منحرف میکنند، اطاعت نکن. «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشرِکَ» (عنکبوت/8) یا «عَلى أَنْ تُشْرِک» (لقمان/15) دو تا آیه داریم. «لِتُشرِکَ» یا «عَلى أَنْ تُشْرِک» «فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/15) اطاعت نکن. یعنی پدر و مادر خواستند تو را کج کنند، کج نشو. اما به آنها محبت بکن. محبت بله، اطاعت گاهی بله، گاهی نخیر!
8- مسئولیت پدر در تغذیهی فرزندان از مال حلال
تغذیهی حلال! اگر پدر و مادر در خانه لقمهی حرام میآورند، این امور تربیتی چه کند؟ آخوند روی منبر چه کند؟ خود شما چه میکنی؟ اگر در یک هواپیما قیر بریزند. هواپیما را باید بنزین مخصوص بریزند. در شکمش قیر میریزند. بعد شما دائم هواپیما را رنگ میکنی، خلبانش را درست میکنی. نمیپرد. بابا قیر در آن است که نمیپرد. اگر در شکم غذای حرام رفت، دیگر هیچ روانشناس و آیتاللهی کاری دستشان نیست. امام حسین (ع) فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَام» (بحارالانوار،ج45،ص8) روز عاشورا فرمود: من سه بار حرف زدم، هیچ کدام گوش نمیدهید. شکم شما از حرام پر شده است. پدر و مادرهایی هم که بچهشان را دوست دارند، لقمهی حرام به بچهشان ندهند. تربیت خانوادگی! «أَیُّها أَزْکى طَعاماً» (کهف/19) اصحاب کهف که از خواب بیدار شدند، اصحاب کهف که از خواب بیدار شدند، گفتند: گرسنهمان است. بروید غذا بیاورید منتهی «أَزْکى طَعاماً» یک غذای زکی و یک غذای حلالی بیاورید.
بچهها را در خانه تربیت کنید. قرآن یک آیه دارد میگوید: حتی بچههایی که به تکلیف نرسیدند، سه بار در بزنند. صبح، ظهر، شب! نگویند: اتاق پدر و مادر است. در را باز کنند. ممکن است پدر و مادر در یک حالتی باشند که شما حق نداری در را باز کنی. در بزن! اگر گفتند: بیا بیا! در زدن را یاد بدهیم.
بچهها را بدون دعوت مهمانی نبرید. یکجایی ماه رمضان افطاری است. شما را دعوت کردند. همهی بچهها را میبریم. این گربهها هرجا میروند، بچههایشان را هم میبرند. ما که انسان هستیم. اگر از بچه دعوت کردند، بچه را هم ببر. اما اگر بچه را دعوت نکردند، به خصوص حالا که صندلیها معلوم است و خانه ها تنگ است. غذا را هم از بیرون میآورند. با این شرایط فعلی اگر دعوت شدید، بچههایتان را نبرید.
فیض کاشانی میگوید: اگر کسی بچهاش را مهمانی برد و صاحبخانه ناراحت شد، چون غذا کم میآید، آن لقمهای که بچه میخورد حرام است. چرا بچه لقمهی حرام خورد؟ هم بچهها را دعوت کنید و هم اگر کسی دعوت نکرد، بچه را نبریم.
بچه را به نماز دعوت کنیم. حتی حدیث داریم پول که به فقیر میدهی، این را قبلاض هم گفتم. خودت به فقیر نده. به بچهات بده بگو: تو به فقیر بده. یعنی این کمک به فقیر را به نسل بعد هم منتقل کن. با بچهها مشورت کنید. ابراهیم صد ساله با بچهی سیزده ساله مشورت میکند. میگوید: من مأمور شدم تو را ذبح کنم. «فَانْظُرْ» نظر بده «ما ذا تَرى» (صافات/102) رأی تو چیست؟ با بچه مشورت کنیم. به بچه محبت کنیم. اما بچه لوس نباشد. روز جمعه بچهات را حمام ببر. بگو: امروز جمعه است، غسل جمعه! غسل جمعه را زیر دوش به او یاد بده. این غسل را بلد شود. بعد که بزرگ میشود، غسل واجب هست، میگویی: این هم مثل همان است.
خدا پدرم را رحمت کند. بچه بودم گفتم: میخواهم چراغانی بروم. گفت: بیا این را ببین. گفتم: خوب دیدم. این یک لامپ است. گفت: آنجا هم هزار تا مثل این است. گفتم: خیلی خوب. شما هم بچهات را ببر غسل جمعه را به او یاد بده. بگو: غسل جمعه را یاد گرفتی. غسلهای واجب هم که بعداً بزرگ میشوی، مثل این است. یا شب قدر ماه رمضان. شب قدر او را حمام ببر. غسل مستحبی با غسل واجب فقط نیّتهایش فرق میکند. آموزش خانوادگی تربیت خانوادگی.
خدایا هرچه در تربیت بچههایمان کوتاهی کردیم، کوتاهیهای گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. از این به بعد به ما توفیق بده ما نسبت به این بچههایی که امانت دست ما هستند، نسبت به این امانتهای پاک ما را خائن قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»