سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
هرگاه بنده در دل شب با مولای خود خلوت کند و به مناجات پردازد، [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

بسم الله الرحمن الرحیم

قیامت خواهد آمد !

قیامت نزدیک است، نزدیک تر از چشم به ابرو! خیلی نزدیک است، باورکنیم .

آیا هیچ باورمان می آید که شاید تا چند لحظه دیگر زنده نباشیم؟ چیزی که برای عده ای حتمی است، خود ما هم مشاهده کرده ایم و می کنیم. همه ی اینها برای باور ماست، چه بسا فردا هم ما «مرده ای» باشیم که بر صحنه ی یقین دیگران حک بشویم! تازه آن وقت به خود بیاییم و فریاد بزنیم: خدایا! مرا به دنیا بازگردان، تا انسان صالح و مفیدی باشم!

وجواب بشنویم: هرگز!

این صحنه، حقیقتی است که واقع خواهد شد، همانطور که قیامت برپا خواهد شد.

قیامت نیز مانند «مرگ»  دریک لحظه تحقق می یابد، بلکه زودتر از یک لحظه؛ از یک چشم به هم زدن نیز کمتر، خیلی خیلی زود! چه بسا درآینده ای نزدیک، زمین زیر و زبر شود؛ دریاها بخشکد، کوه ها از هم بپاشد، خورشید بی فروغ شود و قیامت تحقق یابد. آیا آماده مسافرت هستیم؟ اگر جواب مثبت است، پس کوله بار خود را آماده کنیم؛  توشه ی سفر برگیریم؛ حساب ها را تسویه کنیم که مرگ نزدیک است و پس از مرگ نیز، قیامتی حتمی است؛ جایی که انسان های خوب از بدان جدا می شوند و عاقبت هر گروهی در گرو اعمال خویش است؛

عده ای در بهشت برین، جام شادمانی بر می گیرند و تعدادی نیز در «عذاب دوزخ» برای همیشه معذبند اکنون با هم به تماشای صحنه هایی از قیامت می رویم، تا بیشتر باورمان شود که «آخرت» کجاست و چه ماجراهایی دارد.

 

آمدن قیامت و سپیده دم رستاخیز

                                                                      

آفتاب، روشنایی را ازدست داده است؛ ستارگان از هم پاشیده اند؛ کوه ها فروریخته اند دریاها شعله ور شده اند؛ مادران شیرده از وحشت، بچه های خود را رها کرده و پا به فرار گذاشته اند. و بالاخره با دمیدن مرحله ی اول «اسرافیل» در شیپور، قیامت شروع و همگی موجودات و مخلوقات از بین می روند و با دمیدن اسرافیل در صور (شیپور) «بار دوم» همه زنده می شوند و آدمیان، همین که از قبر خارج می شوند، با سرعت شروع به دویدن می کنند. گویا علامت و تابلوی مخصوصی را هدف قرار داده اند و اینان می خواهند هر چه زودتر خود را به آن برسانند! با چشمانی اشک آلود به اطرافشان نگاهی می اندازند و می گویند:

قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا (یس/52)

«ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟»

و سپس با سرعت سرشان را بالا می اندازند و در حالیکه پلک چشمهایشان بی حرکت است، دلشان فرو می ریزد و با دیدن «عذاب الهی» سخت متحیر می گردند و از خود می پرسند: این جا دیگر کجاست؟ حتماً « قیامت» شده و اینجا یکی از توقف گاههای آن است! آه نکند قیامت برپا شده باشد؟!

به هر طرف که می روی بیشتر حیران می مانی، هیچکس به فکر تو نیست؛ روزها پشت سر هم می گذرد و عذاب «حیرت» آزارت می دهد و نمی دانی چه بکنی؛ به خود وعده می دهی که شاید در توقف گاه بعدی آرامتر باشم، اما چنین نیست به توقف گاه بعدی هم نزدیک می شوی؛ همهمه همه جا را پر نموده است و عده ای دل هایشان در گلوها یشان گیر کرده است.

إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ کاظِمینَ (غافر/18)

«آنگاه که جانها از شدت ترس به گلوگاه میرسد»

با دیدن این منظره، ترس و وحشت بیشتر می شود و درمیان آن «هیاهو» از خود سوال میکنی: عاقبت چه خواهد شد؟ بالاخره به کجا می روم؟ کی محاسبه ام تمام می شود؟ اما کسی را نداری که پاسخت را بگوید و جواب سوال هایت رابدهد. همه درفکر خودشان هستند؛ هرکسی با خود بگومگوهایی دارد و تودر حال زاری و ترس هستی که به موقف سوم می رسی؛ تازه فهمیده ای که کجا هستی؛ از اطرافیان درباره گناهان و ثواب هایشان سوال می کنی.  

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ (صافات/27)

«بعضی به بعضی رو می کنند و از یکدیگر پرسو جو می کنند و هرکدام جوابی می دهند.»

جواب آنها دردی بر دردهایت اضافه می کند و تو را بیش تر دچار تردید وترس می نماید و در سختی و دشواری به سر می بری و انتظار عبور از توقف گاه را می کشی که ناگهان نگاهت به برادرت می افتد و با سرعت به طرفش می روی و صدایش می زنی: برادر! برادر!

بیا! بیا این جا من اینجا هستم و «او» با دیدن«تو» پا به فرار می گذارد، و«تو» او را دنبال می کنی تا حرفت را به «او» بگویی، ولی هرچه می دوی «او» سرعتش را بیشتر می کند و «تو» ناامید و خسته و کوفته توقف می کنی عرق سر و رویت را پوشانده است و می خواهی آن را پاک کنی ولی مگر می شود سرت را از شرمندگی به پایین  می اندازی و می خواهی به طرف جلو بروی که پدرت تو را می خواند و تو با دیدن او از شرمندگی گناهانی که کرده ای پا به فرار می گذاری و با خود می گویی: باید از این صحنه «فرار» کنم و بیرون روم ! اما فریادی تو را متوجه خود می کند که:

وَ الَّذینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ (یونس/27)

«آنان که مرتکب گناه شده اند باید مجازاتی همانند گناه خود با ذلت و خواری ببینند و هیچ قدرتی وجود ندارد که بتواند آنان را از سخط الهی و کیفر عادلانه او بر کنار نگاه دارد»

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (صافات/24)

 «اینان را در مواقف متوقف سازید که مسئول اعمال خویش هستند» و «تو» با خود می گویی: «بهتر است نزد اقوامم بروم و به هر صورت ممکن از آنها مدد بگیرم شاید بتوانم به بهشت راهی پیدا نمایم!

«راه فرار کجاست» و پاسخ می شنوی: «راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد»

به طرف محل قبلی ات حرکت می کنی و در میان آن همه جمعیت آن همه غوغا دنبال دوستان و خویشانت می گردی تا این که یکی از آنها را پیدا نموده و از «او» درخواست می کنی تا «تو » را یاری نماید.

و او می گوید :

اتفاقاً من هم دنبال تو می گشتم تا از تو کمک بگیرم! پس وای بر من! و«تو» ناراحت و خشمگین و درمانده به فکر فرجام سرنوشت خویشی و باخود می گویی: آیا امیدی می رود که نجات پیدا کنم؟!

صدایی را می شنوی که می گوید:

«کجا هستند کسانی که (شمادردنیا) آنها را شریک من می پنداشتید؟ شرکای خود را (به فریادرسی) بخوانید!» (قصص/64-62)

و «تو» جواب می دهی: وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ (انعام/23) «سوگند به خدا، پروردگار ما، که ما مشرک نبوده ایم»

و با این دروغ، مهری بر لب هایت زده می شود و به جای لب ها پوست بدن و دست ها و پاهایت به گمراهی و گناهان «تو» گواهی می دهند!

کم کم پرده ها کنار می رود و می فهمی که دیگر جای انکار و دروغ باقی نیست.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | یکشنبه 89 خرداد 2 ساعت 5:14 عصر |

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ