موضوع: آرامش فرد و جامعه، در سایهی قرآن و روایات
تاریخ پخش: 29/11/88 بسم الله الرحمن الرحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی در این جلسه میخواهم مقداری راجع به امنیت در قرآن صحبت کنم. مسئلهی امنیّت و آرامش. موضوع ما، بسم الله الرحمن الرحیم. امنیت و آرامش.
از نعمتهایی که خداوند در قرآن بارها بیان کرده است، مسئلهی امنیّت و آرامش است. حالا امنیّت و آرامش، چند زاویه دارد. امنیّت و آرامش فیزیکی، روانی، علمی، اقتصادی، الآن در جامعهی ما میگویند: فلانی امنیّت شغلی ندارد. یعنی نمیداند فردا چه میشود؟ یا مثلاً مهریهها را گران میکنند؟ میگوییم: مگر دخترت را میفروشی؟ این همه سکه چه خبر است؟ میگوید: میترسم یکوقت داماد دخترم را طلاق بدهد و رها کند و برود. من امنیّت خانوادگی ندارم. مهر زیاد میگیرم، که بتوانم داماد را چهارمیخ کنم. اگر خواست فرار کند، گیر باشد. امنیّت خانوادگی! اینکه ما ضامن میگیریم برای این است که امنیّت اقتصادی نیست. میترسیم ببرد بخورد. میگوییم: چه کسی ضامنت است؟ اینکه اسلام سفارش کرده راست حرف بزنید، برای اینکه اگر مردم دروغگو شدند، هیچکس به حرف هیچکس اعتماد ندارد. اعتماد از دست میرود. اینکه میگویند: اگر با کفّار هم عهد بستید، به عهدتان وفا کنید، به خاطر این است که حتی کفّار هم باید امنیّت داشته باشند. 1- ایمان به خدا، عامل امنیت و آرامش این مسئلهی امنیّت یک خرده فکر کنیم میبینیم اصلاً همهی کارهای ما به خاطر این است که در آن آرامش باشد. در خود ایمان به خدا آرامش است. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یعنی آدم که خدا دارد، آرامش دارد. حالا مردم فهمیدند، نفهمیدند. بالاخره خدا که میداند. اینکه آدم بفهمد که مردم نفهمیدند، ولی خدا فهمید. مردم حساب زحمات مرا ندارند، اما خدا حسابش را دارد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» (زلزله/7) یعنی به اندازهی وزن یک ذره اگر کاری را بکنید، در این هستی هدر نمیرود. خدا ریز و درشت را میبیند یعنی چه؟ یعنی خاطرت جمع باشد. مردم بفهمند یا نفهمند. حالا که فهمیدند، قدردانی بکنند یا نکنند، حالا که قدردانی کردند، به اندازه قدردانی بکنند، یا کم بگذارند. هرچه بادا باد! خدا میداند. توحید مایه آرامش است. بسم الله الرحمن الرحیم. بگذارید من این را باز کنم. آرامش در سایهی توحید، در سایهی نبّوت، در سایهی امامت و ولایت فقیه، آرامش در سایهی ایمان به معاد، آرامش در سایهی نماز، آرامش در سایهی جبهه و جنگ، آرامش در سایهی خمس و زکات. در همهی اینها یک نوع آرامش وجود دارد. اما توحید؛ شعار توحید چیست؟ «لا اله الا الله» فرمود: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» حصن یعنی قلعه، «وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» (بحار الانوار/ج49/ص126) « أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» این حدیث معروف است. یعنی کسی که خدا پرست شد، وارد قلعه شده است. آدم موّحد دستش را در دست خدا گذاشته است. همهی رادیوهای خارجی علیه تو گفتند! بسمه تعالی به درک! خدا از من راضی باشد، هرکس دلش هرچه میخواهد بگوید. این آرامش میدهد. امام حسین را روز عاشورا به رگبار بستند. اما فرمود: «رضاً برضاک» من راضی هستم. روی دوش پیغمبر گفت: راضی هستم. زیر سم اسب هم گفت: راضی هستم. این درس توحید است. امام که در هواپیما نشست از پاریس به تهران بیاید. به ایشان گفتند: چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی! ممکن است هواپیما سرنگون شود، چون حکومت هنوز دست شاه بود و بختیار و اینها و آمریکا. و ممکن هم است که هواپیما به سلامت بنشیند و جمهوری اسلامی تشکیل شود. یعنی جمهوری اسلامی تشکیل شود یا نشود، من به وظیفهام عمل کردم. ولذا در قرآن کنار «یَقتُلون» میگوید: «یُقتلون»، «یَقتلون»، «یُقتلون». «یَقتلون» یعنی تو دشمن را بکشی. «یُقتلون» یعنی دشمن تو را بکشد. هردو یکی است. من دشمن را بکشم، الحمدلله! پیروز شدم. دشمن من را بکشد، الحمدلله شهید شدم. «یَقتُلون»، «یُقتَلون» 2- حضرت سلیمان و حضرت داود، بندگان خالص خداوند دو تا پیغمبر در قرآن در سورهی صاد دو تا تابلو روبروی هم است. یکی تمام لذتها و امکانات در اختیارش است. سلیمان! حضرت سلیمان. صفحهی روبرو حضرت ایوب، همهی بدبختیها رویش آمد. دو تا تابلو را روبروی هم گذاشته است. این این صفحه قرآن است، این، این صفحه. هردو در سورهی صاد است. یعنی قرآن را که باز میکنی، این صفحه سلیمان است. این صفحه ایوب است. یکی همهی لذتها، یکی همهی تلخیها! پشت سر هر دو میگوید: « نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (صاد/30 و44) هم به سلیمان میگوید: « نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» هم به ایوب میگوید. یعنی اینها بندهی خوبی بودند. از من جدا نشدند. یعنی اگر کسی صیاد باشد، هم در دریای شور ماهی میگیرد، هم در دریای شیرین. اگر کسی غوّاص باشد، هم در دریای شیرین لؤلؤ و مرجان درمیآورد و هم در دریای شیرین. اگر کسی ناخدا باشد، هم در دریای شور قایقرانی میکند و هم در دریای شیرین. یعنی اگر خود آدم جوهر داشته باشد، صیّاد و غوّاص و ناخدا باشد، در همهی دریاها... در همهی امکانات میتواند استفاده کند. آدمی که مخلص شد، «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) بگو خدا، مهم نیست. اضافهکار هست یا نه؟ فعلاً این کار واجب است. خدا دوست دارد، من این کار را بکنم. چه مأموریت داشته باشم. چه مأموریت نداشته باشم. به بنده ابلاغ نشده است. طبق تبصرهی فلان از مادهی فلان، بنده مسئول روابط عمومی عطسه هستم. ایشان الآن سرفه کرد. به من ربطی ندارد. قانون خشک این میشود. یک کاری که لازم است و مفید است، انجام بدهیم. حالا بنده آمدم دیدم، اتفاقاً این کار را هم یکبار کردم.در یک خیابان تنگی، یک آدم لوسی، ماشینش را دوبله پارک کرده بود. آمدم پایین گفتم: باد چرخش را خالی کنیم، این که نمیشود. رفتم گفتم: صاحبش کجاست؟ گفتند: رفته دفتر محضر. رفتیم گفتیم: سوییچ را بده. بنده خدا نمیدانست چه کار داریم؟ سوییچش را داد. گفتم: فردا بیا بگیر. 24 ساعت تو باید بیماشین باشی. گفت: مگر پلیس هستی؟ گفتم: من حجة الاسلام هستم. ولی چون کار خلاف کردی، من کمک پلیس میکنم. یکبار دیگر دیدم، یک آبگوشت کلّهای این استخوانهای کله پاچه را در جوی آب ریخت. گفتم: خوب در جوی میریزی آشغال میایستد. جوی پر میشود. خرابی به وجود میآورد. گفت: به شما ربطی ندارد. من رفتم شهردار آوردم جریمهاش کردم. گفت: تو شهردار هستی؟ گفتم: من اینجا به کمک شهردار هستم. همهی ما پلیس هستیم. همهی ما شهردار هستیم. همهی ما معلم هستیم. 3- خدمت به مردم، به خاطر خدا اگر یک پوست موزی در کوچه افتاده، پوست خیاری، هندوانهای افتاده است، ممکن است یک مسلمان بیفتد، به بنده ابلاغ نشده است. ابلاغ یعنی چه؟ این را با نوک پا کنار بگذارید. با نوک پا کنار بگذار. اگر یک بچهای دارد غرق میشود، نباید بگویی: به بنده ابلاغ شده یا نه؟ شرح وظایف است. این شرح وظایفهایی که در ادارات دولتی است، اینها حداقل است. وظیفهی اصلی ما این است که خدا چه میگوید؟ هرکاری خدا میگوید باید انجام داد. این حداقل است نه حداکثر! بنده دارم کفشم را واکس میزنم. حالا که دستت واکسی شده است، شما هم در خوابگاه هستی، این کفش بغل دستیات را هم واکس بزن. به بنده چه؟ چشمش کور! خودش بزند. حالا که دستت واکسی شده است، کفش مرا هم واکس بزن. حالا که میبینی نانوایی خلوت است، یک نان هم برای این پیرزن همسایه ات بخر. چشمش کور! بچههایش کانادا هستند. خوب بچههایش کانادا باشند. فعلاً این پیرزن است، بچههایش نیستند. تو نانوایی رفتی، یکی هم برای این بگیر. ما هنوز به این آیه نرسیدیم. اگر این آیه را همهی مردم ایران حفظ کنند، همهی مشکلات، یعنی میشود گفت: هشتاد درصد مشکلات حل میشود. این آیهی دو کلمهای را حفظ کنند. قرآن میگوید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض» (آل عمران/195) یعنی من از تو هستم و تو هم از من هستی. اگر مردم هر کشوری باور کنند، من پلیس هستم و تو هم آخوند. من شهردار هستم، شهردار هم آخوند. من از تو هستم و تو هم از من. یعنی همهی وظایفی که مانده است، در جبهه که پیروز شدیم به خاطر این بود. که نگفتیم: به ما ربطی ندارد. دفاع از مرز برای نیروهای قوای مسلح است. نخیر! همهی مردم، آن در روستایش نان پخت. آن در شهر قند شکست. او نمیدانم لپه پاک کرد. همه با هم کمک کردند. تا شد! «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض» توحید امنیّت میآورد. ما بندهی خدا هستیم، خیلی کارها را میکنیم، خیلی از مشکلات حل می شود. یکی از چیزهایی که آدم بساطش به هم میریزد، این است که قانونها مختلف است. هرکسی در هر شهری، هر جایی یک قانونی، اگر همه را کنار بزنیم، بگوییم: قانون، قانون خداست. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه» (انعام/57) قانون، قانون خداست. هرچه از حلقوم پیغمبر در آمد. «کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِی» (بحارالانوار/ج29/ص467) «کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی» (بحارالانوار/ج10/ص159) اگر قانون، قانون خدا باشد، یکسری از تضادهای قانونی برطرف میشود. 4- پیروی از رهبران دینی، عامل امنیت اجتماعی امامت و ولایت فقیه، هرکسی یک چیزی میگوید. بگوییم: آقا هرچه فقیه گفت. هرچه امام معصوم گفت. زمانی که امام معصوم نیست، هرچه مرجع تقلید گفت. هرچه مراجع گفتند. هرچه ولایت فقیه گفت. دیگر نه سلیقهی من، نه سلیقهی تو. ببینیم آقا چه میگوید؟ مگر نمیشود آقا اشتباه کند؟ خوب ممکن است آقا و مراجع هم اشتباه کنند. بله، مگر نمیشود دکتر اشتباه کند؟ دیروز یک دانشگاه صحبت میکردم. سه چهار هزار تا دانشجو بودند. یک کسی یک نامه داد که آیا مراجع اشتباه نمیکنند؟ گفتم: آن کسی که اشتباه نمیکند خدا و چهارده معصوم است. منتهی یک سؤال بکنم. شما مریض میشوید، دکتر میروید یا نه؟ گفتند: بله! گفتم: سؤال از من و جواب از شما. آیا یک دکتر نمیشود اشتباه کند؟ با هم بگویید. چرا! منتهی اشتباه دکتر یک هزارم اشتباه بقیه است. یک صدم باقی اشتباه است. ما که نمیخواهیم معصوم باشد. ما میخواهیم بگوییم چون این مرجع تقلید قطعاً مجتهد است. قطعاً عادل است. باید هوس هم نداشته باشد. چون اگر هوس داشته باشد باز نمیشوداز او تقلید کرد. دست ما را در دست کسی گذاشتند، که هم مجتهد است. هم عادل است. هم دنبال هوسش نیست. این یا اشتباه نمیکند. یا اگر بکند، یک در هزار است. بهتر از من و تو است که در کارها 50 درصدش با کم و زیادش اشتباه است. بنابراین خود ولایت فقیه یک آرامش میآورد. آقا نه تو و نه من! ببینیم آقا چه میگوید؟ معاد، آقا برای چه کسی زحمت بکشم؟ برای قیامت! اضافه کار نمیدهند. به من مرخصی ندادند. من مرخصی خواستم به من ندادند، من هم از اینجا کم میگذارم. بابا جان تو برای قیامتت یک کاری بکن. « خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) «شَرًّا یَرَهُ» (زلزله/8) «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»، «یَرَه» یعنی میبینی. تمام کارهایی که میکنی، میبینی. اگر ما ایمان داشته باشیم که ریز و درشت ما حساب و کتاب دارد، آرامش داریم. خیلی غصه نمیخوریم. پول دادند، ندادند. فیلمبرداری کردند، نکردند. جزء تشکیلات ادارای ثبت شد، یا نشد. من برای قیامتم این کار را کردم. 5- اخلاص در کارهای خیر اجتماعی یک کسی یک پولی برای یک کار خیری داد. گفتند: اجازه بده در روزنامه از شما تشکر کنیم. گفت: نکنید راضی نیستم. گفتند: چرا؟ گفت: میترسم اینجا در دنیا روزنامه بنویسد، خدا روز قیامت پاک کند. بگذارید اینجا کسی ننویسد، تا قیامت خدا بنویسد. هرچه را ما بنویسیم، خدا پاک میکند. هرچه را ما ننویسیم، خدا مینویسد. یک خاطرهای دارم نمیدانم شنیدهاید یا نه؟ دیگر حالا من هم خودم پیر شدم، خیلی حافظهام مثل جوانی نیست. هم سی سال گذشته ممکن است یکسری حرفها را من یکبار گفتم یادم رفته است. حالا طوری نیست. اگر نگفتم که نو است. اگر هم گفتم، تکراری باشد. بنده خدایی خیلی کار خیر کرد. درمانگاه، بیمارستان، زایشگاه، پل، بچه، خیلی پولهایش را در راه خیر داد. منتهی به همه هم مینوشت که مثلاً بانی مسجد فرض کنید. محسن قرائتی! بانی فلان، بانی زایشگاه، بانی چه، یکبار یکجایی ایستاده بود. یک جوان رسید گفت: حاج آقا! سلامٌ علیکم! تو که آدم خوبی هستی. خیلی کار خوب میکنی. من اگر ده هزار تومان داشته باشم، داماد میشوم. ده هزار تومان مثلاً سی، چهل سال پیش. من ده تومان داشته باشم، داماد میشوم. تو که کار خیر کردی بیا ما را هم داماد کن. این آقایی که پولدار بود، آدم خوبی هم بود یک نگاهی کرد و گفت: من از کجا بفهمم تو راست میگویی؟ ممکن است پول را بگیری و بروی کار دیگری بکنی. قسم خورد که من داماد میشوم. با همین پول تو داماد میشوم. کنار خیابان کیفش را باز کرد و یک ده هزار تومانی به این داد. این هم جایی نمینوشت. بعد این آقای خیّر که مرد. خوابش را دیدند. گفت: تمام کارهای خیری که کرده بودم، همه پاک شد. چون همه را با کاشیکاری نوشتم بانی من هستم. این ده هزار تومان را چون یادم رفت بنویسم و هیچ کجا ننوشتم خدا روز قیامت آن را نوشت. آنچه که من نمینویسم خدا مینویسد. آنچه را که من اصرار دارم بنویسم خدا... یکی کسی میگفت: این آیت اللههای شما خیلی عمر میکنند. همه نود سالگی، هشتاد و هشت سالگی. شما چه ویتامینی میخورید؟ (خنده حضار) یک آیتالله جوان مرگ ما نداریم. همهی مراجع؛ نود و صد سالگی میمیرند. شما چه چیزی هستید؟ گفتم: به خاطر اینکه آیت اللههای ما هشتاد سال نماز شب خواندند. هفتاد سال نماز شب خواندند. گفته: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» فقط بندهی تو. باقی را رها کن. «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» کسی که دستش را در دست پدرش گذاشت، خاطرش جمع است. شما یک رانندهی پایه یک که پشت ماشین نشسته، عقب ماشین میخوابی. چون میگویی: پایه یک است، رانندگیاش خوب است. اما یک رانندهای که پسر خودت، برادر خودت تازه تصدیق گرفته، دائم یک خرده یواشتر. بیا سمت راست! یعنی او که رانندگی میکند، شما هم جان میکنی. ما بدانیم دستمان در دست خداست. این یک آرامش... اما آرامش فیزیکی. 6- شایعه پراکنی و افشاگری، عامل بر هم زدن آرامش اجتماعی
اسلام راجع به آرامش فیزیکی خیلی حرف دارد. مثلاً آرامش اجتماعی را بگویم. به ما گفتهاند: اگر خبری را شنیدی تحقیق کن. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) چون ممکن است یک خبر دروغ یک ولوله بیاندازد. یک خبر دروغ یک ولوله بیاندازد. یک شایعهای برای کسی پخش میکنند، اعتبارش را در جامعه از بین میبرند. متن قرآن است. عربی هم که شما بلد هستید. «ان» یعنی چه؟ اگر. «جاء» یعنی چه؟ «إِنْ جاءَکُمْ» «کم» یعنی چه؟ «إِنْ جاءَکُمْ» یعنی اگر سراغ ما آمد. چه؟ «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ»، «فاسق» هم یعنی فاسق. «بنبأء» نبأ یعنی خبر. اگر یک فاسق خبری آورد، «َفتَبَیَّنُوا» تحقیق کنید. چون ممکن است خبر فاسق اعصاب مردم را به هم بریزد، تشنّج به وجود آورد. اضطراب و استرس بوجود آورد. یک سری چیزها را به ما گفتند که: قبل از آنکه کارشناسی شود، تأیید شود، پخش نکنید.
قرآن انتقاد میکند. میگوید: بعضی از مردم بد آدمهایی هستند. میگوییم: چه کردند؟ میگوید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا» (نسا/83) یعنی یک خبری که آمد، که جبهه پیروز شده یا جبهه شکست خورده، فوری تحقیق نشده، بررسی نشده پخش میکنند. حق ندارید شما هرچه شنیدید پخش کنید. در اینترنت بود. مگر اینترنت نمیتواند دروغ بگوید؟ مثل اینکه میگویم: در موبایل گفت. خوب حالا مگر در موبایل نمیشود دروغ گفت؟ دروغگو دروغگو است. هم میشود در اینترنت دروغ بگویی، هم میشود در ماهواره دروغ بگویی. برای اینکه امنیّت روحی مردم به هم نخورد. به ما گفتند: هر خبری را شنیدید، به کارشناسها بدهید وارسی کنند، وارسی که کردند، بعد... به ما گفتند:«لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم» (مائده/101) از هرچیزی سؤال نکنید. نه ما باید افشاگری کنیم. مگر هر افشاگری حلال است؟ خوب توجه کنید. حرف من را داشته باشید. موضوع چه بود؟ تحقیق برای خبر. خوب بله توجه کنید. ما گاهی وقتها میگوییم که: باید افشا کرد. چه چیز را باید افشا کرد. قرآن است ما که مسلمان هستیم. من از همهی دختران و پسران ایرانی خواهش میکنم، هرچه شنیدید بگویید: دلیل قرآنیاش چیست؟ یا دلیل رواییاش چیست؟ چون جامعهی ما پر از حرفهای بیربط است. شعارهای بیربط، خبرهای بیربط. تهمتهای بیربط. غیبتهای بیربط. تحلیلهای سیاسی بیربط. اینقدر چیزهایی میگویند که پایش به هیچجایی بند نیست. یکوقتی یک شاعری یک شعر گفت، شعرش این بود. بیتو مزرعه آب نخورد. بیتو شیشه می نخورد. گفت: غرض چیست؟ به علما دادند، گفتند: غرض چیست؟ گفتند: والله این توحید افعالی است. یعنی بدون ارادهی خدا هیچکار نمیشود کرد. به ادارهایها دادند، گفت: رشوه است. تا رشوه نباشد هیچ کاری پیش نمیآید. به بازاریها دادند گفت: پول است. تا پول نباشد هیچ کاری نمیشود کرد. دادند به دانشگاه گفتند: مدرک است. مدرک نداشته باشی، هیچجا جایت نیست. هرکسی یک تحلیلی کرد. رفتند نزد خود شاعر گفتند: این شعر چه بود گفتی؟ بیتو مزرعه آب نخورد! گفت: غرض من بیل است. گفتند خوب آن جملهی بعدش. بیتو شیشیه می نخورد. گفت: غرض من قیف است. ببین طرف بیل و قیف میگوید. مردم هزار و یک تحلیل سیاسی میکنند. پایش به جایی بند نیست. هرکسی عینکی که گذاشته، عینک سرخ گذاشته، همهی شلغمها را لبو میبیند. عینک سبز گذاشته، همهی کاهها را علف میبیند. «هرکسی از ظن خود شد یار من» هرکسی در دنیای خیالش است. حالا، هر خبری را نباید پخش کرد. تلویزیون و رادیو ممکن است یک خبرهایی داشته باشد، به مردم ربطی ندارد. اصلاً شما حق نداری اخبار شخصی خودت را به کسی بگویی. آقا دیشب رفتیم، گوشتمان سوخت. خوب سوخت که سوخت. به من چه؟ به ما گفتند: در مسجد بگویید: یک لنگه کفش گم شده است. یک ساک پیدا شده است. به مردم چه؟ مردم دارند نماز میخوانند. ساک که گم شده برود پیدا کند. 7- حفظ حرمت و قداست مکانهای مذهبی ما یک جایی بودیم سال تحویل، حالا کار ندارم، امام بود یا امامزاده بود. بلندگوی حرم، حالا جمعیت پر همه سال تحویل خدمت حضرت برسند، دقیقه یکبار بلندگو گفت که: ضمناً آقایان مواظب جیبهای خودتان باشید. یک مرتبه همه چنین کردند. آقا سه نفر جیببر سه تا 20 هزار تومان میدزدد. 60 هزار تومان! شما دو سه میلیون آدم را به استرس میاندازی گاهی ما مشکل داریم. لازم نیست که آدم هرچیزی را اعلام کند. به ما گفتند: در مسجد حق نداری. همهی کارها که جایش در مسجد نیست. آقا بنده مجرم هستم، شلاّقم بزنید. بزنید اما چه کسی گفته: در مسجد شلاّق بزنید؟ مجرم را در مسجد شلاّق نزنید. برای اینکه اگر بنده را در مسجد شلاّق زدند، تا نسل دهم من میگوید: من این مسجد نمیروم. پدربزرگ من اینجا شلاّق خورده است. یعنی یک خاطرهی بدی از مسجد در ذهن میماند. مجرم را قضاوت کنید، شلاّقش بزنند. اما چرا در مسجد؟ چرا مسجد را یک محل تلخی برای مردم میکنید؟ الآن مسجد محل طرد شده است. تا صدای قرآن میآید، میگویند: چه کسی مرده است! یعنی قرآن یعنی یکی مرد. این خیلی بد است. «لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) آیهی قرآن است. شما حق نداری تجسس کنی. شما من را دوست داری. من هم شما را دوست دارم. من اگرتجسس کنم، عیبی از شما میفهمم. شما هم تجسس کنی، عیبی از من میفهمی. وقتی عیب همدیگر را فهمیدیم، آرامشی که قبلاً نسبت به هم داشتیم، به هم میریزد. تجسّس حرام است. «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا» (نور/4) گواهی افرادی را قبول نکن. برای اینکه اینها دروغگو هستند. میآیند گواهی دروغ میگویند. افکار عمومی را به هم میریزند. «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا» گواهیاش را دردادگستری قبول نکنید. حتی میگویند: اگر یک حاجی دوشنبه مکه آمد. حقش بود سهشنبه بیاید، دوشنبه آمد. یک روز زودتر آمد. اسلام میگوید: این حاجی هم که زود مکه آمده است، امضایش را قبول نکن. میگوییم: چرا؟ مکه آمده. چه گناهی کرده است؟ میگوید: کسی که زودتر مکه آمده است، معلوم میشود اسب و شترش را دوانده و خسته کرده است. و کسی که به حیوان رحم نکند، معلوم میشود رحم به انسان هم نمیکند. و امضایش از اعتبار میافتد. حدیث داریم حتی در راه مکه بیرحمی به حیوان بکنی، امضایت در دادگاه از اعتبار میافتد. کفشی که به پای شما فشار بیاورد، قاضی نباید پا کند. قاضی اگر کفشش تنگ است قضاوت نکند. برای اینکه فشاری که به پایش میآید، ممکن ات این فشار روی مغزش هم اثر کند در قضاوتش حق قضاوت نکند. حتی داریم اگر قاضی ادرار دارد، قضاوت نکند. چون ادرار پایین در مغز قاضی اثر میکند. ممکن است فشار ادرار در قضاوتش اثر کند. به ما میگویند: نماز میخوانی جلویت گل نباشد. ولو گل پارچهای، کار ندارم که ما محراب درست میکنیم و کار غلطی هم هست. تمام محرابهای کاشیکاری غلط است. در هر مسجدی میخواهد باشد. نباید گفت: در مسجد جمکران است! بسمه تعالی محراب مسجد جمکران هم غلط است. اصل ما دین ما است. ما قرآن داریم و روایات اهل بیت. همه چیز را با قرآن متر میکنیم. اگر طبق قرآن بود، روی چشم! اگر ضد قرآن بود، کنار میگذاریم. به ما گفتند: روبروی نماز گزار هیچ عکسی نباید باشد. برای اینکه ممکن است عکس حواس نمازگزار را پرت کند. جلوی در باز نماز نخوان. میآیند میروند حواست پرت میشود. مسجدهایی که در جاده میسازند باید یک طوری قبله را تنظیم کنند که ماشین را که نگاه میکنی، جلویت... این طراحیها باید قشنگ باشد. به ما گفتند: شهادت دو تا عادل، همهجا گفتند: دو تا عادل شهادت بدهد. در زنا گفتند: چهار تا عادل چرا؟ چون در زنا میخواهیم دو نفر را شلاّق بزنیم. چون در زنا دو نفری است. چون دو نفر است، میخواهی به دو نفر شلاّق بزنی باید چهار نفر عادل باشد. هرکاری دو تا شاهد عادل یعنی چه؟ یعنی نمیشود با یک خبر مردم را گرفت و خواباند و شلاّق زد. با سؤظن، با تجسّس، با شایعه پراکنی، با اخباری که تأیید نشده! 8- دستورات دینی برای امنیت اقتصادی بزرگترین آیات قرآن آیهای است که میگوید که... یک آیه در قرآن داریم، یک صفحه، از اول صفحه شروع میشود آخر صفحه تمام میشود. کدام آیه داریم که چهارده سطر باشد؟ یک آیهی چهارده سطری؟ آیهی کوچک هم داریم. آیهی کوچک دو حرف، آیهی بزرگ هم یک سطر است. این بزرگترین آیات قرآن برای این است که باید یک معاملهای که میشود، اسناد تنظیم شود. سند نوشته شود. بنده به شما بدهکار هستم.چه وقت پول بیاورم بنویسی. که چه زمانی پول میآوری؟ مبلغ چقدر است؟ اگر سواد نداری یک باسواد بیاید بنویسد. باسواد حق بنویسد. کسی بیاید گواهی بدهد. به کسی گفتند: بیا گواهی بده، ناز نکند. بزرگترین آیات قرآن به خاطر این است که استرسهای اقتصادی در تنظیم اسناد تجارتی از بین برود. قاعدهی سوق. در بازار مسلمانها چیزی خریدی حلال است. بگو: نه! من از کجا بفهمم که این قصاب درست کشته است؟ از کجا بفهمم که این پنیر. به تو چه! یعنی استرس نداشته باش. قاعدهی ید! من یک چیزی در دستم است کنار خیابان گذاشتم، نگو: از کجا معلوم دزدی نباشد؟ بابا در دست من است، شما باید بگویی انشاء الله برای خودش است. قاعدهی ید یعنی نباید استرس داشته باشی. قاعدهی سوق در بازار یعنی نباید استرس داشته باشی. من دیشب فکر میکردم. اصلاً نمیشود موارد امنیّت را گفت. چون امنیّت یکی و دو تا نیست. اصلاً تمام زندگی ما پایهاش براساس این است که اعتماد، اطمینان، آرامش، حسن خلق، حسن ظن، آنچه که متأسفانه روز به روز در جامعهی ما دارد کم میشود. این امنیّت روحی و اجتماعی است. یک جلسه هم میخواهم راجع به امنیّت نیروی انتظامی صحبت کنم. بحثمان نیم ساعت تمام شد. خدایا ایمانی به ما بده که در سایهی ایمان به خودت و ایمان به نبوت و امامت، ایمانی به ما بده که در سایهی فهم دین و عمل به دین یک آرامش عالی بر فکر و قلب ما حاکم بفرما. کسانی که دوست دارند، ولوله بیاندازند. استرس ایجاد کنند. شک به جامعه وارد کنند، آرامش و آسایش مردم را بگیرند، اگر قابل هستند، هدایت و اگر آنهایی که استرس به وجود میآورند، آرامش را به هم میزنند، اگر قابل نیستند، جامعه را از وجود آنها پاک کن. جلسهی بعد راجع به نقش امر به معروف و نقش نیروی انتظامی، قوای مسلح، مرزبانی، پلیس، در این زمینه صحبت خواهم کرد. انشاء الله. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- دژ محکم ایمان، بر اساس روایات چیست؟
1) توحید 2 ) نبوّت 3) معاد 2- قرآن، در سورهی صاد، زندگی کدام پیامبران را در کنار هم آورده است؟ 1) حضرت یونس و حضرت ایوب 2) حضرت سلیمان و حضرت یوسف 3) حضرت سلیمان و حضرت ایوب 3- آیه 57 سورهی انعام بر چه امری تأکید میورزد؟ 1) قانونگذاری حق اکثریت جامعه است 2) قانونگذاری حق دانشمندان است 3) قانونگذاری، فقط حق خداست 4- بر اساس قرآن، وظیفه ما در برابر خبر فاسق چیست؟ 1) انکار و تذکیب 2) تحقیق و تبیین 3) پذیرش و تصدیق 5- اسلام برای ایجاد آرامش و امنیت اقتصادی، چه قواعدی را قرار داده است؟ 1) قاعدهی سُوق و بازار مسلمین 2) قاعدهی یَد و دست مسلمان 3-هردو مورد
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 88 اسفند 1 ساعت 12:12 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|