سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]

                  موضوع: نماز،‌ عهد و پیمان الهی
                        تاریخ پخش: 01/11/88

                   بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سال قبل در اجلاس نماز در بین مقاله‌ها یک عالم عزیزی، امام جمعه‌ی موقت قزوین بود. ایشان یک مقاله‌ای ارائه داد، آن مقاله را دیدم که حیف است که فقط در اجلاس نماز خوانده شود، همه‌ی مردم ایران در جریان باشند. این بحث من با استفاده از مقاله ایشان است. مقاله این بود که ما سه رقم عهد داریم.
موضوع بحث، نماز پیمانی الهی است. «الصلاة عهد الله» نماز یک عهد است.
ما سه رقم عهد داریم. یک عهد داریم، عهد اعتقادی. عهدی باخدا داریم. عهدی با مردم داریم. عهدی هم با خود داریم. با خدا هم سه رقم می‌شود. عهدی که با خدا داریم. عهد عقیدتی. عهد عملی، عهد اخلاقی.با مردم، با همسر، با فرزند، با نیاکان و شهدا و مربیان، با نسل آینده، با محرومین و مستضعفان، اینها را یک خرده توضیح بدهم. اما عهد عقیدتی!
1- عهد خداوند با بشر در آغاز خلقت
عالمی به نام عالم ذَر است. که قرآن اشاره می‌کند، می‌گوید که ما آنجا از بشر عهد گرفتیم. گفتیم: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏» (اعراف/172) خداوند گفت: آیا من رب شما نیستم؟ گفتند: چرا. همین که انسان فطرتاً او را می‌شناسد، همین است. ببینید در هواپیما نشستید. حالا آدم‌های مختلف. کمونیست، لاییک، مسیحی، مجوسی، یهودی، مسلمان، بی‌دین، صد رقم آدم در هواپیما نشستند. یک مرتبه خلبان می‌گوید که: هواپیما به خاطر نقص فنی، در معرض خطر است. شاید سقوط کند. تمام این صد نفر دنبال منجی می‌گردند. آن منجی خدا است! یعنی پیداست که توجه به خدا در درون همه هست. که وقتی نخ‌ها قیچی می‌شود، کشتی نقص فنی پیدا می‌کند و غرق می‌شود. همه‌ی اینها آن لحظه‌ای که، آن لحظه‌ای که در آب هستند قایق برگشته ولی هنوز غرق نشده، آن چند ثانیه‌ای که دارد دست و پا می‌زند، دنبال یک قدرتی می‌گردد او را نجات بدهد. آن قدرتی که دنبالش می‌گردی، همان خداست.
یادم نمی‌رود یک وقتی یک پسر شانزده، هفده‌ ساله‌ای گفت: حاج آقا یک سؤال؟ گفت: می‌شود یک دقیقه برای من خدا را ثابت کنی؟ گفتم: یک دقیقه چرا؟ نیم دقیقه! تو هستی؟ گفت: خوب من هستم دارم با شما صحبت می‌کنم. گفتم: همین که هستی، خدا هست. چون تو که هستی، خودت که خودت را نساختی. گفت: نه! گفتم: من هم که مثل تو هستم. نه من تو را ساختم، نه خودت، خودت را ساختی. این قدرتی که تو را ساخت، به آن قدرت می‌گوییم: خدا!
آخر نقاش‌ها وقتی می‌خواهند نقشه درست کنند، روی سه چیز نقشه درست می‌کنند. 1- باید نقشه‌شان سفت باشد. روی یک فلزی، سنگی، آهنی، چوبی طراحی می‌کنند. روی آب که نمی‌شود طراحی کرد. 2- اینکه در نور طراحی می‌کنند. در تاریکی که نمی‌شود نقشه کشید. 3- باید دید که آنچه روی آن طراحی می‌کنیم، یک عرض و طولی داشته باشد. خدا طراحی روی یک اسپرم کرده است. اسپرمی که آب است. روی یک تک‌سلول! در تاریکی‌های رحم مادر، این هم چند رقم دستگاه، چند رقم دستگاه. حالا تازه ما انسان هستیم بزرگ هستیم. گاهی آدم یک حیوان‌هایی را می‌بیند که اندازه‌ی سر سوزن هستند. دارند روی زمین راه می‌روند، می‌گوید: اوه اوه اوه! این خیلی ریز است. اندازه‌ی سر سوزن است. بعد می‌بینی همین چشم دارد. معده دارد. رگ دارد. دست دارد. پا دارد. نقاشی خدا روی آب است نه روی جماد. روی سلولی است که سی‌میلیونش روی یک قطره جایش است. اینقدر ریز، این هم چند دستگاه! گوارش، بینایی، باصره، سامعه، گوش، شنوایی، بینایی، زبان، گوارش، انگشت، اعصاب، استخوان‌بندی، رگ، قلب، کلیه، اوه... بیست، سی دستگاه را روی یک تک سلول طراحی کرده. خدا را می‌خواهی بشناسی؟ تو هستی؟ بله. خودت، خودت را ساختی؟ نه! خوب پس هستم. خودم هم خودم را نساختم. هر قدرتی مرا ساخته است، همان خداست. خلاص! «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُم‏» انسان وقتی مضطر شد، دلش به یکجا می‌رود.
2- شناخت خوبی‌ها و بدی‌ها، عهد اخلاقی خداوند
عهد اخلاقی «فَأَلْهَمَها فُجُورَها» (شمس/8) اخلاق هم یک تعهدی است که خدا در باطن انسان گذاشته است. یعنی خوب و بد را کوچولوها هم می‌فهمند. یک بچه‌ی دو ساله، دو سالش است. یک سیب به شما می‌دهد، می‌گوید: این سیب را نگه‌دار، مثلاً برود دستش را بشوید و برگردد. این بچه می‌رود. می‌رود آنجا و برمی‌گردد، می‌بیند شما سیبش را خوردی. این کلمه‌ی امانت و خیانت بلد نیست، اما از مخ تا کف پا با تمام وجوش می‌گوید: این سیب نزد تو امانت بود، تو به امانت خیانت کردی. یعنی می‌فهمد، امانت خوب است. خیانت بد است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) یعنی خدا در نهاد هرکسی خوب و بد را گذاشته است. یعنی بدها هم می‌فهمند کارشان بد است. بدها هم آدم‌های خوب را قبول دارند.
گاهی یکی از بندگان خوب که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه‌اش می‌بینیم آدم‌های رذل هم آمدند. می‌گوییم: این چه کسی است؟ می‌گوید: ما  که خیلی بد هستیم، ولی این آدم خوبی بود. یعنی خوبی جاذبه دارد. این فطرت انسان است. پس انسان در درون به خدا عقیده دارد. در درون به خدا تعّهد دارد. نماز عهد است. بابا یک سگ را نان بدهی، دُم تکان می‌دهد. درخت را آبش بدهی، میوه می‌دهد. میوه ندهد، سایه و چوب می‌دهد.
من اگر یک دوربین عکاسی به شما بدهم. شما تا آخر عمر می‌گویی: من آقای قرائتی را دوست دارم. می‌گویی: چرا؟ می‌گوید: به ما یک دوربین داد. من به تو دوربین بدهم، تا آخر عمر مرا دوست داری. آنوقت خدا دو تا دوربین به تو داده است. این دوربین‌ها که نود سال فیلم‌برداری می‌کنند. هم عکس ساده برمی‌دارد، هم عکس رنگی برمی‌دارد. هم از دور و هم از نزدیک. از سه زاویه، دوربین شما فقط باید روبروی شما عکس بگیرد. می‌روی دکان عکاسی چنین می‌کند. دائم سر را تنظیم می‌کند ولی شما در چشم از سه زاویه، یعنی چنین هم کند، آدم می‌فهمد. یعنی غیر از روبرو، آدم از راست و چپ هم می‌فهمد. سمت شانه‌ی راست و چپش را هم از سه زاویه می‌بیند. آخر این دو تا دوربین، بعد اینقدر هم ظریف، چند مثقال است؟ دو تا دوربین ظریف نود سال عکس‌برداری می‌کند، ساده و رنگی و دور و نزدیک، آنوقت این یک الحمدلله نمی‌خواهد؟ الحمدلله نمی‌خواهد؟ این هم با چه حفاظتی! چون از پی است، چشم ما از پی است. پی زود خراب می‌شود. مگر اینکه در آب و نمک باشد. اشک ما شور قرار داده است. نه آب و نمکی که در بیرون است. آب و نمک در آن بریزد. اگر ما اشک نداشته باشیم، شما آب نمک بریزی کور می‌شویم.آب نمک چشم غیر از آب نمکی است که درست می‌کنیم. این اشک ما از ده ماده ترکیب شده است. آب نمک طبیعی نیست. بعد مژه گذاشته است. پوشش گذاشته است. بالایش ابرو گذاشته است. در گودی گذاشته که اگر یکوقتی هم مشت خورد، چشم آسیب نبیند. در کوچه‌ی بن‌بست گذاشته است. «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» (بلد/8) یک جفت چشم به تو ندادم؟ « وَ لِسَانًا» (بلد/9) زبان ندادم. انسان همه‌ی عضوهایش درد می‌گیرد، تنها عضوی که درد نمی‌گیرد، تا آخر عمر، از اول عمر تا آخر عمر درد نمی‌گیرد زبان است. هیچ کس نمی‌گوید: زبانم درد آمد. با یک حرکت هم قاشق است. هم جارو می‌کند. غذا زیر و رو می‌کند. با اینکه غذا را به این طرف و آن طرف می‌فرستد، خودش زیر دندان نمی‌رود. اتوماتیک زیر زبان چشمه‌ای است که دائم لحظه به لحظه آب تزریق شود. اثر آب دهان در تغذیه، در هضم غذا... انسان یک عهدی بین خودش و خدا دارد. یک عهد عملی، یک عهد اخلاقی و یک عهد عقیدتی. حالا... نماز عهد خداست.
                                                     
3- نماز، هدف خلقت و بعثت
عرض کنم که هدف خلقت نماز است. نماز، هدف 1- خلقت 2- بعثت؛ عبادتی است همگانی. عبادتی است شبانه‌روزی. عبادتی است محوری. نماز قلعه و حصن است. توضیح بدهم.
هدف خلقت است. هستی برای بشر آفریده شده است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند. این آیه‌ی قرآن است. این آیه‌ی قرآن است. که می‌گوید: «خَلَقَ لَکُمْ» برای تو درست کردم. «سَخَّرَ لَکُم‏»، «مَتاعاً لَکُم‏» لَکُم در قرآن زیاد است. یعنی برای تو، برای تو، برای تو، برای تو! یعنی هستی برای بشر است. خوب هستی برای ما است، ما برای چه هستیم؟ می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) هستی برای بشر است، بشر برای این است که بنده‌ی خدا باشد. یعنی اگر شما درس نخوانید نمی‌توانی بگویی: آقا به تو چه؟ من نمی‌خواهم درس بخوانم. بابا این آموزش و پرورش برای تو است. تو اگر درس نخوانی، دبیر فیزیک حرام شده، دبیر شیمی، دبیر خط، دبیر ورزش، دبیر ریاضی، دبیر دینی، آزمایشگاه، سالن، کتابخانه، سرایدار، آب، برق، گاز، تلفن، تو اگر درس نخوانی، نمی‌توانی بگویی: آقا من آزاد هستم. من یک جوانی هستم، نوجوانی آزاد هستم. نمی‌خواهم درس بخوانم. می‌گوییم: بسمه تعالی، اینکه می‌گویی: نمی‌خواهم درس بخوانم، فقط به عمر خودت خیانت نکردی. به تمام زحمات پدر و مادرت خیانت کردی. به تمام زحمات دولت و ملت و آموزش و پرورش و دبیر و امور تربیتی و سرایدار و به همه خیانت کردی. چون همه‌ی آنها منتظر هستند که تو درس بخوانی. تو که درس نمی‌خوانی زحمات همه از بین رفته است. خورشید برای من می‌تابد. من برای اینکه بنده‌ی خدا باشم. اگر من بنده‌ی خدا نباشم، هستی لغو است. هدف خلقت این است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» قرآن می‌گوید: هستی را برای بشر آفریدم، بشر را برای عبادت آفریدم.
 قلّه‌ی عبادت هم نماز است. نماز را جدی بگیرید. آقازاده‌ها و دختر خانم‌ها! نماز را جدّی بگیرید. نماز سوزن است. اگر سوزن فرو رفت، نخ هم فرو می‌رود. سوزن ایستاد، نخ هم می‌ایستد. یعنی اگر نماز داشتید، همه‌ی کارهای خوبتان قبول می‌شود. شما نماز نمی‌خوانی. بگو: من نماز نخواندم. اما در المپیاد نفر اول شدم. رفتم سکه آوردم. طلا آوردم. طلا بیاوری، نیاوری.
4- بندگی خدا یا بندگی هوی و هوس؟
ارزش ما به بندگی ما است. آنوقت بنده‌ی خدا نباشیم، بنده‌ی نفست می‌شوی. نفست شما را بیچاره می‌کند. حدیث داریم بزرگترین دشمن انسان، نفس انسان است. چقدر تا حالا ما دنبال هوسمان رفتیم و بعد پشیمان شدیم. این را خوشم می‌آید، این را دوست دارم. من از این غذا بدم می‌آید. از این غذا خوشم می‌آید. برویم او را بزنیم. عصبانی هستم، غیظ او را دارم. برویم در دهانش بزنم. آنجا که دنبال هیجان‌های خودت رفتی، چقدر تا حالا دنبال هیجان رفتی، بعد فهمیدیم اشتباه کردیم. هر انسانی چندصد بار در عمرش اشتباه می‌کند. نمی‌توانیم در اختیار خودمان باشیم. عقل ما کم است. اگر عقل ما درست بود، که پشیمان نمی‌شدیم. تمام پشیمانی‌ها دلیل بر این است که عقل ما کوتاه است. کسی نگوید: حاج آقا اجازه هست؟ ما انسان هستیم، عقل داریم. بسمه تعالی، انسان هستی عقلت کم است. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه انسان روی کره‌ی زمین پشیمان می‌شود. پشیمانی دلیل بر این است که انسان عقلش کم است. نیاز به وحی دارد. خدا پشیمان نمی‌شود. در قانون خدا پشیمانی نیست. اما قانون بشری صبح می‌گویند: خیابان یکطرفه است. عصر می‌گویند: دو طرفه است. کشورهای پیشرفته، ما کشور مترّقی داریم در دنیا، در اروپا، صد و نوزده بار تا به حال قانون اساسی‌اش عوض شده است. خود آمریکا تا به حال 25 بار قانون اساسی‌اش عوض شده است. بشری که خود دانشمندان کتاب می‌نویسند. در چاپ دوم می‌نویسند با تجدید نظر! یعنی ای خواننده، در چاپ دوم چیزهایی به عقلم رسید، که در چاپ اول به عقلم نرسیده بود. انسان نیاز به این دارد که دستش را در دست خدا بگذارد. نماز یعنی انسان دستش در دست خدا باشد.
هدف بعثت است. قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا» (نحل/36) در هر امتی رسول فرستادیم. یعنی هر امتی، هر جمعیتی را، پیغمبر برایش فرستادیم. برای چه؟ «أَنِ اعْبُدُوا اللَّه‏» در همه‌ی ادیان نماز بوده است. پیغمبر بی‌نماز نداشتیم. تمام پیغمبرها، قلّه‌ی دستورشان نماز بوده است. بندگی خدا بوده است. هدف بعثت است. هستی برای بشر آفریده شده است. و بشر برای بندگی خدا.
بندگی خدا یعنی چه؟ یعنی رنگ خدایی کنیم. اصلاً ارزش کارها به رنگ است. یک حدیث داریم می‌گوید:«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات‏» (بحار الانوار/ج67/ص210) شما اگر پایت درد گرفت و خسته شدی و بلند شدی ایستادی، ثواب نکردی. خسته شدی و بلند شدی، ایستادی. اما اگر استاد آمد، برپا شد، این احترام استاد است. یک عالم امد برپا، این احترام است. بلند شدن، بلند شدن است. بلند شدم که پایم خسته شد. یا بلند شدم که استاد وارد شد. چاقو کش و جراح هر دو شکم پاره می‌کنند. از چاقوکش پول می گیرند، به جراح پول می‌دهند. منتهی چون نیّتشان فرق می‌کند. چاقوکش می‌خواهد بکشد. جرّاح می‌خواهد این را نجات بدهد.
5- عبادت خدا، یعنی رنگ خدایی دادن به کارها
عبادت یعنی کارهای ما رنگ خدا داشته باشد. برای خدا می‌روم. برای خدا می‌گویم. برای خدا با او رفیق شدم. برای خدا با او قهر کردم. برای خدا سلامش کردم. برای خدا مهمانش کردم. اینها را عبادت می‌گویند. هر کاری که برای خدا باشد. شما صورتت را می‌شویی. اگر نیتّت رضای خدا باشد، وضو می‌شود. اگر بگویی: گرمم شده است. های های های! (خنده حضار) اگر صورتت را برای های های می‌شویی، این خدا نیست. اشکال ندارد. برای خنکی صورتت را بشوی. اما این وضو نیست. یعنی اگر صبح تا شام هم آب به صورتت بریزی، تا نیّت وضو نکنی، با این آب‌هایی که قبلاً ریختی نمی‌توانی نماز بخوانی. باید رنگ خدایی داشته باشد.
نماز عبادت همگانی است. همه‌ی عبادات عمومی نیست. حج، پولدارها! زکات، اینهایی گندم و خرما و طلا و سکه و اینها دارند. خمس، آنهایی که از خرجی‌شان زیادی دارند. جهاد، آنهایی که پا و چشم دارند. «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَج‏» (نور/61) آدمی که نابینا است جهاد ندارد. «وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَج‏» (نور/61) آدمی که لنگ است، جهاد ندارد. جهاد برای بعضی است. حج برای بعضی است. خمس برای بعضی است. روزه برای بعضی است. ولی نماز عبادت همگانی است. همه باید نماز بخوانند. حتی داریم بچه را سه سالش که می‌شود، این کلمه را یادش بدهید. «لا اله الا الله» هفت ماه و بیست روز صبر کن. یعنی سه سال و هفت ماه و بیست روزش شود. این کلمه را یادش بده. بگو: «محمد رسول الله» (صلوات حضار) وقتی نماز می‌خوانی بگو: کنار من بنشین. نماز تو را ببیند. یک ذرّه یک ذرّه وقتی می‌خواهد، بزرگ شود، صورتش را بشوی. یعنی همینطور این را با نماز، آشنا کن. نماز، « وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاة» (طه/132) «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاة» (لقمان/17) حالا، کسانی که نماز نمی‌خوانند با کس دیگر حرف می‌زنند. منتهی این باید با خالق حرف بزند، با مخلوق حرف می‌زند. خالقی که با اراده‌ همه‌ی هستی را هست می‌کند. با کسی حرف می‌زند که یک پشه هم نمی‌تواند خلق کند. خود این آقا هم که با او حرف می‌زنی، از ترس پشه در پشه‌بند می‌رود. یعنی آنهایی هم که با خالق حرف نمی‌زنند، حرف می‌زنند، منتهی با مخلوق حرف می‌زنند. چقدر خسارت است که انسان دو ساعت، سه ساعت، کمتر یا بیشتر، با مخلوق حرف بزند. ده دقیقه با خالق حرف نزند؟ و ضمناً کسی اگر نماز نمی‌خواند، یک جمله به شما بگویم. نگوید: من نماز نمی‌خوانم. بگویند: لایق نبودم. خدا مرا بیرون انداخته است.
یک خاطره از آیت الله العظمی گلپایگانی بگویم. خدا رحمتش کند. یک روز سر درس آمد گریه کرد. ما بیست و چند سالمان بود. طلبه‌ی جوانی بودیم. گفتیم: چرا آقا امروز گریه کرد؟ معلوم شد شاه یک پولی از طریق اوقاف آن زمان قم، فرستاده است. گفته: بروید چند تا از این آخوندها را بخرید. پولشان بدهید آخوند درباری شوند. آخوند طرفدار شاه شوند. خوب در چند هزار طلبه، سه طلبه هم گول خوردند. این پول را گرفته بود و مثلاً آخوند اوقافی آن زمان شده بود. خوب آن زمان اوقاف منحرف بود و برای شاه بود. یک جمله آقای گلپایگانی گفت، یادم نمی‌رود. گفت: هر طلبه‌ای که پولی را گرفت، و آن طرف رفت. نگوید: من پول گرفتم، رفتم. نگوید رفتم. بگوید: حضرت مهدی، امام زمان، مرا از حوزه‌ی علمیه‌ی خودش بیرون انداخت. کسی که نماز نمی‌خواند نگوید: من نماز نمی‌خوانم. بگوید: لیاقت نبود این زبان با خالق حرف بزند. با مخلوق حرف می‌زند.
6- مقایسه خداوند با دیگر قدرت‌ها
خالقی که گذشته‌ی من برای او بوده است. مرا در رحم مادر او درست کرد. الآن هم آن به آن دست او هستم. بعد از مرگم سر و کارم با او است. او که هم گذشته‌ی مرا دارد، هم الآن من و هم آینده‌ی مرا دارد، او را رها کردم. با مخلوقی حرف می‌زنم که تمام رییس جمهورها، تمام رییس جمهورهای کره‌ی زمین جمع شوند، قرآن می‌گوید. می‌گوید: اگر تمام رییس جمهورهای کره‌ی زمین هم جمع شوند، « لَنْ یَخْلُقُوا ذُبابا» (حج/73) نمی‌توانند یک مگس خلق کنند. و اگر یک مگس هم یک چیزی برداشت فرار کند، همه‌ی رییس جمهورها عقبش بدوند، نمی‌توانند از او بگیرند. کسی که نماز نمی‌خواند، فکر نکند کاری کرده است.
بعد هم خداوند می‌گوید: «سبح لله» تمام شن‌ها سبحان الله می‌گویند. تو اگر سبحان الله نگویی، از شن هم کمتر هستی. «سَبَّح لله» «یُسَبِح لله» یعنی تمام هستی سبحان الله می‌گویند. خدا نیازی به سبحان الله ما ندارد. خداوند می‌گوید: من اینقدر میلیاردها، میلیارد فرشته دارم. که اینها دائماً در حال عبادت هستند و خسته هم نمی‌شوند. من نیازی به تو ندارم. اگر به شما گفتند: خانه‌ات را رو به خورشید بساز، فکر نکنید خورشید به شما نیاز دارد. شما رو به خورشید خانه بسازی، چیزی گیر خورشید نمی‌آید. پشت به خورشید خانه بسازی، چیزی از خورشید کم نمی‌شود. ما برای خدا بندگی کنیم، به نفع خودمان است. اگر پدربزرگ گفت: دستت را به من بده. بچه نگوید: نمی‌خواهم. خوب نمی‌خواهی، برو در جوی بیافت. (خنده حضار) دستت را در دست بابا بگذاری به نفع خودت است.
نماز عبادتی همگانی است. نماز عبادت شبانه‌روزی است. باقی عبادت‌ها زمان دارد. روزه زمان دارد، فقط ماه رمضان است.حج زمان دارد، ماه ذی‌الحجه است. ولی این شبانه‌روزی است. صبح، ظهر، عصر. چون دستش را آدم نمی‌تواند بگوید: من عید به عید دست‌هایم را می‌شویم. آدم باید دستش را روزی چند بار بشوید.همینطور که باید دست را روزی چند بار بشوییم، نماز هم باید روزی چند بار،شما با یک بار باد زدن چنین کنی، که ذغال سرخ نمی‌شود. این را باید دائماً این بادزن دستت باشد تا این ذغال سرخ شود. ما وقتی بنده‌ی خدا هستیم که دائماً صبح، ظهر، یعنی از غفلت بیرون بیاییم. همگانی است. شبانه‌روزی است. محوری است. قلعه هست. اصلاً آدمی که نماز بخواند، یک سری از خلاف‌ها را مجبور است نکند. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) من پیراهن سفید بپوشم خودم روی زمین خاکی نمی‌نشینم.
7- نقش نماز در تربیت فرزندان
حالا بعد از این سراغ نقش تربیتی نماز آمدیم. این امور تربیتی آموزش و پرورش اگر همه‌ی بحث‌هایش را در اقامه ی نماز متمرکز کند، بچه‌ها اگر نمازخوان شوند، همه‌ی مسائل تربیتی‌شان حل می‌شود. شما تربیت سیاسی می‌خواهی چه کنی؟ مثلاً می‌خواهی 13 آبان اینها در صحنه باشند. «قد قامت الصلاة» اینها در صحنه جمع شوند. با یک کلمه‌ی «قد قامت الصلاة» همه در صحنه حاضر هستند. می‌خواهی منظم باشند. «قد قامت الصلاة» صف‌ها منظم می‌شود. می‌خواهی هرکس بهتر است، جلو باشد. در جماعت می‌گویند: هرکس سواد و تقوایش بیشتر است، او پیش‌نماز باشد. می‌خواهی انتخابات باشد. الآن یک چیز درست کردند، مجلس شورای دانش آموزی (حضار پاسخ می‌دهند) خوب مثلاً می‌خواهی چه کنی؟ شما می‌خواهی انتخابات کنی؟ اصلاً شورا نمی‌خواهد. گوش بدهید. شما در نماز انتخابات دارید من آقای این مسجد را قبول ندارم. پشت سر این آقا نماز نمی‌خوانم. یک مسجد دیگر می روم. این انتخابات است. چطور در انتخابات می‌گوییم: من به این رأی می‌دهم. به او رأی نمی‌دهم. در نماز هم می‌گویند: انتخابات است. هر مسجدی آقایش را قبول نداری، برو مسجدی که آقایش را قبول داشته باشی. این انتخابات است.
ادب! در تربیت مگر نمی‌خواهی بچه را ادب کنی؟ خودش ادب است. تا آقا حرف می‌زند، شما چیزی نگویید. آقا می‌گوید: «مالِکِ یَوْمِ الدِّین‏» (فاتحه/4) تو هیچ نگو. آقا را انتخاب کن ولی وقتی انتخاب کردی، تو دیگر روی حرف آقا حرف نزن. او که حرف می‌زند، شما حرف نزن. از آقا جلو نیفت. مثلاً آقا می‌گوید که: «السلام علیک» شما می‌گویی: «السلام علینا» جلو نیفت. آقا سرش روی خاک است، شما سرت را برندار. هنوز آقا خم نشده، خم نشو. این یعنی چه؟ یعنی اطاعت از بزرگترها!
من نمی‌دانم امور تربیتی می‌خواهد بچه ها را به چه تربیت کند؟ که آن ماده در نماز نیست. حضور در صحنه، «قد قامت الصلاة» شما می‌خواهید بگویید: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی! ما این طرف نمی‌ایستیم، برای اینکه یهودی‌ها این طرف می‌ایستند. این طرف نمی‌ایستیم، قبله! برای اینکه مسیحی‌ها این طرف می‌ایستند. ما این طرف و آن طرفی را که یهودی و مسیحی می‌ایستند قبول نمی‌کنیم. یا این طرف هستیم، یا این طرف. آنوقت این طرف امتیازاتی دارد.
امور تربیتی می‌گوید:بچه‌ها مسواک! اصلاً داریم در نماز اگر مسواک بزنید، یک رکعت شما هفتاد برابر می‌شود. مگر نمی‌گویید: بچه‌ها با نشاط باشید. مربی می‌خواهد بگوید: بچه‌ها با نشاط باشید. حدیث داریم که کسی که وضو می‌گیرد، با آب سرد وضو بگیرد. اگر با آب سرد وضو گرفتی، و خشک نکردید ثوابش سی برابر است. چرا؟ چون هرچه آب سرد روی پوست بدن باشد، نشاطش بیشتر است. بچه‌ها حقوق مردم را باید مراعات کرد. اصلاً در نماز اگر حق مردم باشد، یک دکمه، دکمه‌ی لباس، برای مردم باشد نماز باطل است. یک سانت نخ لباس دزدی باشد، نماز باطل است. ارزش‌ها را پاس بدارید. در نماز جماعت می‌گویند: غیر از اینکه پیش‌نماز باید حاضر باشد، در صف اول کسانی صف اول بروند که علم و تقوایشان بیشتر است.
شجاعت، مگر امور تربیتی نمی‌خواهد بچه‌ها را شجاع بار بیاورد؟ قرآن می‌گوید: «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّه‏» (توبه/18) کسانی حق دارند، بانی و میزبان و اهل عمران مسجد باشند که غیر از «مَن‏ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» ایمان به خدا «وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّه‏» (توبه/18) از کسی نترسد. یعنی باید آدم شجاع باشد. نترس باشد.
کمک به فقرا، در مسجد مردم کمک به فقرا می‌کنند. حضرت امیر در مسجد انگشترش را به فقیر در حال رکوع داد. من هرچه فکر کردم، خوب گوش بدهید. آموزش و پرورش که امور تربیتی را دارد، امور تربیتی می‌خواهد چه کند؟ وزارت ارشاد می‌خواهد چه کند؟ سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، منبری، همه‌ی ما هدفمان چیست؟ هر هدفی داریم، در اقامه‌ی نماز دو هدف گنجانده شده است. بچه‌ها ترسو هستند. می‌گوییم: بیا، یک اذان بگو. می‌ترسم! خوب پس با هم بگویید. یک الله اکبر با هم بگویید. بعد می‌گوییم: حالا این 5 صف اول بگویند. بعد می‌گوییم: صف اول بگویند. بعد می‌گوییم: شما سه نفر بگویید. بعد می‌گوییم: تو بگو. الله اکبر!یواش بگو. یک خرده صدا... الله اکبر! یک خرده بلند. الله اکبر! یک خرده یک خرده، ما جرأت اذان گفتن پیدا می‌کنیم. باید بچه طوری باشد که پشت بام برود و داد بزند. بچه‌هایی که جرأت ندارند، تمرین اذان. ببینید مسواک در نماز هست. نشاط در نماز هست. عدالت در نماز هست. صف‌های منظم در نماز هست. حضور در صحنه در نماز هست.
8- نماز، جامع همه‌ی کمالات و خوبی‌ها
این نماز یک قرصی است که همه‌ی ویتامین‌ها در آن جاسازی شده است. مثل شیر مادر! بچه که شیر مادر می‌خورد، همه‌ی نیازهای طفل تأمین می‌شود. نوزاد شیر می‌خواهد. قند می‌خواهد. شیر مادر قند دارد. چربی می‌خواهد. شیر مادر چرب است. آب می‌خواهد. شیر مادر آب دارد. کلسیم می‌خواهد. فسفر می‌خواهد. چه می‌خواهد؟ هرچه بدن نوزاد نیاز دارد، خدا در شیر مادر جاسازی کرده است. تمام کمالات در نماز هست. به نماز عنایت داشته باشید.  مسئولین ما، من هیئت دولت رفتم. گفتم: حالا که در این سفرهای استانی گاهی ده‌ها، گاهی صدها مصوّبه تصویب می‌شود. یک بیست تا مصوبّه برای نماز تصویب شود. ما خیلی از مدارسمان هنوز سالن نمازخانه ندارد. خیلی از شهرک‌های ما هنوز نمازخانه ندارد. نماز الحمدلله وضعش سال به سال دارد بهتر می‌شود. یک زمانی در جاده‌ها، نمازخانه نبود. در رستوران‌ها یک جای کثیف تنگی بود. الآن در جاده ها هفتصد تا مسجد ساخته شده است. نماز جایگاه خوبی دارد. یک زمانی ظهر عاشورا همه سینه می‌زدند. الآن ظهر عاشورا حتی در نیویورک شیعیان جمع شدند، وسط خیابان نیویورک نماز جماعت خواندند. مسئله‌ی نماز سر و کله اش پیدا شده و باید پیدا شود ولی این نماز را جدی بگیریم. آقا زاده‌ها مسجدهای محل بروید. منتهی به مسجدهای محل هم بنده گفتم. به پیرمردها هم گفتم. نسل نو را باید احترام کرد. بچه‌ها را، دخترخانم‌ها را تحویل بگیرید. صف اول یک مشت حاج خانم می‌آیند می‌نشینند، انگار ارث پدرش است. تکان نمی‌خورد. یک پیرمرد بلندگوی مسجد را گرفته انگار ارث پدرش است. این بلندگو را به یک پسری نمی‌دهد، اذان بگوید. ما باید در را باز کنیم. بچه‌های ما ذاتشان خوب است. شما به خانه‌ی خدا بروید. و خدا هم نیاز به شما ندارد ولی شما دائماً به خدا نیاز دارید. نگذارید وقتی گیر کردیم، یا الله بگوییم. وقتی هم سالم هستیم، با خدا رفیق شویم. نماز عهد ما با خداست. خدایا ما را نسبت به نماز متعهّد قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»
1- آیه 172 سوره اعراف، به کدام خداشناسی اشاره دارد؟
1) خداشناسی فطری
2 ) خداشناسی عقلی
3) خداشناسی عرفانی
2- بر اساس قرآن، خداوند چه کارهایی را به انسان آموخته است؟
1) خوبی‌ها و پاکی‌ها
2) بدی‌ها و زشتی‌ها
3) هر دو مورد
3- کدام یک از عبادات و تکالیف دینی، همگانی است؟
1) نماز
2) روزه
3) حج
4- آیه 56 سوره‌ی ذاریات، عبادت را هدف نهایی چه امری می‌داند؟
1) بعثت و رسالت
2) خلقت و آفرینش
3) قیامت و معاد
5- چه چیزی به کارهای انسان رنگ عبادت می‌دهد؟
1) قصد و نیّت انسان
2) امر و فرمان الهی
3) گفتار و رفتار انسان



  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 88 بهمن 5 ساعت 12:16 عصر |

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ