راه شناخت مرجع تقلید و ادله آن
کسانى که خودشان اهل علم و تحقیق نیستند باید از طریق دو نفر از اهل خبره که عادل باشند، مرجعیت و اعلمیت شخصى را بفهمند..
راه دیگر این است که عدهاى از اهل علم که مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا مىشود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.(1)
خصوصیات و شرایط مرجع تقلید عبارت است از: مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال زاده و زنده و عادل باشد و بنابر احتیاط واجب حریص به دنیا نباشد و از دیگران اعلم باشد.(2)
وقتى که مرجع تقلید شخصى از دنیا رفت مىتواند به اجازه یک مرجع تقلید زنده بر مرجع قبلى باقى باشد و مىتواند به مرجع تقلید زنده مراجعه کند.
دلیل لزوم تقلید:
اولاً، عقل دلالت مىکند بر این که اگر چیزى را نمىدانید سؤال کنید و به متخصّص مراجعه کنید و قرآن هم مىفرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون».(3)
«اگر نمىدانید از اهل ذکر (دانایان) سؤال کنید».
عقل حکم مىکند که انسان یا باید خودش متخصّص باشد یا به متخصص مراجعه کند و یا احتیاط کند. این دلیل فطرى و عقلى در فطرت هر انسانى نهفته است و بناى همه مردم دنیا هم بر همین روش است.(4)
مردم و عقلاى عالم در کارهایشان یا صاحب نظر و متخصصاند یا به متخصص در هر امرى مراجعه مىکنند، در بیمارىها به پزشک مراجعه و در امور ساختمانى به بنّا و معمار و مهندس مراجعه مىکنند...
دلیل بقا بر مجتهد میت:
نظریات و فتاواى مجتهد که در رسالهاش مضبوط است مانند نقشهاى است که مهندس ترسیم کرده و بدیهى است وقتى که مهندس از دنیا رفت باز آن نقشه ساختمانى قابل استفاده است. یا مانند نقشه قالى است. وقتى که آن نقشه کش (نقاش) از دنیا رفت باز از نقشه او در بافتن قالى استفاده مىکنند. مگر این که مجتهد زنده از آن مجتهد میّت، متخصصتر و أعلم باشد در این جا عقل حکم مىکند که باید از نظریات این مجتهد حىّ و زنده که اعلم است تقلید کرد.
امّا دلیل براى شرایط مجتهد: بلوغ و عقل دو شرط از شرایط مجتهدى است که مىتوان از او تقلید کرد؛ زیرا غیر بالغ بر فرض این که بتواند مجتهد بشود، مورد اعتماد نیست، چون احتمال این را مىدهیم که این بچه (غیر بالغ) از باب این که مىداند که بر بچه تکلیفى نیست و گناهى ندارد، مرتکب خلاف واقع شده باشد و از غیر عاقل (دیوانه) هم نیم توان تقلید کرد و دلیلش معلوم است.
امّا این که باید شیعه اثنى عشرى و امامى باشد در روایت از امام کاظم(ع) آمده:
«لا تأخذنّ معالم دینک عن غیر شیعتنا؛(5)
هم چنین مجتهد باید عادل باشد اولاً بر غیر عادل اعتمادى نیست ممکن است دروغ بگوید، خلاف واقع بگوید و ثانیاً در روایت آمده که امام صادق(ع) فرمود:
«ان تعرفوه بالسّتر و العفاف و کفّ البطن و الفرج و الید و اللّسان و یعرف باجتناب الکبائر...؛(6)
مجتهد را به پاکى و صداقت و عفت بشناسید و بدانید که از گناهان کبیره دورى مىکند».
در مورد مرد بودن مجتهد دلیل متقنى وجود ندارد و فقط ظاهر اخبار دلالت دارد بر این که مرد باشد، ولى درروایت مشهوره ابى خدیجه فرموده:
«انظروا إلى رجلٍ منکم یعلم شیئاً من قضائنا...».(7)
در این روایت کلمه (رجل) یعنى (مرد) دارد. البته کلمه (من قضائنا) دارد که قرینه است که مربوط به قضاوت مىشود. نه مربوط به مرجع تقلید بعضى از علماء فرمودهاند که خنثى و زن هم مىتوانند مجتهد و مرجع باشند.(8)
البته بحث علمىتر و اجتهادى احتیاج به تحقیق بیشتر دارد، ما بدین مقدار براى عموم کافى مىدانیم.
پى نوشتها:
1. توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 3.
2. همان، مسئله 2.
3. انبیاء(21) آیه 7.
4. مستمسک العروة الوثقى، ج 1، ص 6.
5. مستمسک العروة الوثقى، ج 1، ص 42.
6. همان، ص 47.
7. مستمسک العروة الوثقى، ج 1، ص 44.
8. همان، ص 43.