اخلاق اجتماعی، صیانت از عرض خود و دیگران انسان موجودی اجتماعی است و همواره نیازمند تعامل با دیگران است؛ زیرا انسان به تنهایی نمیتواند نیازهای عاطفی و مادی و غیرمادی خود را برطرف کند؛ از همین رو هر انسانی در گام نخست نیازمند جفت و زوجی است که میتواند در این ساختار به بسیاری از نیازهای طبیعی پاسخی مناسب دهد. خانواده کوچکترین و اصلی ترین واحد اجتماعی است که در میان انسانها شکل میگیرد. بنابراین، مهمترین و ابتداییترین تعاملی که هر فرد انسانی با دیگری دارد در این ساختار تعریف میشود. بر همین اساس، اخلاق خانوادگی نیز بخش اصلی اخلاق اجتماعی را تشکیل میدهد. انسان در تعاملات اجتماعی باید دو دسته از اصول اخلاقی و قانونی را مراعات کند تا تعاملات در بهترین حالت صورت گیرد. قانون که بر اساس اصول عدالت سامان یافته، اجازه نمیدهد تا کسی از حدود خود گذشته و متعرض حقوق دیگران شود؛ اما اخلاق نه تنها به این محدوده خلاصه نمیشود، بلکه زمینه را برای احسان و اکرام نسبت به دیگران فراهم میکند. اگر قانون و عدالت، اصل را بر مقابله به مثل میگذارد، اما اخلاق افزون بر این اصل، بستری را فراهم میآورد که شخص از حق خویش بگذرد و در مقام احسان، عفو و گذشت از خطا و خلاف دیگری داشته باشد و در مقام اکرام، حتی از حق خویش بگذرد و ایثارگری کند. به سخن دیگر، تعاملات اجتماعی در سهگانه عدالت و احسان و اکرام در چارچوب قانون و اخلاق سامان مییابد. البته قانون و عدالت به سبب فراگیر بودن، بهترین میزان و معیار برای ایجاد تعادل در رفتارهای اجتماعی و پاسخگویی قاطع به نیازهای افراد در چارچوب قانون است؛ اما در تعاملات اجتماعی نمیتوان به این بسنده کرد؛ زیرا عواطف و احساسات انسانی را نمیتوان در چارچوب قوانین و قواعد عادلانه محدود کرد؛ از این رو نیازمند قوانین و اصولی در سطح اخلاق احسانی و اکرامی هستیم تا بتواند ساختار جامعه را به انسجام و وحدتی مثالزدنی برساند. اگر قانون مبتنی بر عدالت همان اسکلت فلزی و سنگ و آجر سازه اجتماع است، اخلاق در قالب مکارم اخلاقی، همان ملات است که این سنگ و آجر و فلز را به هم پیوند میزند و بر زیبایی سازه اجتماع میافزاید. از نظر قرآن و آموزههای وحیانی اسلام، مکارم اخلاقی ملات اجتماع را میسازد و پیوندی میان افراد انسانی ایجاد میکند که دارای متمایزات بسیاری هستند. شکی نیست که هر انسانی به سه چیز مهم در زندگی هزینه بسیار میپردازد که شامل: 1. حفظ و صیانت از جان و بقای خود و دیگران؛ 2. حفظ و صیانت از مال خود و دیگران؛ 3. حفظ و صیانت از عرض و آبروی خود و دیگران است. پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم میفرماید: اِنَّ حُرمَهًْ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَهًْ دمِهِ و مالِهِ؛ حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال او است.(لئالی الاخبار، ج 5، ص 226) امام جعفرصادق(ع) نیز میفرماید: المُؤمنُ حرامٌ کُلُّهُ: عِرضُهُ و مالُهُ و دَمُهُ؛ مؤمن سراسر وجودش حرمت است: حرمت آبرو، حرمت مال و حرمت خون و جان او. (مستدرک، ج 9، ص 239) همچنین پیامبر گرامی اسلام در راستای امنیت اخلاقی جامعه میفرماید: لا تَخرِقَنَّ علی اَحَدٍ سِتراً؛ تو (برحذر باش) آبرو و حرمت احدی را هرگز متعرض مشو. (شهابالأخبار، ص 350) حفظ و صیانت از آبرو و عرض به معنای حفظ همه آن چیزی است که انسانیت انسانی را میسازد؛ زیرا جان زمانی میارزد که اصول انسانی آن حفظ شده بود؛ وگرنه جان بیاصول انسانی برای انسانها کمترین ارزش را دارد؛ چرا که شرافت و کرامت انسانی برای خود انسان ارزشمندتر از هر چیزی است. از این رو انسانها جان و مال خویش را برای عرض خویش و دیگران میدهند و اینگونه نیست که کسی عرض خویش را برای جان و مال بدهد مگر آنکه از فطرت انسانی خود خارج شده باشد. به سخن دیگر، حفظ و صیانت از آبرو یعنی شخصیت انسانی خود و دیگران مهمترین چیزی است که انسان آن را به عنوان امنیت خواهان است، به طوری که اگر امنیت شخصیتی او تامین نشده باشد، گویی هیچ تامینی برای او نشده و امنیتی فراهم نیامده است. مولی امیرالمؤمنین(ع) در تقدم عرض نسبت به دوگانه جان و مال میفرماید: مِنَ النُبلِ أن یبذُلَ الرّجُلُ مالَهُ و یَصونَ عِرضَهُ؛ کسی که برای حفظ آبرو وحیثیت خود از مال و منالش میگذرد، نشانه اصالت و بزرگواری اوست.(فهرست غررالحکم، ص 242) آن حضرت به افراد هشدار میدهد که ارزش و اهمیت آبروی خود و دیگران را بدانند و کاری نکنند که آبروریزی شود؛ زیرا کسی که شخصیت خویش را از دست دهد همه چیزش را از دست داده است. ایشان میفرماید: مَن بَذلَ عِرضَهُ ذَلَّ؛ کسی که حیثیت و آبروی خود را میبرد خودش را به پستی و خاک مذلّت افکنده است. (فهرست غرر، ص 242) امام حسن مجتبی(ع) احمق و بیخرد را کسی میداند که نمیداند با مال و عرض خویش چگونه برخوردی داشته باشد و آن را چگونه استفاده کند. ایشان میفرماید: السَّفیهُ، اَلأَحمقُ فی مالِهِ اَلمُتهاوَنُ فیعِرضِه؛ آدم سفیه و بیخِرد کسی است که در مصرف اموالش ابلهانه عمل میکند و نسبت به آبروی خود لاأبالی و سهلانگار است.(بحار، ج 78، ص 115) صیانت از عرض و آبرو، از شخصیت انسانی آبرو به معناى اعتبار، قدر، جاه، شرف، عِرض و ناموس است؛( فرهنگ فارسى معین). اما حقیقت آبرو و عرض، همان شخصیت انسانی است که خداوند آن را کرامت بخشیده و بر بسیاری از موجودات هستی برتری داده است.(اسراء، آیه 70) بر همین اساس اگر ما از مفهوم عرض و آبرو سخن میگوییم، مراد همین دایره وسیعی است که با الفاظی چون اعتبار و قدر و جاه و مانند آنها بیان میشود. بنابراین وقتی از مفهوم و اصطلاح عرض و آبرو در قرآن و اسلام سخن میگوییم شامل همه چیزهایی است که میتوان از واژههایی چون تعفّف، وجیه و هر آنچه که لازمه معانى آن است به دست آورد. از نظر آموزههای وحیانی اسلام، حفظ شخصیت و کرامت انسانی مهمترین چیز در امنیت خرد و کلان اجتماع است. از این رو تامین امنیت اخلاقی و شخصیت افراد جامعه در دستور کار قرار گرفته و در قالب آموزههای معرفتی و حتی دستوری و به شکل بایدها و نبایدهای شرعی و اخلاقی به آن توجه شده است. بسیاری از احکام مانند حرمت غیبت، تهمت، افترا، دشنام، ناسزا، قذف و مانند آنها در راستای حمایت از شخصیت و شرافت و کرامت انسانی وضع شده است و گاه حتی نهتنها در حوزه اخلاق بلکه در حوزه حقوق کیفری و جزایی احکام سخت و شدیدی وضع شده تا هر گونه تعرض به شخصیت و هتک حرمتها و آبروی انسانی، موجب کیفر جزایی در دنیا و آخرت باشد. بنابراین، قوانین بازدارنده و پیشگیرانه و نیز مجازات و عقابهای متعددی از سوی شارع مقدس وضع میشود تا شخصیت و آبروی افراد حفظ شود و امنیت اخلاقی و ناموسی و عرضی افراد تامین گردد. خداوند به صراحت در آیاتی بر حرمت هتک عرض و آبروی مردم تاکید داشته و هر گونه هتک حرمت و آبروریزی را حرام کرده و جزو گناه کبیرهای دانسته که مجازات آن دوزخ و عذاب آن است.(همزه، آیه 1؛ قلم، آیات 11 و 16) پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: اَیُّها الناس! إنَّ دِماءَ کُم و اَعراضَکُم عَلَیکُم حرامٌ الی أَن تَلقَوا ربَّکُم؛ ای مردم! ریختن خون یکدیگر و لطمه زدن به حیثیت دیگران، تا وقت مردن و لقای پروردگارتان بر شما حرام است. (تحفالعقول، ص 31) از نظر قرآن، آبروریزی حتی در پشت سر کسی در قالب غیبت نیز گناه است. غیبت سخنی در پشت سر کسی است که غیب شده آن را ناخوش داشته و نسبت به آن سخنان ناراحت میشود. غیبت نقل گفتار و عملی است که شخص غیب شده آن را انجام داده و در حقیقت شخص غیبت کننده در حال بیان واقعیت و حقیقتی است؛ اما چون گفتن آن سخن و رفتار در پیش غیبت شونده موجب ناخشنودی و ناراحتی وی میشود، بنابراین بیان این واقعیت پشت سر او غیبت دانسته میشود؛ اما اگر شخص سخن و رفتاری را نقل کند که دروغ باشد، این دیگر نهتنها مصداق غیبت، بلکه از مصادیق تهمت و افترا است که در برخی از موارد علاوه بر مجازات اخروی، در همین دنیا برای آن تهمت و بهتان مجازات قانونی و کیفری از سوی شارع مقدس وضع شده است. از آنجا که غیبت، پشت سر گویی نسبت به اعمال شخصی است که واقعیت دارد، جایز نیست که در جایی مطرح شود که شخص حضور نداشته باشد(حجرات، آیه 12)؛ اما اگر شخص حضور داشته باشد و گفتن آن موجب رنجش وی میشود باید از آن اجتناب کرد؛ زیرا گفتن آن، موجب هتک حرمت و شخصیت او و موجبات آبروریزی است؛ البته خداوند به مظلوم اجازه میدهد تا به افشاگری دست زند؛ اما مظلوم افشاگر باید کاری نکند که شخصیت ظالم در حوزههای دیگر مخدوش شود. از همین رو، خداوند در قرآن اجازه نمیدهد تا حتی مظلوم جز در محدوده ظلمی که به او روا شده، دست به افشاگری زند و اگر بخواهد مطالبی را در حوزههای دیگر بیان کند که حتی واقعیت داشته باشد نباید متعرض آن حوزهها شود و برای او جایز نیست؛ زیرا حفظ و صیانت از شخصیت و آبروی اشخاص جامعه بسیار ضروری است.(نساء، آیه 148) از نظر قرآن بیان چیزهایی که شخص انجام نداده در قالب بهتان، موجبات اذیت و آزار شخص میشود. از همین رو، گناهی بزرگ است که مجازات آن نیز دوزخ است.(احزاب، آیه 58) همچنین کسانی که در قالب تمسخر نامها و القاب زشت بر دیگران میگذارند، به سبب حرمتشکنی نسبت به شخصیت مومن باید خود را آماده مجازات الهی کنند؛ زیرا مسخره کردن دیگری و لقب زشت گذاشتن شایسته نیست و کاری است که شخصیت مومن را میشکند و هتک آبرو میکند.(توبه، آیه 79؛ حجرات، آیه 11) به هر حال، با توجه به اینکه مسخره و هجو کردن مؤمن، موجب هتک آبروى وى میشود، حرام و گناه دانسته شده و از آن نهی شده است.(حجرات، آیه 11) البته اگرچه در آیه پیشین از آبروریزى سخنى به میان نیامده است، ولی باید گفت نهى از تمسخر در این آیه احتمال دارد به سبب این باشد که مسخره کردن، مایه وهن و شکستن اعتبار افراد مىشود؛ از این رو حرام دانسته شده است.
نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی |
شنبه 98 دی 28 ساعت 9:48 صبح
|
|
نظرات شما عزیزان نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|