سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
هرکه دوستی اش خدایی نباشد، از او بپرهیز، که دوستی اش پلید است و مصاحبت با او شوم . [امام علی علیه السلام]
این نامه را برای پدرت بلند بخوان !
وقتی که می گویم فلسطین، یک واژه ی جغرافیا نیست! آنجا همه شور است و عشق است و امید است. آنجا پر از عطر گل یاس سپید است.
این نامه را برای پدرت بلند بخوان !
این ،صدای من ، صدای ما ،صدای هزاران کودک و نوجوان اسیر در موج بی عدالتی و جنگ و نابرابری و شاید ... نمیدانم ،شاید صدای سکوت تو نیز باشد!
این صدای کودکان مظلوم غزه و مادران بی پناه فلسطین است که روزهای پی در پی  ناقوس جنگ  را در دیارشان به صدا در
آوردند مدعیان حقوق بشر،وسازمان قدرت های بی درد متحد، با ترکه های آتش ، زیتون جانشان را به فلک بستند .کودکانی که تنها سلاحشان سنگ بود و فلاخن ، در برابر ارتشی تا دندان مسلح!
این جمله ها را برای پدرت بلند بخوان! برایش بگو از خواب ناآرام دختر بچه های گیسو بافته ی هم سن و سالت ، که هر صبح گیسوانشان را به روبان اضطراب آذین بستند، و دل نگران از این که شاید صبح فردا دست مهربان  و نوازشگر مادر
نباشد تا شانه بر حریر موهایشان بکشد. برایش بگو از دامگهی که به وسعت سکوت مدعیان صلح و آرامش ،گشودند و هیچ کدامشان لب نگشودند و هیچ نگفتند.شاید برای تو حتی تصور این همه درد ،حتی یک نقاشی ساده  از این همه صحنه های دلخراش ،ممکن نباشد ،اما بودند کودکانی در گوشه گوشه ی دنیا که از پشت شیشه ی تلویزیون دیدند و شنیدند و گریستند و فواره های اشک و اندوه در سرتاسر وجود پاکشان قد کشید.
این ها را برای پدرت بگو، وقتی که دستت را برگردنش حلقه کرده و در اوج مهربانی بر چهره اش بوسه میزنی. بگو از دخترکانی که پیش چشمان معصومشان ، پدرانشان را به خاک و خون کشیدند.آنان نیز انسان‌هایی زمینی بودند با تمامی تعلقات زندگی مادی، آنان نیز دلبستگی‌های انسان‌های معمولی را داشتند، عشق می‌ورزیدند، می‌خندیدند، گریه می‌کردند، در گرماگرم نبرد در تب کودکانشان نیز می‌سوختند، فرصت گریختن پیش پایشان بود، اما ماندند، ماندنی آگاهانه و از میان مردن و شهادت، دومی را برگزیدند.
این جمله ها را برای پدرت بخوان وقتی که زیباترین هدیه ها را برایت می خرد تا تو را در شبی آرام و رویایی در زیر نور شمعها وفانوس ها غافلگیر کند.برایش بگو از هم سن و سالانت که در شب های سرشار از دلهره و نگرانی ،از زمین و آسمان برایشان آتش به ارمغان آوردند اما نه از آن آتش های دوست داشتنی که فقط چند لحظه فضای اتاقشان را  با رقصی ملیح روشن میکند و بعد در میان هیاهوی شادمانی اهل  خانه گم میشود. نه! ....آن آتشی که بر سر شهر و کوچه و خانه
می بارد و شادمانی نمی آورد بلکه کودکی را سیاه پوش نبودن پدر و مادر می سازد.و کوچه های غزه با آتش نمرودیان به
خون می نشیند.
اما ... این را هم برایش بگو ،که چگونه تمام دنیا دیدند  دستان کوچکی را که پس از گذشت 49 روز جنگ وخون و آتش،به نشان اقتدار و پیروزی قد کشیدند. همان حنجره های کوچکی که  49 روز پنجه در گلویشان فشردند چگونه ایستادند و سرانجام پیروزی  را فریاد   کشیدند.تمام دنیا چه در سکوت و چه در فریاد ،دیدند که چگونه خفاشان شب زده از دیار کوچک غزه بیرون رفتند  و چگونه کلید خزانه ی صبح در دستان مردم مظلوم غزه نشست.
گنجشکان خونین حنجره ی نوار غزه، از شط آتش و شیون گذشتند و برای چیدن زیتون ، زخم هلال و داغ ستاره گرفتند.
آنان نشان دادند به دنیا که حتی با راه بسته ودهان دوخته و تن سوخته نیز می توان دشمن را تحقیر کرد....
برای پدرت بگو وقتی که در کمال آرامش روبرویت نشسته است تا خاطرات یک روز از سرگرمی ها و دلخوشی هایت را برایش تعریف کنی ،بگو از سرزمینی با داغ 49 روز سپتامبر سیاه، از کمپ های بی پناهی ، و از سنگ های نفرتی که روزی سوره ی مرگ را بر پیشا­نی جنگ ،کتیبه می کند.
این نامه را برای پدرت بلند بخوان ............
 
 دانش آموزان  دوره اول



  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 93 شهریور 17 ساعت 1:50 عصر |

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ