سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
آنکه دانشی را پنهان کند، گویی نادان است . [امام علی علیه السلام]

بسمه تعالی

 مرکز دارالقران طبق سنوات گذشته اردوی ویژه خردسالان مهد القران الکریم خود برگزار نمود در این اردو که بالغ بر هفتاد نفر از خردسالان شرکت داشتند اردوی زیارتی وتفریحی به مقصد امامزاده میر اسماعیل و چا پا حضرت وپارک محلی برگزار نمود شایان ذکر است تعداد کلاسهای مهد القرآن  نه کلاس  می باشد وبالغ بر صدو سی نفر خردسال در این کلاسها آموزش قرآن ومعارف اسلامی وآداب اسلامی فرا می گیرند که جا دارد از زحمات مربیان دلسوز مهد القرآن تقدیر وتشکر نماییم

اردو خردسالاناردو خردسالان

اردو خردسالاناردو خردسالان




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 91 اردیبهشت 18 ساعت 4:46 عصر |

    تعریف معروف و منکر: در احکام دین، به تمام واجبات و مستحبات معروف و به تمام محرمات و مکروهات منکر گفته می‌شود بنابراین واداشتن افراد جامعه به انجام کارهای واجب و مستحب امر به معروف و بازداشتن آنها از کارهای حرام و مکروه نهی از منکر است.

    امر به معروف و نهى از منکر, واجب کفایی است که اگر افرادى - به قدر کفایت - به انجام آن اقدام کنند, از دیگران ساقط مى شود. و اگر همهء افراد آن را ترک کرده باشند, چنانچه شرایط آن موجود باشد, همهء آنها ترک واجب کرده اند.

    شرایط امر به معروف و نهی از منکر::امر به معروف و نهی از منکر با وجود برخی شرایط واجب می‌باشد و در صورت نبود آن شرایط تکلیف ساقط می‌شود و آن‌ها عبارتند از:.کسی که امر یا نهی می‌کند، بداند آنچه را که دیگری انجام می‌دهد حرام است و آنچه را ترک کرده، واجب است، پس هرکس نمی‌داند این عمل که او انجام می‌دهد حرام است یا نه جلوگیری واجب نیست.
    2.احتمال بدهد امر یا نهی او تاثیر دارد، بنابراین اگر می‌داند تاثیر ندارد امر و نهی واجب نیست.
    3.شخص گناهکار اصرار بر ادامه کار خود داشته باشد، پس اگر معلوم شود، یا گمان کند، یا احتمال صحیح بدهد گناهکاری بنای ترک عمل را دارد و دوباره تکرار نمی‌کند، یا موفق به تکرار نمی‌شود، امر و نهی واجب نیست.
    4.امر ونهی، سبب ضرر جانی یا آبرویی یا ضرر مالی قابل توجه، به خودش یا نزدیکان و همراهان، یا سایر مومنان نباشد.
    مراتب امر به معروف و نهی از منکر[5] [ویرایش]برای امر به معروف و نهی از منکر، مراتبی است که اگر با عمل به مرتبه پایین‌تر، مقصود حاصل شود؛ عمل به مرتبه? بعدی جایز نیست و آن مراتب چنین است:

    1.با معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه با او اینگونه عمل می‌شود مثل اینکه از او روبرگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد کند، یا با او رفت و آمد نکند.
    2.امر و نهی با زبان؛ یعنی به کسی که واجبی را ترک کرده دستور دهد که واجب را به جا آورد و به گناهکار دستور دهد که گناه را ترک کند.
    3.استفاده از زور، برای جلوگیری از منکر و برپایی واجب؛ یعنی زدن گناهکار (بنابر فتوای آیت الله خامنه‌ای مواردی که امر به معروف و نهی از منکر متوقف بر چیزی بیشتر از امر و نهی زبانی باشد، اگر در سرزمینی باشد که دارای نظام و حکومت اسلامی است و به این فریضه اسلامی اهمیت داده می‏شود، احتیاج به اذن حاکم و مسئولین ذیربط و پلیس محلی و دادگاههای صالح دارد)

    احکام امر به معروف و نهی از منکر[::1.فراگیری شرایط امر به معروف و نهی از منکر و موارد آن واجب است، تا انسان در امر و نهی مرتکب خلاف نشود.
    2.اگر بداند یا احتمال دهد که امر ونهی‌اش با تکرار موثر است، واجب است تکرار کند.
    3.اگر بداند یا احتمال دهد، که نهی او در حضور جمع موثر است نه تنهایی، اگر انجام دهنده، آن عمل را بطور آشکار انجام می‌دهد جایز بلکه واجب است او را در جمع نهی کند و اگر چنین نیست بنا بر احتیاط واجب جایز نیست.
    آداب امر به معروف و نهی از منکر[8] [ویرایش]مانند طبیبی دلسوز و پدری مهربان باشد.
    قصد خود را خالص کند و تنها برای رضای خدا اقدام کند و عمل خود را از هرگونه برتری جویی پاک گرداند.
    خود را پاک و منزه نداند، چه بسا همان که اکنون از او خطایی سرزده است، دارای صفات پسندیده‌ای باشد که مورد محبت الهی است، هرچند این عمل او هم‌اکنون ناپسند و مورد غضب الهی باشد.
    امر به معروف و نهی از منکر در قرآن [ویرایش]و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما گروهی مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی باز دارند و آنان همان رستگارانند.(سوره مبارکه آل عمران آیه104)

    کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللَّه؛
    شما بهترین امتی هستید که برای مردم پایدار شده‌اید به کار پسندیده فرمان می‏دهید و از کار ناپسند باز می‏دارید و به خدا ایمان دارید.(سوره مبارکه آل عمران آیه والمؤمنون و المؤم‌نات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می‏دارند و از کارهای ناپسند باز می‏دارند. (سوره مبارکه توبه آیه امر به معروف و نهی از منکر در سخنان اهل بیت [ویرایش]علی پسر ابوطالب: پایندگی شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و برپاداشتن حدود است.[9]
    علی پسر ابوطالب: نفرین خدا بر کسانی که به خوبی فرمان می‌دهند و خود آن را فرو می‌گذارند و بر کسانی که از زشتی باز می‌دارند و خود مرتکب آن می‌شوند.[10]
    علی پسر ابوطالب: کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان امر به معروف و نهی از منکر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران [ویرایش]در اصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به این جهت توجه ویژه و تاکید و تصریح گشته است. «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه ای است همگانی و متفاوت بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت، شرائط و حدود و کیفیت آن را قانون تعیین می کند». (والمومنون بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر).[12] با توجه به اصل هفتم از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، لازم است که نظام اسلامی باید وزارتخانه، سازمان، مرکز وگروهی را با هر نام مناسب تشکیل دهد که وظیفه این گروه، همان اجرای صحیح قانون زندگی ساز امر به معروف و نهی از منکر باشد که خود پشتوانه ای محکم برای قدرتمندی نظام و برای حفظ مصالح آحاد مردم و جامعه انسانی اسلامی است. خدای متعال، پس از آن که دستور می فرماید بر این که برادری واتحاد در پرتو توحید را مستحکم سازید و همواره از تفرق و پراکندگی دوری جوئید وبا این که قبلا متفرق و دشمنان یکدیگر بودید، امروز با نعمت اسلام قدر نعمت اخوت را بدانید[13] می افزاید: (ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر واولئک هم المفلحون). «و باید از میان شما گروهی و امتی باشند که به خیر و نیکی دعوت نمایند، وامر به معروف و نهی از منکر کنند و اینان همان رستگارانند».[14]

     




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 91 اردیبهشت 16 ساعت 3:48 عصر |

     ملت ایران روز جمعه یکبار دیگر با حضور در صحنه، هوشیاری، بصیرت و موقع شناسی

                           مثال زدنی خود را به نمایش خواهد گذاشت




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | چهارشنبه 91 اردیبهشت 13 ساعت 3:50 عصر |

    داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

     بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

     قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن  شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70) موسی به او گفت: ?آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : ?تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟? گفت: ?اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری

     نافرمانی تو نمی کنم?. گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.?

      

     معلمی در کلام امام خمینی (ره):

     نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم. 

     معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

     دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: ?من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛   هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.? این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر

     خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است. 

     

     معلم در کلام استاد مطهری:

     معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او   را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم  

     مشتعل  شود.

      مقام معلم

     

    می توان در سایه آموختن                           گنج عشق  جاودان اندوختن

    اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

    از پدر گر قالب تن یافتیم                            از معلم جان روشن  یافتیم

    ای معلم چون کنم توصیف تو                       چون خدا مشکل توان تعریف تو

    ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

    یک پدر بخشنده آب و گل است                      یک پدر روشنگر جان و دل است

    لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم  یقین




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 91 اردیبهشت 11 ساعت 11:44 صبح |

    روز معلم

     تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش  درآمد.

     انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس ?معلم? ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.

     دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

    در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمته الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...

     

     مفهوم علم

    ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه ?علم? به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.

    1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که  ? هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون? ?آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.? (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه   Knowledge در

     انگلیسی وConnaissance   در فرانسه معادل این معنا علم اند.

      2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرارمیگیرندوهمه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.

     دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل  می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی ?خلق الانسان علمه البیان? (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
     

      معنای عالم  باتوجه به دو تعریف از علم

     ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور ?قال یا آدم اننبئهم باسمائهم? (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی  روشن  است  که:

    ?ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه? (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت  می رسد ?هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب  و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین? (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان  برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند(جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی  و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط

     پیامبر(ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است  چرا  که ?وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود  و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است  بخاطر آنکه او اول بار کتب  حکمت یونانی را  که  ارسطو و غیره  تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
     

     ارزش و مقام معلم

     شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در  وجود خود محقق سازد  و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری  یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا  تمامی  تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد  و  با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه (11  اردیبهشت ) را روز معلم نامیدند.

     

     هنر معلمی:

     معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

     اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

     در این آیات خداوند، خود را ?معلم? می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش

     داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

    چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

     از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

     شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

     خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به  بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت،  شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به  عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر ?الاکرام? بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه  او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

      به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

     معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

     

    معلّمی برتر از شهادت

     حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرمایند:? هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت ?. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایة علم و تربیت معلمان  و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.

     

    توصیه امام سجاد (ع) به دانش آموزان

     امام سجاد (ع) در زمینة حفظ حقوق معلم می فرماید: ? حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیدة  تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی ?.

     

    لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد

     مرحوم شهید ثانی در مورد لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد می نویسد: ? معلم باید دربارة شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستی کند. و از هرگونه شر و بدی که برای خویش    نمی پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این گونه دلسوزی و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می باشد? .

     

    حقوق معلم در آینة فرمایشات حضرت سجاد (ع)

     حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند        و می فرماید:? حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی        می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم ?.

     

     




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 91 اردیبهشت 11 ساعت 11:43 صبح |

    معلمی جایی برای آزمون و خطا نیست!

    معنای لغوی افت عبارت است از کمبود، کمی، کم و کاست و نقصان. لذا افت تحصیلی به معنای کمبود و نقصان در فرآیند تحصیل است. یا به معنای تحت اللفظی آن سنجش علل آمار تجدیدی و مردودی دانش آموزان است.
    فرآیند آموزش به معناى مجموعه اى است از آنچه که شاگرد در مدرسه از طریق برنامه درسى آشکار و پنهان مى آموزد و یا فرصت آموزش را به خاطر جاى نگرفتن در برنامه درسى پیدا نمى کند.
    درک معلمین، اولیا و دانش آموزان از این فرآیند چیست؟
    نقطه اى را که دانش آموز از نظر علمى در آن قرار دارد و جایگاه دانش آموزان در هر مقطع و درس و کلاس کجاست؟
    هدف هاى رفتارى که باید به صورت مشاهده دربیاید و با ابزار و ملاک هاى عینى ارزشیابى شود چیست؟
    تا چه اندازه به هدف ها، محتوا، فعالیت هاى یادگیرى دانش آموزان، روش هاى ارزشیابى راهبردهاى تدریس، ابزار یادگیرى، زمان و مکان یادگیرى پرداخته ایم و محیط هاى آموزشى مان عوامل اجرایى، معلم و مسئولان با این امور آشنا هستند. آیا واقعاً نقطه شروع همه فراگیران یکسان است؟ آیا همه باید به یک شکل و شیوه مورد ارزشیابى قرار بگیرند؟ آیا ارزشیابى ها استاندارد است؟و داراى اعتبار هستند؟ مى توانند هدف هاى رفتارى موردنظر را بسنجند؟ باتوجه به مراحل پدیده آموزشى صحبت درباره افت تحصیلى نباید سطحى و گذرا باشد. کلیه مراحل از شروع نوشتن ارزش ها، دیدگاه ها، هدف تا آخرین مرحله اجرا و ارزشیابى یک به یک با شیوه هاى همه پرسى، پرسشنامه، همایش، سمینار، تحقیقات آمارى باید مورد بررسى قرار گیرد تا به عوامل موثر در افت تحصیلى به شیوه علمى دست یافت.
    • عوامل موثر در افت تحصیلى
    1- محتواى آموزشى
    2- سطح علمى معلم
    3- ناآشنایى با حیطه عاطفى و علمى دانش آموز
    4- کلى بودن هدف ها- بى ارتباطى هدف ها با جهت گیرى برنامه ریزى
    5- نامشخص بودن هدف هاى رفتارى
    6- در دسترس نبودن کتب راهنماى تدریس براى معلم
    7- ناهماهنگى فرهنگ خانواده و نیاز جامعه با نتیجه آموزش
    8- وسعت علم
    9- عدم توالى منطقى موضوع هاى درسى
    10- عدم بررسى مشکل یابى در امر تدریس
    الف: محتواى کتب درسى
    در کشور ما محتواى کتب درسى توسط دفاتر تحقیق و تالیف کتب درسى به وسیله اساتید متخصص تدوین مى شود. سطح ارتباط مولفین کتاب با عوامل درگیر با محتواى کتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش آموز و تقاضاى معلم بى اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیک وجود ندارد. لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلى خود به تعیین محتواى درسى پرداخته اند. موضوع هاى درسى مدون به عنوان منبع اصلى اطلاعاتى در برنامه آموزشى ایجاب مى کند که یک سازماندهى منطقى و از پیش تعیین شده داشته باشیم. حتى گام هاى تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه آموزشى بتواند به نحوى موثر و کارآمد به انتقال دانش بپردازد. با توجه به حجم کتب و نامتناسب بودن با درک و فهم دانش آموز و حتى زمان و مکان آموزشى با چالش هاى جدى روبه رو هستیم. با این شیوه جریان یادگیرى به یک جریان مکانیکى مبدل شده. نقاط ضعف این شیوه طرح محتواى کتب درسى عبارتند از:
    1- معلومات تکه تکه شده و مجزا از یکدیگر در قالب دروس مجزا ارائه مى شود لذا سریع فراموش مى شود و از کاربرد علوم آموخته شده کاسته خواهد شد.
    2- برنامه درسى با موضوع محور ارتباطى با دنیاى واقعى دانش آموز ندارد و مسائل و مشکلات و امور زندگى دانش آموز به طور پیوسته در برنامه درسى او گنجانده نشده است.
    3- به توانمندى ها، علایق و نیازها و تجربه هاى گذشته دانش آموزان توجه کافى مبذول نمى شود. لذا انگیزه هاى لازم براى یادگیرى از آنها را سلب مى کند.
    4- محتواى کتب باید با زندگى طبیعى بیگانه نباشد.
    5- درک دانش آموز از محتوا نباید تحت الشعاع کمیت آموزش قرار گیرد.
    6- مهارت هاى شناختى مورد توجه قرار گیرد.
    7- باتوجه به گسترش دانش بشرى و پیداشدن قلمروهاى جدید در علم و کثرت موضوع هاى درسى هماهنگى با طول زمان کلاس، تعداد شاگردان و فضاى آموزش ندارد.
    از طرفى مى دانیم:
    1- همه معلمین توان طراحى درسى را ندارند.
    2- همه متخصصین هم آشنایى با تدوین برنامه درسى را ندارند.
    3- برنامه درسى هاى روییدنى که از تعامل بین معلم و شاگرد به وجود مى آید به هدف هاى اجتماعى تعلیم و تربیت و میراث فرهنگى نمى تواند توجه کافى مبذول کند.
    4- به هدف هاى مشترک و عام دست نمى یابیم.
    لذا نیاز داریم:
    1- متخصصین رشته هاى گوناگون با ادبیات برنامه ریزى آشنا باشند.
    2- مولفین در محل اجراى محتواى درس قرار بگیرند.
    3- به نقد و بررسى محتوا پرداخته شود.
    4- نظرات معلمین، نیازهاى دانش آموزان و جامعه و تجزیه و تحلیل بررسى ها را یکپارچه کنند.
    تصمیم گیرى هاى آگاهانه مبتنى بر روش هاى روشن بینانه متکى بر اهداف کلى باشد و توان اجراى اهداف رفتارى را نیز داشته باشد.
    5- محتواى دروس با تغییرات علوم، جوامع، علایق و نیازهاى یادگیرنده و جامعه متغیر باشد.
    ب: سطح علمى معلم
    www.zibaweb.com
    معلمى چیزى فراتر از یک تخصص علمى است. معلم باید با زمینه هاى تربیتى، روانشناسى، برنامه ریزى، طرح درس و شیوه هاى آموزش آشنا باشد که این امر با یک برنامه ریزى دقیق در سطح دانشگاهى که معلمین بعد از دستیابى به تخصص رشته اى باید در علوم رفتارى دوره ببینند بعد از تسلط کامل به جریان آموزش وارد نشوند. شغل معلمى جاى آزمون و خطا نیست. متخصص آگاه و کاردان باید معلم باشد. معلمان در دوره هاى تربیت معلم براى تدریس و برنامه ریزى آگاهى هاى لازم را کسب کنند شناخت دائمى با نیازهاى دانش آموزان لازمه کار معلمى است. در دنیاى امروز نقش حاکمانه معلم که زاییده خبرگى اوست به نقش تسهیل کنندگى و مشاور و راهنماى یادگیرنده تبدیل شده.

    ج: ناآشنایى با حیطه عاطفى دانش آموزان
    در سیستمى که یادگیرى براساس علایق و نیازهاى فراگیران نیست ایجاد انگیزه تقریباً صفر است و در صورتى که انگیزه و رغبت درونى براى یادگیرى لازم است مواجه شدن کودک با مسائل واقعى ایجاد شگفتى، کنجکاوى و محرک درونى براى او مى نماید و احتیاج به تشویق و تنبیه و محرک هاى بیرونى ندارد. در سیستم ما دانش آموزان به کسب دانش و معلومات نائل مى شوند اما سطحى و صورى و متکى بر حافظه آنها است در صورتى که یادگیرى باید معنادار و پایدار باشد.
    مهمترین انتظار از سیستم آموزشى تربیت عقلانى است. حال ما تا چه اندازه فرزندانمان را با مسائل واقعى مواجه مى کنیم تا تفکر کنند و با عقل و تدبیر خود به حل مسئله بپردازند.
    موضوع تعلیم و تربیت رشد در بعد عقلانى، عاطفى، اجتماعى و اخلاقى است.
    ادراک صحیح مطلب، مقایسه نظرات، درک ارتباط میان مطالب، استنتاج، استدلال و ارزیابى تا چه حد در برنامه هاى آموزشى ما دنبال مى شود. مسئولیت پذیرى، رعایت حقوق دیگران، ارزشگذارى به کار دیگران و در نظر گرفتن عدالت در بحث تا چه اندازه مدنظر واقع مى شود.
    پس بررسى افت تحصیلى فقط بررسى چرایى آمار مردودى و تجدیدى نیست چه بسا کسانى که مردود مى شوند ولى از نظر موضوع تعلیم و تربیت به مرحله رشد رسیده اند و چه بسا سیستم ارزشیابى ما دچار نواقصى است.
    در سیستم آموزش و پرورش تا چه حد کارایى (انگیزه* تخصص) تقسیم بر (هزینه* زمان) کلاس اندازه گیرى مى شود.
    به اقتصاد زمان نظرداشتن باید یکى از اهداف ما باشد.
    استقلال عقلانى و سرعت در انتقال یادگیرى، افزایش بازدهى آموزشى را فراهم مى آورد. با چنین تفکراتى هر دانش آموز برنامه آموزشى خاص خود را نیاز دارد. هر دانش آموز باید نقطه شروع و جایگاهى را که در آن قرار دارد شناسایى کند و پیوستن بین مطلب جدید و قدیم برقرار شود و هر شخصى با سطح خود ارزشیابى شود.
    مهارت هاى چگونه یادگرفتن و کشف مجهول را باید در اختیار دانش آموزان قرار داد. متاسفانه در شرایط کنونى که با نقصان هاى مهارتى معلمان روبه رو هستیم مسئولیت واگذارى این زمینه به ایشان داراى محدودیت است.
    با استفاده از وسائل کمک آموزشى _ رسانه اى آموزش داده شود.
    آنچه که از out come نظام بر مى آید برآورد نظامى است که نوع طراحى آن موجب گریز دانش آموزان از مدرسه شده است.
    یکى از دلایل ترک بى موقع مدرسه بى ارتباطى محتوا با زندگى و شغل و جامعه آنان است. باید در نظام آموزش و پرورش ظرفیت ایجاد ارتباط زندگى و مدرسه را به وجود آوریم تا از نرخ ترک تحصیل بکاهیم. نجات نظام آموزش و پرورش از حالت خشک و بى روح انتزاعى و بى معنا براى دانش آموزان شاید یک راه اصلى جلوگیرى از افت تحصیلى باشد.
    تطابق کیفیت یادگیرى در محیط هاى آموزشى با یادگیرى هایى که در محیط هاى طبیعى اتفاق مى افتد در مدرسه در قالب زنگ ها با یادگیرى موضوعى سر و کار داریم، حال آن که در وراى مرزهاى مدرسه افراد در بستر زمان به گونه اى جارى و پیوسته بدون تقسیم بندى حوزه اى از دانش زندگى مى کنند، باید مشوق پویایى و رفتار خلاق دانش آموزان بود.
    هدف آسا ن کردن کار معلم و سازمان نباشد بلکه هدف باید آنچه باشد تا یادگیرى موثر و کارا رخ دهد. پژوهش ها موید آن است که مغز انسان در دریافت معنا و مفهوم به کاوش براى کشف نقشه ها و پیوندهاى متقابل میان عناصر و مولفه هاى یادگیرى مى پردازد لذا طراحى آموزشى باید برمبناى ارتباط و پیوندى منطقى موجه باشد و با تلفیق مطالب از وجود مطالب تکرارى غیرضرورى بکاهیم و پیوسته و مستمر در حال پالایش برنامه هاى درسى باشیم و پیوسته و مستمر در حال آموزش معلم (در حین خدمت) باشیم. هر برنامه اى علاوه بر معیارهاى عقلانى مستلزم در نظرگرفتن شرایط و امکانات محیط اجرا اعم از امکانات و شرایط انسانى و فیزیکى است.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | یکشنبه 91 اردیبهشت 10 ساعت 9:45 صبح |

    معلم کارآمد کیست؟
    هرگاه دانش آموزان متوجه شوند که آنچه معلم به هنگام وعظ و خطابه در کلاس بیان می دارد، با آنچه وی عملااز خود بروز می دهد متفاوت است، یعنی هماهنگی بین عقیده وعمل او وجود نداشته باشد، آنان به چنین موعظه هایی توجه نخواهند کرد و در پی عمل کردن به آنها برنخواهند آمد. این تفاوت و ناهماهنگی ممکن است بین انتظارات معلم از دانش آموزان و امکاناتی که عملابه آنان داده می شود نیز مشاهده شود. اگر معلم به دانش آموزان گوشزد کند که مجاز نیستند قبل از آنکه زنگ تفریح زده شود کلاس را ترک کنند اما در عمل نتواند این قانون را جامه عمل بپوشاند اعتماد دانش آموزان نسبت به قدرت رهبری معلم به تدریج کاهش می یابد.
    رفتار دانش آموزان همچنین تحت تاثیر اعمال معلم در موارد زیر است: معلم به اهمیت مطالعه و خواندن کتاب تاکید فراوان می گذارد، اما خود او حتی یک کتاب هم نمی خواند.
    معلم رعایت اصول اخلاقی را محترم و مهم می شمارد ولی دائما بر سر مسائل جزئی با خشم و فریاد با دانش آموزان روبرو می شود. معلم تاکید می کند که احترام به عقاید و نظریات دیگران و بویژه دانش آموزان همواره موردنظر اوست، ولی مکررا عقاید دانش آموزان را که به نظر خودش نادرست و احمقانه است به مسخره می گیرد. در تمام موارد دانش آموزان به جای توجه به آنچه معلم به شکل نظری بیان می دارد، به رفتارها و واکنش هایی که عملااز خود نشان می دهد گرایش پیدا می کنند. معلمان قاهر و زورگو با رفتارهای خصمانه اثرات زیان بخشی بر روی رفتار دانش آموزان دارند، در حالی که معلمان مهربان با رفتارهای غیرتهاجمی می توانند به سازگاری اجتماعی دانش آموزان خود کمک کنند. بعضی از نشانه های رفتارهای خصمانه عبارتند از اعمال قدرت، خجالت زده کردن و پافشاری در مطیع بودن دانش آموزان. برای رفتارهای ملایم و منطقی نیز می توان از تائید نظرات دانش آموزان، تشویق دانش آموزان به شرکت در بحث های کلاسی، اظهار علاقه نسبت به فعالیت های دانش آموزان و همدردی و درک دانش آموزان نام برد. دانش آموزان در کلاس هایی که توسط معلم مهربان و منطقی اداره می شود رفتارهای سازگارتر و ملایم تری از خود نشان می دهند و عکس این قضیه نیز صادق است. به این ترتیب نباید فراموش کرد که معلم می تواند تاثیر فوق العاده ای بر محیط کلاس و در نتیجه بر رفتار دانش آموزان داشته باشد. بین معلم و شاگرد نباید تاثیر دانش آموزان بر رفتار معلم را نادیده انگاشت، زیرا که این تاثیر و تاثر الزاما در یک فرآیند دوطرفه انجام می گیرد. در اغلب موارد الگوی رفتاری و واکنش های (مثبت و منفی) معلم در کلاس رابطه و هماهنگی قابل توجهی با نوع رفتارها و واکنش های دانش آموزان در کلاس دارد. به طور کلی تدریس در کلاس به شکل یک رابطه دو جانبه رخ می دهد که در آن، دانش آموزان و معلمان یک واحد در هم تنیده را تشکیل می دهند. مثلاهنگامی که دانش آموزان در کلاس بدرفتاری می کنند برنگرش معلم نسبت به آنان تاثیر گذاشته و این نیز به نوبه خود بر نگرش دانش آموزان نسبت به معلمشان اثر خواهد گذاشت. این تاثیر و تاثرها نقش اساسی در بالاو پایین بردن سطح یادگیری دارد.
    معلم واقعی کیست؟
    بسیاری از معلمین تازه کار غالبا مقدار زیادی از وقت خود را به طراحی و تمرکز بر روی دروس و موضوعات صرف می کنند و فراموش می کنند که تدریس خوب صرفا به شیوه ها و کارافزارهای یادگیری خلاصه نمی شود. گروه زیادی از معلمین به هنگام تدریس، به جای آنکه شخصیت و رفتاری واقعی و طبیعی برای برقراری ارتباط با دانش آموزان از خود نشان دهند به ایفای نقش و بروز رفتارهای مصنوعی می پردازند. این گروه فکر می کنند که ایفای نقش می تواند آنان را در جلوگیری از بروز مسائل و مشکلات مربوط به نظم و انضباط محیط کلاس یاری دهد. رفتارهای سرد، خشن و دور از انسانیت بعضی از معلمان در محیط کلاس با فلسفه آموزش و نقش و رسالتی که به عهده آنان گذارده شده مغایرت دارد. این گونه رفتارها گاهی به این علت از آنان سر می زند که فکر می کنند در صورتی که رفتاری مهربانانه و روابطی دوستانه با دانش آموزان داشته باشند ممکن است آنان را افرادی سهل اندیش، بی کفایت و سست نظر قلمداد کنند. متاسفانه به دفعات زیاد مشاهده شده که معلمین تازه کار را با رهنمودهای غیرمنطقی و به دور از احساسات انسانی نظیر “از همان آغاز با سرسختی صدای دانش آموزان را خفه کنید” و یا قدرت و ریاست خود را به دانش آموزان نشان دهید و “به آنان اجازه ندهید در هیچ موردی اعتراض کنند” مواجه ساخته و بسیاری از این گونه معلمین نیز چنین رهنمودهایی را در تدریس خود به کار گرفته اند. این نگرانی وجود دارد که معلم ضمن اینکه به ایفای نقش می پردازد ممکن است آن را کاری راحت یا حداقل موفقیت آمیز بیابد و به تدریج در این قالب فرو برود. کم کم رفتارش بر محور اعتقادات سنتی سازمان می گیرد؛ به طوری که دیگر قادر نیست خود را از چنین قالبی رها سازد. در اینجا به بعضی از این اعتقادات سنتی تدریس که نسل به نسل به معلمین انتقال یافته است اشاره می کنیم:
    من، سکوت و میانه روی را پیشه می کنم
    براساس این اعتقاد معلم موجودی است بی ثمر و فاقد تحرک که هر موقعیت و رویدادی را با سردی و سکوت می نگرد. او در هر شرایطی خلق و خوی بی طرفانه از خود نشان می دهد و در واکنش های او اثری از شادی، غم، تواضع یا تکبر مشاهده نمی شود. در کلیه بحث ها نقشی خنثی بازی می کند و عقاید و اندیشه های شخصی خویش را ابراز نمی دارد.
    من به همه کودکان عشق می ورزم
    براین اساس معلمان باید همه کودکان را به یک میزان دوست داشته باشند. عصبانیت، نفرت و طرد، جایی در قلمرو احساسات معلم ندارد! معلمینی که این احساسات طبیعی را تجربه می کنند گاهی دچار احساس گناه می شوند، زیرا به غلط به آنان گفته شده که معلم خوب باید فاقد این گونه احساسات باشد؛ یعنی عصبانی نشود، هیچ کس را طرد نکند. باید توجه داشته باشیم که وقتی می گوییم معلم باید همه کودکان را دوست داشته باشد، از لحاظ اینکه کودکان همه انسان هستند و حق دارند که دوست داشته شوند، حرف درستی است اما به آن معنا نیست که معلم ملزم باشد بر سایر احساسات طبیعی خود سرپوش بگذارد. خشم، عصبانیت، طرد و امثال آن نیز می تواند از سوی معلم و البته به عنوان بخشی از ابزارهای تعلیمی و پرورشی در مقابل رفتارها و کنش های مختلف کودکان بجا و سنجیده به کار گرفته شود. در چنین حالتی خشم و طرد، عین دوست داشتن و در امتداد آن خواهد بود.
    من با همه کودکان، رفتاری یکسان دارم
    این باور بیانگر آن است که معلمان باید همه کودکان را به یک دید نگاه کنند و احساس و رفتار یکسانی نسبت به آنان داشته باشند. این دیدگاه را باید از دو لحاظ بررسی کرد؛ آنجا که توجه ما به تفاوت های اقتصادی، طبقاتی و اجتماعی معطوف است، اتخاذ روش و برخورد یکسان و به دور از تبعیض با دانش آموزان نه تنها صحیح است بلکه از جنبه اخلاقی و انسانی ضروری و الزامی هم هست. اینجاست که معلم باید مراقب رفتارهای خود باشد اما آنجا که تفاوت های فردی در زمینه ساختارهای ذهنی و خصوصیات روانی- بدنی رخ می نمایاند، روش و برخورد یکسان از سوی معلم عین ستم و بی عدالتی است. کودکان به من نیاز
    این باور اساسا از این قضاوت نادرست نشات می گیرد که کودکان برای حرف زدن، فکر کردن و عمل کردن به حمایت و کمک معلم وابسته اند و مستقلاقادر نیستند به کاری بپردازند و مسئولیت یادگیری خود را در کلاس به عهده بگیرند. بدیهی است که چنین عقیده ای با روند طبیعی رشد و هدف اصلی تعلیم و تربیت مغایرت دارد. معلم باید در فرآیند یادگیری عمدتا نقش راهنما و تسهیل کننده را داشته باشد و زمینه های لازم برای تحرک و فعالیت و خودجوشی دانش آموزان در جریان کلاس را فراهم سازد. رعایت این اصل از سوی معلم نقش شایسته ای در ساختار رفتاری دانش آموزان دارد و تقویت اتکای به نفس و اعتماد به خود را در آنان باعث خواهد شد.
    من پاسخ همه سوالات را می دانم
    این عقیده چنان احساس نامطلوبی در بعضی از معلمان به وجود می آورد که آنان را از پذیرش اشتباه باز می دارد.
    بر این اساس معلمین به سختی می توانند عبارت “نمی دانم، ولی سعی می کنم پاسخ آن را بیابم” را بر زبان جاری سازند. اگر معلم واقعی و خودش باشد، دانش آموزان قادر خواهند بود با او- آن چنان که هست- ارتباط برقرار کنند؛ یعنی با کسی که به عنوان یک موجود انسانی، دارای احساسات و عقایدی است و صرفا به شکل عاملی که دستورات و فرامین دیگران را عمل می کند، نیست. دانش آموزان به این ترتیب پی خواهند برد که معلم “خویشتن خویش” است و ممکن است مرتکب اشتباهاتی بشود. گذشته از آن هرگاه که اشتباهی از او سر می زند این شهامت را دارد که به راحتی آن را بپذیرد. هرچه باشد، به هرحال او انسان است و ممکن است خطاهایی از او سر بزند. ولی متاسفانه فقط عده معدودی از معلمان، این واقعیت را به ذهن دانش آموزان خود منتقل می سازند که معلم نمی تواند موجودی ماورای انسان، بی عیب و به دور از خطا و اشتباه و منبع همه علوم باشد. دانش آموزان با معلمینی که اشتباهات خود را می پذیرند و نقش برج عاج نشین و عالم به کل علوم را بازی نمی کنند بهتر و راحت تر می توانند رابطه برقرار کنند.

    ویژگی های معلمان موفق و ناموفق
    از دیدگاه انسان گرایانه می توان گفت معلمان کارآمد کسانی هستند که به مفهوم دقیق کلمه “انسان” هستند. آنان با برخورداری از زیباترین احساسات انسانی با روشی منصفانه، آزادمنشانه و فارغ از گرایش های دیکتاتور مآبانه با دانش آموزان رفتار می کنند و قادرند به راحتی و به شکل طبیعی با آنان روابط دوستانه و انسانی برقرار کنند. معلمان نالایق و ناموفق نیز به نظر می رسد که از احساسات انسانی بی بهره اند و همواره در پی جاه طلبی، اعمال قدرت و استفاده از شیوه های دیکتاتوری در کلاس هستند و کمتر به نیازهای دانش آموزان خود می اندیشند. گروهی چنین می پندارند که اگر کسی دانشجو یا طلبه خوبی باشد معلم خوبی نیز هست و چنین استدلال می کنند که هرگاه معلمی به موضوع تدریس خود تسلط داشته باشد می تواند به خوبی آن را تدریس کند، اگرچه این امر تا حدودی صحت دارد، ولی میزان دانش و تسلط معلم بر موضوع درس به تنهایی نمی تواند فضای خالی موجود بین تدریس و فراگیری را پر سازد. بهترین مثال این ادعا در مقاطع عالی تحصیلی مشاهده می شود. استادانی که بیشترین دانش را در یک موضوع خاص دارند الزاما از لحاظ تدریس بهترین استادان نیستند. در مورد این گروه معلمین بارها شنیده شده است که “موضوع درس را به خوبی می داند ولی قادر به برقراری ارتباط نیست، گوش دادن به حرف هایش سردرد می آورد یا موضوع درس را به شکل خام ارائه می دهد.” این عبارات نمایانگر آن است که مشکلات مربوط به روابط بین معلم و دانش آموزان صرفا ناشی از میزان دانش معلم نیست. این امر به آن معنا نیست که اهمیت تسلط معلم بر موضوع تدریس، نادیده انگاشته شود، بلکه خود نیز به عنوان آموزگار بر آن تاکید کافی داریم اما نگاهی به میانگین نمرات، ضریب هوشی و میزان آمادگی کارآموزان معلمی به هنگام طی دوره تربیت معلم این حقیقت را آشکار می سازد که بین عوامل مذکور و میزان موفقیت و کارآمدی این افراد در زمان تدریس عملی در کلاس ها همبستگی مختصری وجود دارد.
    متغیرهای دیگری نظیر گرمی سخن و مهربانی و احساس مسئولیت در برابر نیازها و علایق دانش آموزان و رغبت به تدریس، رابطه معنی دارتری با موفقیت معلم و میزان آموخته های دانش آموزان دارد. به طور کلی هرچه بیشتر به جنبه های عاطفی و انسانی در کلاس توجه گردد بیشتر می توان به کارآمدی و اثربخشی تدریس معلم امیدوار بود. معلمی که اعتقاد دارد دانش آموزان از توانایی فراگیری برخوردارند، رفتار مطلوب تری از خود بروز خواهد داد تا معلمی که دانش آموزان را فاقد قدرت یادگیری می پندارد. به نظر می رسد که معلمین خوب و موفق را می توان با توجه به اعتقادات زیر نسبت به مردم از معلمین غیرکارآمد و ناموفق متمایز ساخت: معلم خوب، معتقد است که سایرین خود قادر هستند مشکلات و مسائل خویش را بررسی کنند و راه حل موفقیت آمیزی برای آنها بیابند.
    دیگران را به منزله دوستان خود می پندارد و اعتقاد دارد که آنان همواره در راه تکامل خود گام بر می دارند.
    دیگران در نظر او موجوداتی با ارزش و متعادلی هستند و هرگز کسی را عاطل و بی ثمر نمی انگارد. مردم و رفتار آنان را از دیدگاه رشد توسعه درونی نه محصولی از وقایع بیرونی برای شکل بخشیدن به موجودیت انسان، می نگرد و معتقد است که مردم از خلاقیت و پویایی کافی برخوردارند و این فکر که دیگران فاقد نیروی سازنده هستند هرگز در او راه پیدا نمی کند. می پذیرد که مردم ارزش این را دارند که مورد اعتماد و اطمینان قرار گیرند و به شیوه ای منطقی و قانونی با آنان رفتار گردد. معتقد است که مردم با برخورداری از تعالی بالقوه به سوی رسیدن به کمال در حرکت اند و آنان هرگز به منزله موانعی بر سر راه دیگران و تهدید آنان قلمداد نمی شوند.




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | یکشنبه 91 اردیبهشت 10 ساعت 9:43 صبح |
    <   <<   6   7   8   9      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ