سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
دانش، بالاترین رستگاری است . [امام علی علیه السلام]

یاد دوست




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 92 آبان 17 ساعت 8:34 عصر |

    به نام عشق

    این  صدای  تپش  قلبم   نیست

    درحسینه ی دل سینه زنی ست 

         و این بحر طویل است...

    عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

    دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی...




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 92 آبان 17 ساعت 8:33 عصر |

    شیر خوارگان




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | چهارشنبه 92 آبان 15 ساعت 7:12 عصر |






  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 92 آبان 10 ساعت 10:27 عصر |

    با سمه تعالی

     سی وششمین دوره مسابقات قرآن  در رشته های قرائت ، حفظ، ترتیل ،  اذان ، ابتهال   ویژه گروه های سنی 16 سال به بالا در منطقه جر قویه علیا برگزار گردید شایان ذکر است این مسابقه   از طرف اداره اوقاف وامور خیریه  با همکاری موسسه( دارالقرآن الکریم )صادق آل محمد شهر حسن آباد  برگزار گردید  ، در این مسابقه بالغ بر صد نفر شرکت کردند و نفرات برتر  جهت شرکت در مسابقات استان معرفی شدند 

    مسابقات قرآنمسابقات قرآن




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 92 آبان 10 ساعت 10:20 عصر |

    شعر درباره ماه محرم

    ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
    بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
    بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
    سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
    به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی
    سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
    به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
    بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
    سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
    بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
    بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
    سلام من به محرم به دسـت و بـا زوی قـاسم
    به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم
    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره ی اصـغـر
    به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر
    سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
    بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه
    سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـا شـقـی زهـیـرش
    بـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش
    سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
    به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش
    سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
    بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
    سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
    سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 92 آبان 9 ساعت 10:54 عصر |

    ماه محرم آمده باید دگر شوم
    باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم

    باید سبک عبور کنم از خیال سود
    باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

    آزاد از مثلث تزویر و زور و زر
    آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم

    باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،‌ها
    بهتر اگر نمی‌شود از بد بتر شوم

    از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است
    از خوب می‌شود که در این ماه، سر شوم

    این ماه می‌شود که شوم چیز دیگری
    یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم

    یک چیز دیگری که نباید به وهم هم
    یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم

    خیر مجسم است محرم، بعید نیست
    این ماه، تا ابد تهی از هرچه شرشوم

    حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر
    چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم

    شب با یزید باشم و فردای انتخاب
    قربانی حسین، نخستین نفر شوم

    اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا»
    ماه محرم است مبادا که کر شوم

    ماه محرم است که بیتاب جستجو
    در خود همه فرو روم از خویش بر شوم

    وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش
    تکیه به تکیه سینه‌زنان نوحه گر شوم

    وقتش رسیده است که چون باد روضه‌خوان
    کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم

    وقتش رسیده است خرابه خرابه آه
    وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم

    فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه می‌کند؟
    ماه محرم است نباید پدر شوم

    آیا پدر که خاک بر او خوش _ چه گفت و رفت؟
    ماه محرم است، نباید پسر شوم

    باید که بی‌خبر شوم از هرچه هست و نیست
    از ماجرای خون خدا باخبر شوم

    ماه محرم است نباید هبا روم
    ماه محرم است نباید هدر شوم

    وقتش رسیده است که خلع جسد کنم
    وقتش رسیده است که از خود بدر شوم




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | پنج شنبه 92 آبان 9 ساعت 10:45 عصر |
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ