سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
دوست، کسی است که از ستم و تجاوزگری باز دارد و بر انجام دادن خوبی و نیکویی یاری کند . [امام علی علیه السلام]

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نخلستانی نشسته بودند و

 

 

 

حضرت علی (ع) نیز در خدمت ایشان حضور داشتند. ناگاه زنبور عسلی نزد آن

 

 

 

حضرت آمد و شروع به چرخش دور پیامبر اکرم (ص) نمود.

 

 

 

در این حال حضرت رسول به مولای متقیان فرمودند: یا علی ، این زنبور قصد

 

 

 

دارد ما را ضیافت دهد ، و می گوید که مقداری عسل در فلان محل قرار داده ام،

 

 

 

امیرالمؤمنین علی (ع) را بفرستید ، تا آن را بیاورد. لذا حضرت علی (ع) رفتند

 

 

 

و آن عسل را یافته و در مجلس حاضر نمودند.

 

 

 

رسول خدا از زنبور پرسیدند: غذای شما که شکوفه تلخ است ، به چه سبب آن

 

 

 

شکوفه به عسل شیرین مبدل می شود؟ زنبور عرض کرد: یا رسول الله، این

 

 

 

شیرینی از برکت وجود شماست، چون هروقت که مقداری شکوفه برمیداریم،

 

 

 

بلافاصله الهام می شود که سه نوبت برشما صلوات بفرستیم وازبرکت فرستادن

 

 

 

صلوات ، شکوفه تلخ به عسل شیرین مبدل می شود.

 

 

 

منبع:     خزینة الجواهر ص 586/ لمعات الانوار، ص 53

 

 

 

 

 

 

یک روز که پیغمبـر در گـرمی تابـسـتـان

 

 

 

هــمـراه عـلـی مـی رفت در سـایـه نـخلـستان

 

 

 

دیـدنـد کـه زنـبـوری از لانـه خود زد پر

 

 

 

آهـسـتـه فـرود آمـد بـر دامـن پــیــغـمـبـر

 

 

 

بوسید عـبـایــش را دور قــدمـش پــر زد

 

 

 

بــر خــاک کــف پـایـش صد بوسه دیگر زد

 

 

 

پـیـغـمـبـر از او پرسیـد آهـسته بگو جانم

 

 

 

طـعـم عـسـلت از چیست هر چند که می دانم

 

 

 

زنبور جـوابـش داد تـا نـام تـورا گــویـم

 

 

 

گــل می کـنـد از نامـت صد غنچه به کندویم

 

 

 

تا نام تو را هرشب چو گـل به بـغـل دارم

 

 

 

هر صبح که برخـیـزم در سـیـنـه عــســل دارم

 

 

 

از قند و شکر بهتر بهتر ز نـبات است این

 

 

 

طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 91 مهر 14 ساعت 7:32 عصر |

    چگونه برای درس خواندن خود برنامه ریزی کنیم ؟انی که به نحوی با تحصیل و درس خواندن ارتباط دارند ، از دانش آموزان ابتدایی گرفته تا دانشجویان دانشگاهها ، همه دارای یک دغدغه اساسی می باشند . این دغدغه و نگرانی همان چگونه درس خواندن وافزایش بهره وری از زمان مطالعه می باشد .
    اغلب با خانواده هایی روبرو می شویم که بیان می کنند ، فرزندم خیلی درس می خواند اما نتیجه لازم را نمی گیرد . مشکل چگونه درس خواندن، زمانی که حجم دروس زیاد می شود مانند آمادگی برای کنکور به حداکثر مقدار خود می رسد . در مواجهه با این مشکل ، همه به دانش آموزان می گویند "درس بخوانید " اما چگونه بخوانید را هیچ کس به آنها نمی گوید .
    متاسفانه در مدارس ما فقط به تدریس دروس پرداخته می شود و حتی اشاره ای به نحوه مطالعه نمی شود و یا اگر هم صحبتی توسط دبیر صورت گیرد بر اساس تجربیات خود او خواهد بود و نمی تواند یک طرح جامع باشد .
    برای حل این مشکل و مشکلات نظیر آن چه باید کرد ؟
    مسلماً قدم اول در این راه خواستن وهدفمند بودن است ، پس از آن باید با پشت کار و اراده و پیگیری روز افزون به همراه برنامه ریزی دقیق حرکت نمود . در این حرکت داشتن مشاور خوب و با تجربه و بهره گیری از اساتید مجرب می تواند روند حرکت را بهبود بخشد .
    حال به بررسی سه فاکتور عمده در درس خواندن می پردازیم این سه فاکتور عبارتند از :
    1- برنامه ریزی درسی
    2- روش های مطالعه
    3- تقویت حافظه

    برنامه ریزی درسی :
    همیشه وقتی به بچه ها می گوئیم درس بخوانید یا خودشان تصمیم به درس خواندن می گیرند ، اولین چیزی که به ذهن می رسد ، برنامه ریزی درسی می باشد .
    اما چطور برای درس خواندن برنامه ریزی کنیم ؟
    آیا اصلاً نیازی هست که برنامه ریزی کنیم ؟
    برای این که برنامه ی خوبی داشته باشیم چه چیزهایی را در نظر بگیریم ؟
    بیشتر بچه ها هنگامی که تصمیم به شروع مطالعه می نمایندبرای خود یک برنامه درسی می نویسند تا مطابق آن حرکت کنند اما اغلب این برنامه فقط روی کاغذ می ماند و اجرا نمی شود چون برنامه واقعی و منطبق با توانایی و شرایط نیست و فقط ایده آل ها در نظر گرفته شده است.
    برنامه ریزی صحیح یعنی حداکثر استفاده از وقت وامکانات موجود .
    در این مورد هر کدام از اطرافیان شما توصیه ای خواهند کرد ، اما فقط برنامه هایی قابل اجرا می باشند که از افراد مطلع و خبره این کار دریافت شده باشد ومطابق شرایط روحی و جسمی شما باشد.
    چیزی که کاملاً مشخص است ، این واقعیت می باشد که اگر برنامه نداشته باشیم وقت خود را تلف خواهیم کرد . خیلی ها فکر می کنند داشتن برنامه باعث می شود که لذت های زندگی محدود شود ویا به عبارتی دست وپای ما برای انجام آزادانه کارها بسته شود و عده ای که عمدتا از بچه های درس خوان می باشند با خود فکر می کنند" من که درس خود را به خوبی می خوانم پس چه نیازی برای برنامه ریزی وجود دارد هر چه قدر وقت دارم درس می خوانم". اما در واقع این طور نیست ، چرا که مهم ترین چیز در یک برنامه ریزی نظم وترتیب است . این نظم و ترتیب باعث می شود ، اولویت انجام کارها مشخص شده ودر نتیجه سردرگمی و آشفتگی کم شود یعنی بتوانیم تمام کارها را انجام دهیم بدون اینکه مشکلی برای سایر فعالیت ها ایجاد شود اگر درست دقت کنیم همین امر است که باعث می شود بعضی موفق باشند و برخی ناموفق !
    قراردادن اولویت کاری ( برنامه ریزی درسی ) نیروی تمرکز حواس رازیاد می کند ، زندگی را متعادل می کند ، زمان فراغت ما را بیشتر می کند ، تکالیف محوله روی هم انباشته نمی شود و رغبت ادامه کار در ما کم نمی شود و به طور خلاصه باعث حرکت به سوی موفقیت می شود .
    در عوض عدم برنامه ریزی باعث ایجاد سر درگمی ، دلهره شکست وعدم موفقیت ، کم آوردن زمان و انجام کار ناموزون و به هدر رفتن انرژی و دقت و خلاصه حرکت به سوی عدم موفقیت می شود .
    حال اگر تصمیم گرفتیم برنامه ریزی کنیم چه باید کرد ؟
    انسانهای موفق ابتد ا خود را می شناسند وسپس متناسب با قدرت و توانایی های و همچنین نیازهای خود قدم بر می دارند با توجه به این که شرایط عمومی ، فردی و خانوادگی افراد مختلف با هم متفاوت است پس حتماً باید برنامه ها هم متفاوت باشد اما چطور ؟
    مسلماً در هر برنامه ریزی باید یکسری اصول رعایت شود که عبارتند از :
    1 – توان فیزیکی
    2- توان روحی
    3 – برنامه کلاس و مدرسه
    4 – خواب
    5 – فعالیت های فوق برنامه
    6 – ضریب هوش
    7- موقعیت خانوادگی
    بسیاری از بچه ها بدون در نظر گرفتن این موارد فکر می کنند برنامه ریزی یعنی این که یک نفر برای آنها از صبح تا شب را تقسیم بندی کتد و به آنها بگوید در چه ساعتی درس بخوانند ،درچه ساعتی استراحت کنند و در چه ساعتی بخوابند.اما در واقع این طور نیست و هدف از برنامه ریزی نظم بخشیدن به امور و استفاده بهینه از زمان است.در این راه باید با توجه به اصول کلی و تجربیات دیگران و با توجه به شرلیط خودشروع به کار نمود زیرا هر کسی با لین شرایط می تواند بهترین برنامه ریز برای خود باشد.
    به طور کلی ما دونوع برنامه ریزی داریم :
    1- تقویم مطالعاتی ( برنامه کلی)
    2- برنامه فردی
    برنامه کلی(تقویم مطالعاتی) :
    در این برنامه ریزی ابتدا باید استراتژی کلی خودمان را برای درس خواندن مشخص کنیم یعنی این که:
    1- چه درسهایی را باید بخوانیم
    2- برای هریک چقدر زمان در نظر بگیریم
    3- چه حجمی از دروس در هر بار خوانده شود

    مطلب مهمی که در برنامه کلی وفردی باید در نظر بگیریم این است که اهداف خود را به دو دسته تقسیم بندی نمائیم:
    الف ) اهداف کوچک ( کوتاه مدت )
    ب ) اهداف بزرگ ( بلند مدت )
    همواره با در نظر گرفتن هدف بزرگ ( برای دانش آموزان همان موفقیت تحصیلی ) ، اهداف کوچک خود را انتخاب و دسته بندی نمائیم به طور ی که دست یابی به هریک از این اهداف کوچک قسمتی از راه ما برای رسیدن به هدف بزرگ را کوتا ه می نماید این دقیقاً مانند شخصی است که می خواهد به قله ای مانند دماوند برسد . وی برای رسیدن به قله در میان راه ایستگاههایی ( پناهگاههایی ) در نظر می گیرد و در هر قسمت از مسیر فقط به هدف رسیدن به پناهگاهها حرکت می کند ( نه قله ) اما در نهایت رسیدن به هریک از این پناهگاه ها قسمتی از راه شخص برای رسیدن به قله را کوتاه می کند .
    پس برای موفقیت ، انتخاب هماهنگ هدف ها ی کوچک بسیار حائز اهمیت است چرا که باعث پرهیز از آشفتگی می شود . برای دانش آموزان این هدف های کوچک همان انتخاب دروس ، کلاس ، مدرسه ، کتاب کمک درسی ، دبیر خصوصی و ... می باشد .
    پس از انتخاب اهداف کوچک ، ایجاد تعادل بین این اهداف بسیار مهم و حیاتی است . می دانیم در دوران تحصیل (مخصوصاً کنکور ) حجم کار بسیار زیاد است و تنوع آن بسیار کم ،در نتیجه کار ناموزون ( افراط وتفریط ) باعث اخلال در اجرای برنامه می شود .
    همیشه باید در نظر گرفت که موفقیت در تحصیل مانند موفقیت در یک مسابقه دوی ماراتن است وشرط موفقیت ، حرکت آهسته و پیوسته است .
    معمولاً یکی از مسائلی که در حین برنامه ریزی درسی نمود پیدا می کند ، کم آوردن زمان است اکثر ما دقت به اندازه کافی داریم اما از آن به طور بهینه استفاده نمی کنیم ، همیشه قبل از اینکه باید به سرعت فکر کنیم به کیفیت انجام فکر کنیم .
    آدم اول باید بتواند خوب شنا کند وبعد به فکر مسابقه باشد .


    برنامه ریزی فردی :
    هر فرد باید با توجه به توان وموقعیت خود برنامه ای برای درس خواندن داشته باشد ودر این برنامه ریزی رعایت یکسری اصول کلی لازم است .
    1 – برنامه شخصی باید متناسب با برنامه کلاسی ( مدرسه وسایر کلاس ها ) باشد .
    2- برنامه باید قابل انعطاف باشد وبتوان بسته به شرایط مختلف آن را تغییر داد . همواره یکسری از حوادث غیر قابل پیش بینی با عث بر هم خوردن نظم برنامه می شود .
    3 –در هر برنامه یکسری کارهای ثابت ویکسری کارهای متغیر بنا به شرایط هر هفته در نظر گرفت .
    4 – در برنامه باید برای هر درس تعداد ساعات کافی در نظر گرفته شود . معمولاًباید به ازای هر ساعت مدرسه ، 2 ساعت مطالعه در منزل در
    نظر گرفته شود . البته باید در نظر گرفت ، برای دروسی که در آن ها ضعف بیشتری وجود دارد ، باید زمان بیشتری در نظر گرفته شود .
    5 - زمان مطالعه هر درس ، نزدیک به زمان کلاس آن باید باشد . ( قبل وبعد از کلاس )
    6 – برای دروس حفظی و یا مفهومی زمان های متفاوت در یظر گرفته می شود .
    7 – در برنامه ریزی فردی هم مانند برنامه ریزی کلی مشخص نمود ن اولویت ها بسیار مهم می باشد .
    در برنامه هر دانش آموز ، اولویت اول انجام تکالیف مدرسه و آمادگی برای امتحانات مدرسه می باشد و بعد از آن کارهای فوق برنامه
    8 – برنامه درسی نباید بیش از حد متراکم باشد و باید به طور هماهنگ شامل کلاس ومدرسه ، درس ومطالعه ، استراحت وتغذیه ، خواب و آسایش شبانه وبرنامه متفرقه باشد .
    9 – در هر برنامه باید زمانی برای مرور هفتگی اختصاص یابد . این مرور حتی برای دروسی که تکالیف آنها به طور کامل انجام شده ، حداقل یک ساعت در هفته باید باشد . با این مرور مطالب یاد گرفته شده تازه می شود و حضور ذهن بیشتر می گردد .
    10 – بین هر دودرس مشابه یک درس دیگر خوانده شود ، تا از تداخل دروس جلوگیری شود . مثلاً بین مطالعه فیزیک وریاضی درسی مانند ادبیات یا زبان انگلیسی مطالعه شود بای این عمل علاوه بر جلوگیری از تداخل مطالب ، به مغز فرصت تجدید انرزی داده می شود و از خستگی ذهنی جلوگیری می شود .
    11- حجم مطالب انتخاب شده متناسب با زمان ودر جه اهمیت دروس باشد ودر حین مطالعه انسجام عمل وجود داشته باشد ( زیادروی یک مطلب تکیه نشود ) . در این عمل دشواری ویا راحتی دروس در نظر گرفته نشود ( زیرا اغلب تخمین دشواری دروس از طرف دانش آموز به درستی انجام نمی شود ). فقط باید در نظر گرفت که حجم مساوی از دروس مختلف زمانای متفاوت لازم دارد .
    12 – خور را مقید به انجام برنامه کنید وبرای بهتر شدن روند انجام برنامه وداشتن انگیزه برای خود پاداش و یا جریمه در نظر بگیرید .
    13 – بعد از 12 شب بیدار نمانید ، چون خستگی برروی شما اثر خواده گذاشت .
    14 – پس از خوردن غذا کمی استراحت کنید وبعد از آن مطالعه را شروع نمایید .
    15 – در هر روز بین 2 تا 5 درس ( عنوان کتاب ) مختلف مطالعه شود .




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 91 مهر 10 ساعت 5:59 عصر |

    سالروز ولادت آقا ثامن الحجج آقا علی ابن موسی الرضا بر همه عاسقان امامت وولایت مبار کباد در این همه راستا جلسه جشنی در مسجد جامع برگزارد گرد ید ابتدا زیارت عاشورا وسپس مولود خوانی توسط مداحان اهل بیت ع ودرپایان سخنر انی حضرت حجه الاسلام  والمسلمین شیخ محمد جمشیدی مدیریت محترم خیریه آقاا مام حسن مجتبی  ع وامام جماعت مسجد حسینه در خصوص فضائل آقا امام رضا  علیه السلام سخنرانی نمودند

     




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 91 مهر 7 ساعت 12:7 عصر |

    باسمه تعالی 

    زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

    امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

    ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

     نام، لقب و کنیه امام:

    نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

    یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

     

    پدر و مادر امام:

    پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

     

    تولدامام:

    حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدة الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

     نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3) 

    زندگی امام در مدینه:

    حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

     امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

    امامت حضرت رضا (علیه السلام):

    امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

     یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

    اوضاع سیاسی:

     مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

     ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

    1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

    2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

     مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

    اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

     او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

     

    سفر به سوی خراسان:

    مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

     

     

    مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

    امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

    امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

    امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

    امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

    امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 91 مهر 7 ساعت 12:4 عصر |
    <      1   2   3   4      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ