سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
عزّتی والاتر از دانش نیست . [امام علی علیه السلام]

                                                  عناوین ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی ـ 1390
         
چهارشنبه - 12/11/1390 ـ شهادت امام حسن عسگری(ع) ـ بازگشت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی انقلاب اسلامی،امامت
 
حضرت ولی عصر (عج)، امام خمینی (ره)،ولایت و رهبری
         
پنج ‌شنبه: 13/11/1390 - انقلاب اسلامی، ایمان، جهاد ، شهادت
         
جمعه:  14/11/1390 - روز فناوری فضایی - انقلاب اسلامی، انتظار فرج ، حاکمیت جهانی اسلام و استکبارستیزی
        
شنبه:  15/11/1390 - انقلاب اسلامی، جهاد اقتصادی، فرهنگ و احیای ارزشهای اسلامی
         
یکشنبه: 16/11/1390- آغاز هفته وحدت - انقلاب اسلامی، قرآن، بصیرت دینی و وحدت امت اسلامی
        
دوشنبه: 17/11/1390- انقلاب اسلامی، رسالت و منزلت زن مسلمان
   
سه ‌شنبه:  18/11/1390- انقلاب اسلامی، جوانان، خودباوری و نهضت علمی
     
چهارشنبه: 19/11/1390- روز نیروی هوایی انقلاب اسلامی، آمادگی دفاعی، بسیج و اقتدار ملی
        
پنج ‌شنبه:   20/11/1390 - انقلاب اسلامی، عدالت گستری، مردم سالاری دینی و حمایت از مستضعفان
       
جمعه: 21/11/1390ـ روز احسان و مهرورزی ـ میلاد حضرت محمد (ص) - میلاد حضرت امام جعفر صادق(ع) - انقلاب
جهانی اسلام، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) و بیداری اسلامی




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 90 بهمن 10 ساعت 3:19 عصر |

    - حکومت اسلامى
    با شعله‏ور شدن زبانه‏هاى نهضت اسلامى، «بر چیده شدن نظام شاهنشاهى‏»، «انقراض دودمان پهلوى، در کنار «کوتاه کردن دست ایادى چپ و راست از کشور»، (1) به عنوان اهداف اولیه و سلبى انقلاب مطرح شدند. اگرچه در آستانه پیروزى نهضت، زمزمه «شاه سلطنت کند نه حکومت‏» بارها و بارها به رهبر نهضت و سایر دست اندرکاران آن توصیه مى‏شد، و پاره‏اى از رجال ملى و سیاسى نیز به منظور قبولاندن چنین پیشنهادى در مسیر تهران - پاریس رفت و آمد مى‏کردند، اما حرکت توفنده مردم و نیز ایستادگى امام خمینى، تردیدى در حقانیت اهداف سلبى انقلاب به جاى نگذاشت و نهضت تا سرنگونى سلطنت، ادامه یافت. مهمترین موضوعى که از این پس براى همگان سؤال برانگیز شد، این بود که هدف ایجابى انقلاب در باب ساختار قدرت چیست؟ و امام خمینى چه نوع حکومتى بر ویرانه‏هاى سلطنت ایرانى، بنا خواهد کرد؟
    آنچه مسلم به نظر مى‏رسید، این بود که بنا به گفته امام، «رژیمى بر قرار خواهیم کرد که به هیچ وجه، یک رژیم سلطنتى، نیست.» (2) و از خصلتها و معایب ذاتى و عرضى آن نیز به دور است. اما اینکه رژیم بدیل، چه نام دارد؟ از چه ویژگیهایى برخوردار است؟ قدرت در آن چگونه توزیع مى‏شود؟ نقش مردم در آن چه خواهد شد؟ غایات آن چیست؟ چه تفاوتها و تمایزاتى با انواع و اشکال حکومت دارد؟ آیا مشابهى در بین نظامهاى موجود دارد؟ و بالاخره اینکه آیا خلافت اسلامى دوباره احیا مى‏گردد یا نه؟ اینها سؤالاتى بودند که به کرات از امام در دوران اقامتشان در پاریس، پرسیده مى‏شد و ایشان نیز مواضع خود را در این موارد توضیح و تبیین مى‏نمود. هدف ایجابى انقلاب اسلامى تا 22 مهر ماه‏1357 بر پایى «حکومت اسلامى‏» و یا در تعبیرى دیگر از امام، «حکومت عادلانه اسلامى » (3) بود. و مراد کلى ایشان از آن، اجراى احکام شریعت و بر پایى عدالت‏با الگوى پیامبر(ص) و امام على(ع) در مدینه و کوفه است. حکومت اسلامى، لفظى کلى، عام و مجمل است و تاب معانى مختلف و قالبهاى متفاوت سیاسى را دارد. با این همه به نظر مى‏رسد که این واژه، بیش از آنکه به قالب قدرت، مشعر باشد، به غایت و وظیفه دولت اشاره دارد. در واقع، عدالت، مهمترین غایتى است که امام خمینى براى دولت دینى ترسیم مى‏کند و بدون آن، نام «دولت دینى‏» بر آن نمى‏نهد. علاوه بر این، عدالت، مقدمه اجراى شریعت است و تا آن هدف تامین نگردد دولت دینى از وظیفه اجراى شریعت‏باز مى‏ماند.
    اما اینکه آیا جمهورى اسلامى، حکومت مشروطه، ولایت فقیه و یا حتى خلافت اسلامى، حکومت گذار و واسطه نیل به حکومت عادلانه اسلامى است؟ واژه مذکور چنین ساختارهایى از خود بر نمى‏تاباند. به همین دلیل است که امام خمینى در یک جا حکومت اسلامى را نه مشروطه سلطنتى و نه جمهورى; بلکه همان ولایت فقیه مى‏داند. (4) و در جایى دیگر، با توجه به آثار امام خمینى، «حکومت اسلامى‏» در دو قالب: 1) ولایت فقیه و 2) جمهورى اسلامى تبلور مى‏یافت. آنچه
    ( مسلم است، آن است که طرح اندیشه ولایت فقیه نزد ایشان، تقدم زمانى دارد و یک دهه قبل از جمهورى اسلامى، تبیین شده است. «جمهورى اسلامى‏» براى نخستین بار در 22 مهر ماه‏1357 در مصاحبه امام با خبرنگار فیگارو مطرح گردید و تا این زمان، در کلمات ایشان مسبوق به بیان نبود. با این همه، جمهورى اسلامى تقدم وجودى بر ولایت فقیه دارد و ولایت فقیه - نه نظارت او - پس از استقرار جمهورى اسلامى رسمیت‏یافته است.
    اما اینکه چرا امام در آستانه سر نگونى رژیم سلطنتى، در بیانات خود به فلسفه تغییر حکومت اسلامى از ولایت فقیه(مطرح شده در سال 48) به جمهورى اسلامى اشاره نکرده است؟ سؤالى است که در مباحث آینده به آن خواهیم پرداخت. با عنایت‏به این مطلب که این نوشتار، اندیشه سیاسى امام را در بستر رخداد انقلاب اسلامى دنبال مى‏کند، به ناچار از دولتى سخن گفته، مى‏شود که جایگزین رژیم سلطنت پهلوى شده است. البته این، به مفهوم حذف تقدم تاریخى
    ولایت فقیه نیست و رابطه و چالش‏اش با جمهورى اسلامى باید در بحثى دیگر مورد مطالعه قرار گیرد. 2- جمهورى اسلامى
    امام خمینى در بدو ورود به فرانسه، در پاسخ به این که «عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژیمى را مى‏خواهید ، براى اولین بار نوع حکومت اسلامى را جمهورى اسلامى معرفى نمود و بدین ترتیب، منشا سؤالات متعددى درباره جانشین رژیم شاه کنید؟» (6) معناى جمهورى اسلامى، نقش مردم در آن، مقایسه آن با حکومتهاى اسلامى از قبیل عربستان و لیبى، مقایسه آن با دیگر جمهوریهاى دنیا از قبیل جمهوریهاى سوسیالیستى و جمهورى دمکراتیک، نحوه فعالیت احزاب سیاسى چپ، نقش روحانیون و علماى مذهبى در جمهورى اسلامى، نقش امام خمینى و جایگاه ایشان در کادر رهبرى، مقایسه قانون آن با قانون اسلامى مشروطه، میزان آزادیهاى مردم و رابطه آن با دیگر کشورهاى جهان، گردید.
    این مطلب که چگونه امام خمینى به «جمهورى اسلامى‏» رسیده است; چندان معلوم نیست. به نظر مى‏رسد مراد ایشان از این ترکیب نسبتا نامانوس، رژیمى است که از تمام صفات سلطنت‏به دور باشد. در واقع، اگر عیوب ذاتى و عرضى سلطنت(پهلوى) را در بى اعتنایى به حقوق مردم و بى تعهدى‏اش به شریعت اسلام خلاصه کنیم; نفى آنها و تاسیس دولتى که به طور ایجابى واجد آن صفات باشد، قطعا به جمهورى اسلامى، ترجمان و فرجام مى‏یابد. به دیگر سخن جمهورى اسلامى، در اندیشه سیاسى امام، آلترناتیو منطقى و بلافصل ایرادات ایشان به سلطنت است. (7) هر چند بنا به گفته امام، «جمهورى اسلامى‏» نظیرى در جهان سیاست ندارد (8) اما ترکیبى است که به قالب حکومت اسلامى و محتواى آن اشاره دارد. ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار فاینشنال تایم انگلیس که پرسید، «دنیاى غرب شناخت صحیحى از حکومت اسلامى‏» شما ندارد، مى‏فرماید: «ما خواستار جمهورى اسلامى مى‏باشیم. جمهورى، فرم و شکل حکومت را تشکیل مى‏دهد و اسلامى یعنى محتواى آن فرم، که قوانین الهى است.» (9)
    از این رو، جمهورى اسلامى به دو جزء، تجزیه مى‏شود که در ذیل به بررسى جداگانه آنها مى‏پردازیم:
    الف - جمهوریت
    1) در اندیشه سیاسى امام «شکل حقوقى رژیم‏» (10) مقصود بالعرض است و محتواى آن اصالت دارد. اینکه چه قالبى براى رسیدن به محتوا لازم است و چگونه قدرت باید توزیع گردد، وابسته به «شرایط و مقتضیات جامعه‏» (11) مى‏باشد که توسط خود مردم تعیین مى‏شود. با این همه، به نظر امام خمینى، «جمهورى‏» بهترین قالبى است که ما را به «محتواى اجتماعى رژیم سیاسى آینده و ترقى جامعه‏» (12) مى‏رساند و نسبت‏به تشکیل حکومت اسلامى، امیدوار مى‏نماید. در درجه بعد، جمهورى تنها یک پیشنهاد است و امام خمینى قصدى بر تحمیل آن بر ملت ایران ندارد و آن را به رفراندوم مى‏گذارد; در عین حال که معتقد است مردم به پیشنهادش راى منفى نخواهند داد.
    «هدف شما فقط سرنگونى شاه نیست; بلکه از بین بردن رژیم شاهنشاهى است.اما به عقیده شما چه چیزى باید به جاى آن بنشیند؟ یک دمکراسى پارلمانى؟ یک دمکراسى خلقى از نوع مارکسیستى آن؟ یا یک حکومت‏خدایى آنطور که حضرت محمد(ص) فرموده است؟»:
    ما نظام جمهورى را به آراى عمومى مى‏گذاریم... (14) چون ملت، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگذار خود مى‏داند، از این جهت‏حدس مى‏زنم به پیشنهاد ما راى دهد.» (15) 2) علاوه بر اینکه تعیین نوع حکومت جزء حقوق ملت است، جمهورى اسلامى نیز که با آراى عمومى آنان ایجاد شده است، باید در کلیه اموراتش متکى بر مردم باشد. از این رو، مراد از جمهوریت در اندیشه امام خمینى، تکیه بر اکثریت مردم است: «در این جمهورى یک مجلس ملى مرکب از منتخبین واقعى مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد.» و بدین طریق بر تمامى امور جامعه نظارت خواهند کرد.
    3) مداخله مردم در سرنوشت‏خویش، در نظام جمهورى، با انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس ملى پایان نمى‏یابد و نظارت بر عملکرد آنان - و در شرایطى - عزل آنها ادامه مى‏یابد: «در جمهورى، حق است و مردم مى‏توانند بگویند نه، تو غلط کردى برو دنبال کارت‏» (16)
    البته اگر پسوند این جمهورى، اسلامى باشد، نه دمکراتیک یا سوسیالسیت، عزل اصحاب قدرت راحت‏تر است; چرا که زمامداران در اسلام داراى شرایط ویژه‏اى هستند که اگر آنها را در ادامه کار از دست دهند، خود به خود منعزل مى‏گردند و نیازى به اجتماع مردم جهت‏برکنارى آنها نیست:
    «اگر جمهورى، اسلامى باشد که دیگر واضح است. براى اینکه اسلام براى آن کسى که سرپرستى براى مردم مى‏خواهد بکند، ولایت‏بر مردم دارد; یک شرایطى قرار داده است که وقتى یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، دیگر لازم نیست که مردم جمع بشوند...رئیس جمهور اسلام اگر یک سیلى بیجا به یک نفر بزند، ساقط است، تمام شد ریاست جمهوریش.» (17)
    4) با توجه به سه بند مذکور، جمهورى در اندیشه امام خمینى، به همان معنایى است که در همه جا وجود دارد. ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار لوموند که پرسیده بود «حضرتعالى مى‏فرمائید که بایستى در ایران جمهورى اسلامى استقرار پیدا کند و این براى ما فرانسویها چندان مفهوم نیست; زیرا که جمهورى مى‏تواند بدون پایه مذهبى باشد، نظر شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتى استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟» فرموده بودند:
    «اما جمهورى، به همان معنایى که همه جا جمهورى است، اینکه ما جمهورى اسلامى مى‏گوئیم، براى این است که هم شرایط منتخب و هم احکامى که در ایران جارى شده، اینها بر اسلام متکى است; لکن انتخاب با ملت است. طرز جمهورى هم همان جمهورى است که همه جا هست.» (18)
    اما اینکه چگونه اسلامى بودن در کنار مفهوم جمهورى که در همه جا هست، ترکیب مى‏یابد و حق با تکلیف تعامل مى‏کند; در جاى خود باید مورد مطالعه قرار گیرد. در عین حال، امام خمینى معتقد بود که جمهورى اسلامى مدلى از حکومت است که مشابه خارجى ندارد (19) و پس از استقرار و موفقیت واقعى، مفهومش هویدا مى‏گردد.
    5) آزادى از حقوق مردم است و نظام جمهورى نیز باید مبتنى بر آن باشد. از این رو، اظهار عقیده آزاد است. (20) احزاب آزادند که با ما یا هر چیزى مخالفت کنند به شرط اینکه مضر به حال مملکت نباشد. (21) دمکراسى اسلام کاملتر از دمکراسى غرب است. (22) در جمهورى اسلامى، استبداد و دیکتاتورى وجود ندارد، (23) هر فردى حق دارد که مستقیما در برابر مسؤولین جمهورى بایستد و از آنها انتقاد کند:
    «نظرتان درباره فعالیت احزاب سیاسى چپ، بدون اتکا به هیچ قدرت خارجى در چار چوب حکومت جمهورى اسلامى چیست؟
    در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان بر خوردار خواهد بود و لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمى‏دهیم...آیا با تشکیل اتحادیه‏هاى کارگرى در چار چوب حکومت جمهورى اسلامى موافقید؟... در جمهورى اسلامى به آنها حق داده مى‏شود که به هر شکل ممکن به دور هم جمع شوند و مسایل و مشکلات خود را بررسى کنند و در نتیجه دولت را در جریان مسایل خود قرار دهند و نیز از حقوق صنفى خود دفاع کنند. » (24)
    6) جمهورى اسلامى، حکومتى مستقل است، وابسته به شرق و غرب نیست، سیاستهاى آن را اجانب تعیین نمى‏کنند. (25)
    ب) اسلامى بودن حکومت:
    1) به گفته امام خمینى:
    «اساس این نهضت از دو جا سر چشمه گرفته است; یکى از شدت فشارهاى خارجى و داخلى... و یکى دیگر، آرزوى ما براى یک حکومت اسلامى و یک حکومت عدل که یک رژیمى در مقابل رژیمهاى طاغوتى دیگر باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ایران پیاده کنیم.» (26)
    اما اینکه آرزوى تشکیل حکومت اسلامى در چه ترکیبى با «جمهورى‏» دست‏یافتنى است; پاسخ امام با دیگران متفاوت است. به عقیده ایشان، «جمهورى مطلق باشد یا جمهورى دمکراتیک یا جمهورى اسلامى دمکراتیک، همه اینها غلط است. »; (27) «آنچه مورد قبول ما و مردم است، تنها جمهورى اسلامى است نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم‏» (28) «هیچ یک از مدلهاى مذکور نمى‏توانند جانشین کار آمدى براى رژیم سلطنت(پهلوى) به حساب آیند. حتى اگر «اسلام‏» نه «اسلامى‏» را کنار جمهورى گذاشتند، بدانید که مى‏خواهند شما را بازى دهند.»
    اصرار امام خمینى بر حفظ ترکیب «جمهورى اسلامى‏» و ایستادگى ایشان در قبال پیشنهادات بدیل، معلول دغدغه‏ها و واهمه‏هایى است که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
    اول اینکه، امام معتقد بود که مخالفین «جمهورى اسلامى‏» بیش از آنکه دلشان براى دستیابى به شرایط دمکراتیک بتپد; از اسلام مى‏ترسند و در لواى چنین الفاظى، حذف ضمنى محتواى اسلامى، نظام جدید التاسیس را پى مى‏جویند.
    «از آن اولى که صحبت جمهورى اسلامى شد، اینها شروع کردند به کار شکنى...به اینکه ما هم بگوئیم جمهورى، اسلامى‏اش چیست؟ و عجب این بود که(مى‏گفتند) ملت ما(هم) جمهورى مى‏خواهد. جمهورى اسلامى یعنى چه؟! تا اینکه نگذارند اسلام پایش تو کار بیاید. اگر جمهورى اسلام باشد، جمهورى، همه کارى مى‏شود با آن کرد. اما اگر جمهورى اسلامى باشد، اسلام نمى‏گذارد کسى کارى بکند. یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند: جمهورى دمکراتیک، باز از اسلامش فرار مى‏کردند، یک دسته سومى هم که یک خرده مى‏خواستند نزدیکتر بشوند و بازى بدهند ما را، گفتند جمهورى اسلامى دمکراتیک. این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم ما قبول نداریم.» (29)
    دوم اینکه، در قبال روشنى مفهوم اسلامى بودن جمهورى، دمکراتیک یا دمکراسى معناى واضحى ندارد: «دمکراتیکى که در طول تاریخ، پیراهنش‏» (30) را مرتب عوض کرده و معانى مختلفى به خود گرفته است، نمى‏تواند محتواى نظام ما قرار گیرد. «ما دمکرانیک سرمان نمى‏شود; براى اینکه دمکراتیک در عالم، معانى مختلفى دارد»; (31) «در امریکا یک مفهوم دارد و در شوروى مفهومى دیگر، افلاطون یک چیز مى‏گفت و ارسطو چیز دیگر.» (32)
    سوم اینکه، در کجاى دنیا واقعا به دمکراسى عمل شده است که این چنین، اینها از آن حمایت مى‏کنند: «اینها نمى‏فهمند که این همه دمکراسى که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این ابر قدرتها کدام یکى شان به موازین دمکراسى عمل کرده‏اند.» (33)
    «من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را مى‏خواهیم; جمهورى اسلامى. اگر دیدید یک کلمه‏اى اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است...ما این همه فداکارى کردیم...براى این بود که اسلام را مى‏خواستند، آنى که این نهضت را پیش برد، آنى که مى‏گفت من شهادت را فوز مى‏دانم، شهادت را براى دمکراتیک فوز مى‏داند؟!» (34)
    2- حال که معلوم شد الفاظى از قبیل دمکراتیک و دمکراسى، مفهوم روشنى ندارند. «قبولش نمى‏کنیم، ما آنکه پیش‏مان مطرح است، اسلام را مى‏شناسیم; یعنى مى‏دانیم که احکامش چیست و چه وضعى دارد و جمهورى هم اسمش را مى‏دانیم، مى‏دانیم چیست.» (35) ; از این رو، جمهورى اسلامى، حکومتى است متکى بر ضوابط اسلامى. قانون اساسى آن اسلام است، مجرى احکام اسلام است. متصدیان آن، حائز شرایط معین شده‏اى در اسلام هستند. (36) خطوط کلى این حکومت، اصول مسلم اسلامى است که در قرآن و سنت و سیره معتبر پیامبر گرامى اسلام و اهل بیت علیهم السلام بیان شده‏اند:
    «جمهورى اسلامى، یک لفظى نیست که محتوا نداشته باشد. یک لفظى است که باید محتوا داشته باشد و محتوایش هم این است که تمام دستگاههاى دولتى و ملى و تمام قشرهاى کشور، اسلامى بشود. اگر بناشد مثلا دادگسترى اسلامى نباشد، مالیه اسلامى نباشد، هر جا دست‏بگذارید اسلامى نباشد; این شکست نهضت است و بدتر از اول است. براى اینکه با رژیم شاهنشاهى و طاغوتى، خلاف اسلام بود،حالا با جمهورى اسلامى خلاف اسلام است و این دو تا خیلى فرق دارد.» (37)
    و در جایى دیگر مى‏افزاید:

                                                                              ادامه مطلب...


  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 90 بهمن 8 ساعت 2:16 عصر |

     بسمه تعالی

     چهار گناهی که بخشودنی نیست از نظر حضرت رسول اکرم ص

    1- بی توجهی به نماز (عمد ا نماز نخواندن)

    2- به ناحق آدم کشتن

    3- عقوف والدین

    4- آبروی کسی را بردن




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 90 بهمن 7 ساعت 7:54 عصر |

    بسمه تعالی

    حضور محترم ریاست اداره ومعاونت آموزش وکارشناس ارزیابی اداره آموزش وپرورش جر قویه علیا

     در جلسه عزاداری

    حضرت علی ابن موسی الرضا ع

    عزاداری




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | جمعه 90 بهمن 7 ساعت 7:50 عصر |

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

    آداب ماه ربیع الاول  
    این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماههاست ؛ به جهت این که آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است ؛ زیرا میلاد رسول خدا صل الله علیه و آله در این ماه است و مى توان ادعا کرد که از اول آفرینش زمین ، رحمتى مانند آن بر زمین فرود نیامده است .
    از آداب این ماه است :
    1. تمام ماه را در روز تولد پیامبر صل الله علیه و آله با تلاشهاى نیکو و اطاعتهاى گرانقدر و بزرگ ، بزرگ داشته و با پروردگار خود در مورد این نعمت بزرگ مناجات نماید.
    2. دعا کردن در اول این ماه با دعاهایى که روایت شده است از مهم ترین اعمال این ماه مى باشد.
    3. روز هشتم ربیع الاول ، روز وفات امام حسن عسگرى علیه السلام مى باشد. پس سزاوار است در این روز اندوهگین باشد، بخصوص با در نظر گرفتن این که صاحب مصیبت حضرت امام عصر(عج ) مى باشد؛ پس باید آن امام علیه السلام را با هر زیارتى که به ذهنش مى رسد زیارت نموده و به امام زمان علیه السلام تسلیت بگوید.
    4. روز نهم ربیع الاول ، چنانکه در روایت گرانقدرى آمده است ، روز نابودى دشمن خدا بوده و این روز و خوشحالى در آن فضیلت داشته و روز شادى پیروان آل محمد صل الله علیه و آله مى باشد. سزاوار است که دوستان آل محمد صل الله علیه و آله شادى خود را در این روز، به خاطر نابودى دشمن خدا آشکار کنند.
    5. روز دهم ربیع الاول ، روز ازدواج پیامبر صل الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیهاالسلام مى باشد و بر شیعیان لازم است که به خاطر تاءثیر این ازدواج مبارک و فرخنده ، در خوبى ها و سعادت ها و انتشار نورهاى درخشان و پاک ، آن را بزرگ بدارند.
    6. روز هفدهم ربیع الاول ، همان طور که گفته شد روز میلاد حضرت رسول صل الله علیه و آله است . از کارهاى مهم این روز، روزه داشتن این روز، به خاطر شکرگزارى و به جا آوردن دو رکعت نماز مى باشد که در هر رکعت آن یک بار سوره حمد، ده بار سوره قدر و ده بار سوره اخلاص مى خواند. سپس در مکان نماز خود نشسته و دعایى را که روایت شده است را مى خواند.
    7. از کارهاى مهم در روز میلاد پیامبر صل الله علیه و آله ، رعایت آداب عید و اظهار مراسم شرعى عیدهاى بزرگ است ، تا دیگران این روز را به عنوان عید بشناسند.
    8. از مهمترین اعمال مهم این روز به پایان رساندن روز خود با سلام به حامیان و نگهبانان آن روز و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمودن ، مى باشد.
    (5)




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | چهارشنبه 90 بهمن 5 ساعت 10:43 عصر |

    قرآن، خلاصه ی کتاب های الهی است که خدا بر انبیاء و اولیایش فرستاده است. هیچ علم ربّانی و مسأله ی الهی و برنامه ی زندگی و راه معرفت، با اصل و فرع و جزئیاتش، در کتابی نیست؛ مگر در قرآن کریم. قرآن کریم سرشار از معارفی بلند و عمیق در همه ی مسائلی است که بشر برای پیمودن راه سعادت به آن نیاز دارد. مخاطبان قرآن همه ی مردم هستند و مطالب آن برای همه قابل فهم و درک است امّا ظرفیّت انسان ها برای پذیرش معارف و معارف الهی تفاوت دارد؛؛ چنان که وقتی آبی از آسمان سرازیر می شود، درّه ها و رودخانه ها هر کدام به اندازه ی گنجایش خـود، از آن آب در خود جای می دهند."انزل من السّماء ماء فسالت اودیه بقدرها"، (سوره رعد، آیه 17)
    انسان موجودی جاودانی است و از فنا و نابودی نفرت دارد. مرگ در حقیقت وسیله ی انتقال به عالم دیگر برای زندگی ابدی است. تاریخ بشر نشان می دهد که حتّی ناباوران به خدا و دین، خود را موجودی فانی به شمار نمی آورند. از این رهگذر انسان دوست دارد پس از وی،نامی از او در عالم به یادگار بماند. در فرهنگ اسلامی یکی از بهترین راه های زنده نگه داشتن نام انسان، عموم کارهای خیریه به ویژه وقف در اصطلاح قرآنی، باقیات صالحات گفته می شود، نام برده شده است و مردم به آن دعوت شده اند.
    نمی توانیم مبدأ روشنی برای تفکّر و عمل خیر پیدا کنیم. کار خیر همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود. ادیان آسمانی بدون استثناء در این باره برنامه داشته اند. خداوند بیش از هر موضوعی به این مسأله بها داده است. آیات قرآن در مورد خیرات، انفاق، صدقات و خدمت به خلق را مطالعه کنید، میبینید چه قدر واضح و پر معنا و مشوق است تا جایی که خداوند عمل انسان های خیر را به شکر، شکور و شاکر تعبیر می کند. یعنی خداوند شکر می کند از انسان هایی که نعمت های خدا را برای مردم هزینه می کنند.
    مادر حضرت مریم قبل از تولد فرزندش، او را وقف معبد می کند تا در خدمت معبد باشد.
    "وقف " سنّت حسنه ای است که از دیر باز به اشکال گوناگون در تاریخ بشر وجود داشته است و اسلام نیز آن را در مسیری روشن، منطقی و هدفدار، مترّقی و دقیق مورد استفاده قرار داده است.
    آیاتی که در قرآن به انفاق احسان و عمل صالح و ایثار و... اشاره شده می تواند مشوق وقف باشند و از سویی در قرآن در آیات بسیاری با کنز مال، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت طغیان، کسب حرام، حب مال راندن مهر آمیز یتیم، پرخاش از مسائل، خودبینی و... مبارزه شده که به شکلی می تواند به مقام و جایگاه وقف در قرآن اشاره داشته باشد.
    نعبیـر خـداونـد چـه قـدر لطیـف و زیبا اسـت. خـدا کـه مالـک همـه چیـز است. مالـک همه ی ماسـت. مالـک لحظـات عمر ما و مالـک نفس های ماسـت. به ما می گـوید به من قرض بدهـد آن هم با تعبیراتی که یک سائل می گـوید. شما به خدا قرض بدهیـد خدا به شما جـزا می دهد."من ذالـذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له اضعافاً کثیره و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون"؛ (سوره بقره، آیه 245)
    دلیلش این است که خدا می خواهد از طریق ما انسان ها این همکاری و همدلی اتفاق بیفتد. " وقف " مهم ترین وسیله ی این راه است و تفاوتی که وقف با صدقات موقّتی دارد، پایدار بودن و ماندگار بودن آن است.
    وقف با عنلیت به روح قرآن، نه تنها جایز است، بلکه در مواردی و در حالاتی، راجح و مستحب است.
    در این مقاله، سعی شده است که وقف از نظر قرآن مورد بررسی قرار داده شود و با استفاده از کتب تفاسیر و دیگر کتب به این موضوع پرداخته شده و امیدواریم که مورد خوانندگان گرامی واقع شود.
    ********* مقدمه
    کارهای خیر در حد طبیعی آن به منزله ی بخشی از زندگی هر فرد، در همه ی جوامع به عنوان یک عمل مناسب و سازگار تلقی می شود. کار های خیر در همه ی جوامع مورد پسند واقع می شوند و در دین و زندگی اثرات مثبتی بر افراد می گذارد؛ اگر افراط و تفریط در آن صورت نگیرد.
    یکی از کارهای خیر " وقف " نام دارد، که در تمام ادیان آسمانی، به خصوص در دین اسلام نامی آشنا است.
    می دانیم که قرآن مجید اصلی ترین منبع معارف و حقوق اسلامی است و لذا برای دستیابی به اصل و ریشه ی هر اصل، پیش از هر منبع و مأخذی باید به قرآن مراجعه کنیم.
    وقتی واقف درحال حیاتش ملکی از املاک خود را وقف کند هم به جامعه خدمت کرده است و هم پس از مرگش سودی به عنوان ثواب و پاداش الهی به او می رسد؛ "... و الباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً و مرداً"؛ "... و کارهای شایسته ی ماندنی، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش عاقبت تر است."؛(سوره مریم، آیه 76)
    از نظر علمی می توان گفت که عمل به مقتضای اصل عام " عدل و انصاف " و توجه به حقوق "ارحام و ارقاب " و لزوم رعایت " اعتدال " و میانه روی در امور، ایجاب می کند که وقف تمام اموال، جایز نباشد. آیه ی بلند پایه ی "و الذین اذا انفـقوا سیرفـوا و لم تقیروا و کان بین ذلک قواماً"؛ "و مؤمنین کسانی هستند که چون خرج کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو اعتدال عمل کنند."؛ (سوره فرقان، آیه 67)، راهنمای خوبی می تواند باشد.
    هر پژوهشی در راستای رسیدن به اهداف خود قاعدتاً با محدودیت ها و موانعی روبرو است. این پژوهش نیز از این قاعده مستثنا نبوده و با موانعی روبرو بوده است.
    وقف مانند انفال و خمس و زکات و جزیه و غنائم از منابع مالی حکومت اسلامی محسوب می شود و در اسلام دارای ویژگی هایی است؛ و مصداق روشنی است از تعاون و همکاری.
    وقف عملی است صالح و باقی؛ که باید مورد پژوهش پژوهشگران قرلر گیرد، تا بتواند بیشتر در جوامع مورد استفاده قرار گیرد.
    پژوهش ارائه شده بیشتر از نوع پژوهش های دینی، از کتابهای موجود در کتابخانه ها صورت گرفته است.
    به نحوی که مطالب مورد نیاز از چندین منبع موجود در کتابخانه ها جمع آوری گشته و در کنار هم قرار گرفته اند و سعی شده بین مطالب هم از نظر دستوری و هم از نظر مفهومی ارتباطی صحیح ایجاد شود.
    پزوهشگر در این پژوهش تا حدّ امکان سعی در تهیه ی کتاب ها داشته، تا بتواند نوشته ی خود را به نحو احسن و جامع و کامل ارائه دهد. و لیکن موضوع خود یعنی " وقف در قرآن " را از کتب بسیاری مورد بحث قرار می دهد تا چیزی از قلم نیفتد و ان شاء الله مورد نظر خوانندگان عزیز واقع گردد.
    ************** معنای لغوی وقف
    وَقف: مصدر ثلاثی مجرد از باب ضَرَبَ، یَضرِبُ در لغت به معنی حبس است. وَقَفش اَلشیءَ:حَبسَهُ. و به همین معناست در این جملات: وَقَفَ اَلاَرضَ عَلَی المَساکیِنِ یا وَقَفَ اَلاَرضَ لِلمَساکین.
    وقفها ای حبسها؛ چون واقف ملک را حبـس می کند برای مساکـین. و هم چنین در وقف حیـوان و غیر آن. (عمید، 1379، ص1100)
    در فقـه اسلامـی گاهـی وقـف را به حبس معیـّن مال و صدقه دادن منافع تعبیـر کـرده اند که در این صورت خالـی از اشکـال نخواهد بـود.
    وقف در لغـت به معنای حبس شدن و حبس کردن متوقّـف شدن و متوقّـف کـردن است. چنان چـه در آیه ی "و قفوهم انّهم مسؤول"؛ "آن ها را باز دارید و متوقّف کنید از اعمالشان مسوول هستند"، به این معنا به کار رفته. اگر کلمهِ ی وقف با حرف جر "علی"به کار رود، به معنای اطلاع دادن است؛ (قرشی،1354،236ص)، مثل آیه ی "و لو تری اذ وقفوا علی النار فقالوا یا لیتنا نرد"؛ "ای کاش ببینی آن گاه که بر آتش مشرف شدند و مطّلع گشتند و گفتند ای کاش به دنیا بر گردانده می شدیم."؛ (سوره انعام، آیه ی 27)




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | دوشنبه 90 بهمن 3 ساعت 9:25 صبح |

    ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم/ بر صفحه خیال مصور نمی شود/ تنها جنازه تو شد آماج تیر کین/ یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود/سلام برتو ای غریب تر از غریب، سلام بر مزار بی چراغ و تربت بی زائرت ، سلام برتو ای بهشت گمشده! شهادت مظلومانه غریب مدینه بر شیعیان تسلیت باد




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 90 بهمن 1 ساعت 4:7 عصر |
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ