سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دارالقران الکریم جرقویه علیا
[ و فرمود : ] از کفاره گناهان بزرگ ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن است ، و غمگین را آسایش بخشیدن . [نهج البلاغه]

امام سجاد علیه السلام در ماجراى کربلا حضور داشتند اما به دلیل بیمارى و کسالتى که به اذن خدا بر ایشان عارض شده بود، به جنگ نرفته و وجود نازنین حضرت از خطرات در امان ماند و به عنوان یادگار و پیام آور عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السّلام از بند خطرات مصون ماندند. اما حضرت با همان حالت بیمار نیز از پا ننشستند و صداى استغاثه پدر بزرگوار خود را که شنیدند، سعى در شتافتن به یارى ایشان داشتند. در تاریخ آمده که حال حضرت به قدرى وخیم بود که حتى توانایى حمایل کردن شمشیر را هم نداشتند و حضرت زینب علیهاالسّلام مانع از رفتن ایشان به میدان جنگ شدند و به سان پروانه اى گرد شمع على بن حسین علیه السّلام مى گشتند و از جان ایشان محافظت مى کردند.

حضرت آن قدر از خوف خدا و تاءثر از شهادت پدر و برادران بزرگوارشان گریه نموده که به مقام یکى از ((بکائون ))(1) عالم رسیده بودند. به قدرى که سجاده حضرت خیس از اشک دُردانه ایشان مى شد. ایشان با این کار سعى در افشاء و اطلاع رسانى حرکت فجیع بنى امیه و یزید ملعون داشتند به طورى که هرگاه چشم حضرت به آب مى افتاد، گریه مى کردند. چنانچه امام صادق علیه السّلام ر مورد ایشان فرمودند: ((على بن حسین بیست سال گریه کرد به طورى که هرگاه در جلوى آن حضرت غذایى گذاشته مى شد مى گریست ))(2) .
روزى یکى از خدمتکاران حضرت ، غذا براى ایشان فراهم کرد. حضرت مثل همیشه با مشاهده آب و غذا شروع به گریه نمودند. خدمتکار حضرت عرضه داشت : ((یا بن رسول الله ! آیا هنوز وقت پایان اندوه شما نشده است ؟)) حضرت فرمودند:
((واى بر تو! یعقوب دوازده فرزند داشت و وقتى یکى از آنها (یوسف ) را مدتى ندید آن قدر در فراق او گریست که بینایى چشمانش را از دست داد و این در حالى بود که او مى دانست فرزندش زنده است . من چطور گریه نکنم در حالى که هفده تن از اهل بیتم را در یک روز جلوى چشمان خودم سر بریدند))(3) .
و در فرمایشى دیگر گفتند:
(( کَیف لا اَبکِى وَ قَد مُنِعَ اَبِى مِن المَاءِ کَانَ مُطلَقَاً لِلسَّبَاعِ وَ الوُحُوشِ؛)) چطور گریه نکنم در حالى که پدرم را از آبى منع کردند که براى تمام درندگان و حیوانات وحشى آزاد بود؟))(4) .
از این نمونه ها در زندگى یادگار حضرت حسین علیه السّلام بسیار یافت مى شود که حتى بعضى اوقات ، موجبات پریشانى و نگرانى اطرافیان را فراهم مى ساخت . روزى خدمتکار حضرت به ایشان عرض کرد: ((به فدایت اى پسر رسول خدا! ترس این را دارم که عاقبت با استمرار گریه تلف شوید!)) حضرت در جوابش فرمود:
((در پیشگاه خداوند اندوه دارم و چیزى را مى دانم که تو نمى دانى . هرگاه جریان شهادت فرزندان فاطمه را به یاد مى آورم ، بغض به قدرى گلویم را مى فشارد که نزدیک است بگیرد)).
ایشان با فرا رسیدن ماه رمضان و تشنگى و گرسنگى بسیار از واقعه کربلا یاد کرده و مدام مى فرمودند: ((واکربلا! واکربلا!)) و مى گفتند: ((پسر رسول خدا کشته شد در حالى که تشنه بود)). این را مى گفتند و اشک مى ریختند تا جایى که لباس شان خیس مى شد (5).




  • وقت بخیر:خواننده ی گرامی :
  • نویسنده: علیرضا صادقی حسن آبادی | شنبه 90 آذر 26 ساعت 7:45 عصر |

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    رمضان واحادیث مربوط به ماه رمضان
    دهه فجر انقلاب اسلامی ......
    چرا خدا به شما کمک نمی کند؟؟
    میلاد حضرت زهرا س
    شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
    هفته بسیج
    هفته بسیج گرامی باد
    روز ایثار وشهادت اصفهان
    [عناوین آرشیوشده]
    کد عکس

    اسلایدر

    خوش آمود گویی

    ابزار وبلاگ